• آثار باستانی ولایت غزنی در آیینه‌ی پژوهش >

     

    **ادامه مطلب**
  • تبيين اوضاع پايتخت فرهنگی جهان اسلام (غزنی) درسال 2013 >

    گفتگو با آقای احمدی مـعاون والی غزنی

    در قسمت بازسازی شهر غزنی یا آمادگی­ های شهری برای تجلیل از یک

    **ادامه مطلب**
  • کوچیگری، حرفه ای از نوع تجاوز، غارت و ستم >

    هزارستان مرکزی هر سال از ماه دوم بهار شاهد هجوم دسته های مسلح کوچی های پشتون تبار پاکستانی بر زمین

    **ادامه مطلب**
  • مهاجران افغانستانی و طالبان؛ اعتراض برافزایش هزینه های پاسپورت در ایران >

    درتاریخ 7 حوت/ اسفند 1401، بود که عبدالقیوم سلیمانی، سرپرست سفارت افغانستان در تهران با خروج از سفارت، اظهار نمود

    **ادامه مطلب**
  • 1
دی 06, 1402

کودکی که خود دست به کار شد

یک دختر هشت ساله مهاجر افغانستانی در ایران برای رهایی از ترس دستگیری به دست پولیس ایران با دست‌خط خود «مدرک اقامت» تهیه کرده است. پدر این دختر در ویدیویی که به افغانستان اینترنشنال فرستاده بود گفته است: «ببینید فشارها بر مهاجرین، چه تاثیری بر روان یک کودک…
دی 06, 1402

از مجبوری به کودکم قرص خواب می دهم

بحران غذایی درافغانستان؛ سهیلا نیازی:«با قطع کمک‌ها، مجبورم به کودک گرسنه‌ام قرص خواب بدهم» سهیلا نیازی در خانه گِلی روی تپه‌ای در شرق کابل، کف زمین نشسته و می‌گوید: «آخرین باری که توانستم برای کودکم شیر بخرم، دو ماه پیش بود. حالا شیشه شیرش را با چای پر…
مرداد 24, 1402 466

دو سال پس از سقوط

تحلیلی از روزنامه هشت صبح با عنوان دوسالگی سقوط؛ حاکمیت طالبانی و بحران‌هایی که در کمین…
مرداد 12, 1402 380

عاشورا در غزنی رنگ خون گرفت

در اثر تیراندازی مستقیم طالبان بر عزاداران عاشورای حسینی در نوآباد غزنی دست‌کم پنج نفر…
تیر 31, 1402 436

امام حسین(ع) و بیان اهداف قیام عاشورا

 سیدالشهدا (ع) حکومت یزید را مساوی با پایان اسلام دید و دست به قیام زد. معاویه با آنکه…
تیر 15, 1402 423

 واقعه غدیر و ضرورت شناخت این روز مهم و تاریخی

روز غدیر، روز تکمیل دین اسلام، همان روز یاس و ناامیدی کفار به‌شمار می‌رود. طبق آیه قرآن،…

شهيد مزاری(ره) و نظام سياسی مطلوب

**نوشته شده توسط نجیب الله حكیمی/فوق لیسانس علوم قرآن و تفسیر**. **ارسال شده در** بابه مزاری

چکيده:

شهيد مزاري (ره) از جمله رهبران دردمند سياسي جامعه ما بود که با انديشه و رفتار خود به ‏توسعه سياسي ملت افغانستان همت گماشت و بر اين باور بود که آينده افغانستان بايد توسط يک سيستم فدرالي اداره شود تا هر مليت احساس کنند که در باره سرنوشت خويش، خودشان تصميم مي­گيرند چرا که با کتمان هويت ‏سياسي و اجتماعي برخي اقوام نمي‌توان مشکل اين کشور را حل کرد، به عقيده او، افغانستان در صورتي ‏مي‌تواند امنيت و آرامش را به آغوش کشيده و به سوي دنياي جديد، رفاه و آسايش و پيشرفت علم و ‏دانش قدم بر دارد که مردم اين کشور به وحدت ملي برسند و هويت سياسي يکديگر را کتمان نکنند و ‏‏کليه مليت­هاي مسلمان اين سرزمين(اعم ازافغان، تاجيک، هزاره، ازبک، ترکمن، قزلباش و ...) ‏هويت سياسي داشته باشند و با توافق و شرکت آن­ها حکومت آينده کشور ساماندهي شود.

 کليد واژه: شهيد مزاري، همبستگي ملي، عدالت اجتماعي، مشارکت سياسي، مردم سالاري، نفي تبعيض و نژاد پرستي.

مفهوم شناسي

1.سياست

واژه سياست در لغت به معني پاس داشتن ملک، حراست و نگهداري، حکم راندن، رعيت داري، رياست، داوري، مصلحت، تدبير، تأديب، دورانديشي، قهر کردن، شکنجه، عذاب، عقوبت، عدالت و غيره آمده است(نسرين السادات جاسمي، 1385: ص254). در اصطلاح تعاريف مختلفي از سياست ارائه شده، که تعدادي از آن­ها بازگو مي­شود:

1ـ سياست به معناي آنچه مربوط به شهر، اداره آن و متعلقات آن است؛ سياست، فنّ حکومت بر جوامع انساني است؛ سياست اخذ تصيميم در باره مسائل ناهمگون است. (همان).

 2- سياست مجموعه تدابيري است که حکومت به منظور اداره امور کشور اتخاذ مي‏کند؛ سياست توزيع اقتدارآميز ارزشهاست (آقابخشي، 1387:ص202).

3- هر امري که مربرط به دولت، مديريت، تعيين شکل، مقاصد و چگونگي فعاليت دولت باشد از مقوله امور سياسي است. (آشوري، 1389:ص212).

پس بايد گفت که سياست عبارت است از فنّ حکومت بر جوامع انساني و تدبير امور کشور به گونه­اي که امور زندگي ملت به صلاح آيد. هدف بايد معلوم گردد. ارزش­ها و ضد ارزشها مشخص شود.

2.نظام سياسي مطلوب در انديشه رهبر شهيد

تصوير شفاف از انديشه سياسي شهيد مزاري(ره) براي ساختار يك نظام سياسي مطلوب در افغانستان، به مکانيسم تشکيل دولت و ملت سازي تبلور پيدا مي­كند.

 مکانيسم تشکيل دولت و ملت سازي ابعاد متفاوت دارد که ما در اين نوشتار به  صورت اجمال به مهم­ترين ابعاد آن مي­پردازيم.

1-2. ايجاد حکومت بر مبناي عدالت اجتماعي

در مکتب جاويد اسلام مسئله عدل و عدالت، جايگاه خاص داشته و دارد تا جاي که به عقيده مکتب ما، «بالعدل قامت السموات و الارض» تمام هستي آسمانها و زمين در پرتو عدالت و تعادل و قرار گرفتن هر چيزي در جاي مناسب خويش، بر قرار بوده، و خواهد بود به طوري که اگر يک لحظه ناهماهنگي و انحراف از اصل عدالت و تعادل به وجود آيد، نيستي و نابودي را در پي خواهد داشت، و اين يک قاعده و قانون کلي همگاني است که شامل کل عالم هستي از جمله انسان و اجتماع، مي­گردد، يعني همانطور که قوام کل هستي، مديون عدالت و توازن و تعادل است، زندگي سالم و شرافت مندانه فرد و جامعه نيز تنها  در سايه عدالت و توازن امکان پذير مي­باشد(مکارم شيرازي، 1379: ج18، ص481).

بدون شک يکي از آرزوهاي رهبر شهيد همانا تأمين و استقرار عدالت اجتماعي بر اساس تعاليم آسماني قرآن در سر زمين افغانستان بود، عدالتي که در سايه آن همه اقوام و مليت­ها و مذاهب، به­دور از تبعيض و انحصار، در ساختار حکومت و تشکيلات کشور، سهيم باشند و با سهم­گيري عادلانه در سر نوشت سياسي و اجتماعي خويش زندگي مسالمت آميز و برادرانه را آغاز و براي اعمار و آباداني کشور و سر زمين خويش، تلاش نمايند.

 شهيد مزاري(ره) عدالت را عالي­ترين پايه در حکومت تلقي نموده مي­گويد: هدف ما تشکيل يک حکومت اسلامي، مردمي، فراگير و مبتني بر عدالت اجتماعي در افغانستان است ما مي­خواهيم ستم­هاي چندين قرنه بر مردم افغانستان پايان يابد و جامعه­اي به وجود آيد که در آن از تبعيض، برتري­گري، تفاخر و افزون خواهي خبري نباشد و کليه مردم افغانستان از هر قوم و نژاد و با هر رنگ و زبان برادرانه و برابر زندگي کنند (فرياد عدالت، 1373: ص68 ).

او عدالت را در يک حوزه­ي بسيار وسيع­تر که تمام ابعاد حيات جمعي را در برگيرد بکار مي­برد. گستره­ي عدالت، زير مجموعه­هاي ذيل را در بر مي­گيرد.

1. عدالت سياسي که اصل مشارکت برابر همه قوميت­ها در دولت را مطرح مي­کرد.

2.عدالت اجتماعي که برخورداري برابر و غير تبعيض آميز شهروندان از حقوق شهروندي را بيان مي­کرد.

3.عدالت فرهنگي که برگزاري مراسم مذهبي و به رسميت شناخته شدن مذهب جعفري را در کنار مذهب حنفي مطرح مي­کرد.

4.عدالت اداري که مساله مهم تقسيمات اداري را به تناسب توزيع جميعت در گسترده جغرافيايي کشور ارائه مي­داد.(سايت اينترنتي رهبر شهيد).

‏رهبر شهيد با عواملي که تنش در کشور را ‏افزايش مي­داد و به وحدت ملي و عدالت اجتماعي صدمه وارد مي‌‌کرد، به شدت  مخالف بود و باور ‏داشت که اين­گونه مسايل جلو پيشرفت کشور را مي‌گيرد و لذا به طور شفاف و روشن اعلان نمود:«‏حزب وحدت اسلامي از هر طرحي که منجر به عدالت اجتماعي در جامعه افغانستان گردد و ‏حقوق مليت­هاي محروم را اعاده کند استقبال مي‌کند. براي ما مهم نيست که لويه جرگه تشکيل شود و يا ‏مجلس ملي، مهم اين است که حقوق مردم در نظر گرفته شده، به تناسب حضور و ميزان جمعيت شان ‏در تصميم گيري­ها سهيم باشند»( منشور برادري،1379: ص374).

2-2.همبستگي ملي

وفاق و همگرايي ملي مهم­ترين عنصر در پيدايش ملت واحد، همبستگي ‏اقوام و ايجاد ساختار سياسي عادلانه به شمار مي‌آيد. يک ملت وقتي مي‌تواند ظهور مؤثر و قدرت­مند در ‏سطح جهاني داشته باشد که گرايش­هاي قومي، زباني و منطقوي را مهار نموده و به تفاهم و تعامل کامل ‏رسيده باشد. شهيدمزاري(ره) به اين نقطه واقف بود و مي‌خواست از طريق رعايت حقوق برابر افراد در جامعه، ‏عرصه را براي ايجاد ملت واحد، انسجام ملي و تأمين حقوق شهروندي آماده نمايد، و ملتي را به وجود ‏بياورد که در آن تفاوت­هاي زباني و نژادي مطرح نباشد و هيچ يک از اقوام افغانستان هيچ­گونه ‏خصومت و دشمني را با اقوام ديگر نداشته باشد. و مي­گفت که: ‏‏ما با همه‌ي تنظيم­ها سر جنگ نداريم، دوست هستيم، با همه‌اي مليت­ها سر دشمني نداريم و ‏دوست هستيم و وحدت ملي را ما در افغانـستان يک اصل مي­دانيم (احياي هويت،1374:ص146‏). شهيد مزاري(ره) مي­خواهد بگويد نفاق ملي فاجعه بزرگي است و بايد ريشه هاي آن را که سابقه‌اي ‏طولاني در جامعه دارد، خشکاند و ملت جديدي را بر پايه برادري و مشارکت سياسي، فرهنگي و ‏اقتصادي اقوام ساکن در کشور به وجود آورد.

در حوزه ملت­ سازي، شهيد مزاري، تفکر و انديشه­اي فراقومي و فرا جناحي را دنبال مي­کرد ‏و لذا روي واژه­هاي؛ حکومت ملي، منافع ملي، رعايت حقوق مليت­ها، ‏‏عدالت اجتماعي و ... اصرار داشت. چون مي‌دانست که اين واژه­گان علاوه بر بار معنوي و ماديي که ‏دارد، در بطن آن­ها انديشه‌اي سياسي نهفته است، که مي‌تواند بستر خيزش دموکراسي و روي کار آمدن ‏يک حکومت ملي در افغانستان شود؛ زيرا او به اين واقعيت پي برده بود که، امروز جامعه ملي در بين ‏تمام گروه­هاي انساني از همه محکم­تر است، بدين معني که در صورت وجود تعارض بين همبستگي ‏چند گروه اجتماعي، علايق ملي بر ديگران فايق آمد(حشمت الله عاملي، 1351: ج1، ص 285‏).

شهيد مزاري(ره) اختلاف و نفاق ملي را مانع عمده در راه ايجاد ملت واحد، توسعه سياسي و ‏گسترش علايق ملي مي‌دانست و معتقد بود، تا زماني که نخبگان سياسي جامعه ما از دلبستگي­هاي ‏نژادي و گروهي خود دست بر ندارند، محال است که وحدت ملي و يک ساختار سياسي فراگير و ‏فراقومي و فراجناحي در افغانستان به وجود آيد. ‏بر اين اساس رهبران سياسي و حقوق دانان جامعه ما بايد توجه داشته باشند که حکومت را ‏بايد با سعه صدر تشکيل دهند، تا هم مردم خود را شريک آن بدانند و هم براي تحکيم پايه­هاي آن ‏تلاش نمايند و اين ممکن نيست مگر اينکه از قالب­هاي محدود حزبي بيرون رفته و روي منافع و ‏مصالح ملي تفکر صورت گرفته و تصميم گرفته شود (منشور برادري، 1379: ص466 ).

استاد شهيد در يكي ديگر از سخنراني­هايش مي­گويد: ما اين افتخار را داريم و حق داريم كه به آن افتخار بكنيم كه اولين قدم و گام را در زمينه وحدت ملي ما برداشته و وحدت ملي را ما بوجود آورديم چرا؟ زماني كه برادران مجاهد ما در پاكستان بعد از سقوط دولت كمونيستي جلسه گرفتند و قدرت را ميان خودشان تقسيم كردند و حقوق شيعه­ها و هزاره­ها را ناديده گرفتند، ما همچنان صبر كرديم و عقده­ي بر خورد نکرديم خواستيم اين مساله را بعدا وقتي كه اين برادران به كشور بازگشتند از راه تفاهم و مذاكره حل كنيم، نه از راه جنگ و خونريزي.(مجله سراج، 1376: ش11، ص265). متاسفانه اين راه حل به خاطر افزون طلبي عده­اي و دخالت عوامل خارجي ناكام ماند و افغانستاني كه از امتحان جنگ با ابرقدرت شرق به كمك ارزش­هاي اسلامي و جهادي سر بلند بيرون آمده بود، به سوي يك بحران خانمانسوز و جنگ خانه به خانه كشانده شد و تمام زيربناهاي اقتصادي و اجتماعي آن از بين رفت و مردمش كه به خاطر شجاعت، غيرت و وطن دوستي زبانزد عام و خاص در دنيا بودند، به مردمي آواره، فقير و محروم مبدل گشتند و اقوامي كه تا ديروز در سنگرهاي جهاد دوشادوش همديگر بدون آن كه كمترين مشكلي داشته باشند، عليه تجاوزگران مي­جنگيدند، به دشمن هاي خوني و قسم خورده عليه همديگر تبديل شده و زخم­هاي التيام نيافته خانواده­هاي شهدا را با نمك ريختن به روي آن و از بين بردن سرپرست و عضوي ديگر از آنان تازه و تازه­تر ساختند.

به جرأت مي­توان گفت که تلاش و فعاليت دلسوزانه­ي رهبر شهيد براي ايجاد وحدت ملي، در بين همه رهبران جهادي، منحصر به فرد بوده و در همين راستا طرح چهار جانبه رهبر شهيد براي حل و فصل مشکلات کشور و تشکيل شوراي هماهنگي، قابل دقت، تحليل و ارزيابي مي­باشد.‏

3-2. نظام فدرالي

اگر چه مردم افغانستان مشترکات فراوان دارند و اسلام به عنوان دين اکثريت مردم جايگاه ‏ويژه‌اي در جامعه سنتي و قبايلي اين کشور دارد، ولي آن­گونه که از اين اشتراکات ديني و فرهنگي براي ‏وحدت و انسجام افراد جامعه استفاده مي‌گرديد، بهره برداري نشده است. بدين لحاظ مفاهيم همچون: ‏سرنوشت مشترک، زندگي برادرانه، مشارکت سياسي و ايجاد ملت واحد و ... نه تنها براي اکثريت افراد ‏اين کشور ناشناخته باقي مانده بلکه تعدد اقوام و گروه­هاي نژادي باعث شد تا زمينه براي انحصار‏گرايي و بر خوردهاي خصمانه در جامعه فراهم گردد.

شهيد مزاري نهايت سعي خود را بکار برد تا براي تمام مردم افغانستان بفهماند که ما تاريخ، ‏فرهنگ و سرنوشت مشترک داريم و اين مشترکات اقتضا دارد تا در کنارهم زندگي مسالمت ‏آميز و برادرانه داشته باشيم؛ يعني در آينده کسي بخاطر تعلق داشتن به قومي خاصي مورد ستم و بي­‏مهري قرار نگيرد و همانند ديگران از حقوق برابر و هويت ملي و سياسي يکسان برخوردار باشد؛ ‏يعني ملتي در افغانستان شکل بگيرد تا ضمن بهره مندي از آزادي­هاي اجتماعي، سياسي و فردي مبتني بر دو ويژگي باشد:‏

‏1. هيچ يک از گروه­هاي قومي احساس نکنند که از ساختار سياسي آينده حذف شده­اند، ‏روي همين جهت در شرايطي که بسياري از گروه­هاي مجاهدين بعد از پيروي بر حکومت نجيب‌الله در ‏سال1371، مايل نبودند تا جنبش ملي اسلامي در دولت آينده حضور داشته باشد، ولي شهيد مزاري ‏قاطعانه از حقوق سياسي جنبش حمايت کرد و گفت: جنبش ملي اسلامي يک واقعيت نيرومند در ‏جامعه افغانستان بوده و از بخش عظيمي از مردم ساکن در کشور نمايندگي مي‌کند، لذا هر طرحي که ‏در زمينه حذف جنبش از روند مذاکره و تصميم­گيري­هاي اساسي که مربوط به آينده کشور باشد، منجر ‏به شکست خواهد گرديد(همان، ص317).

‏2.حضور و مشارکت در نظام سياسي آينده بايد بر اساس واقعيت­هاي موجود در کشور صورت ‏بگيرد. کسي و يا کساني خيال نکنند، حقوق و امتيازاتي در خور شأن براي آن­ها در نظر گرفته نشده ‏است. شهيد مزاري، ميزان نفوس اقوام و تناسب وجود فيزيکي آن­ها را به عنوان يک راه حل در اين زمينه ‏مطرح کرد و گفت: ‏«هر مليتي به تناسب واقعيت وجودي و حضور خود در اين کشور در سرنوشت سياسي خود ‏سهيم باشند» (فرياد عدالت، همان، ص25).

شهيد مزاري(ره) در سال 1371 طرح سيستم فدرالي را براي اداره سياسي کشور پيشنهاد کرد:« ما سيستم فدرالي را که در آن حقوق همه مردم افغانستان رعايت شده و سيستم انحصاري قدرت را در هم مي شکند مناسب­ترين ساختار سياسي براي آينده سياسي افغانستان مي دانيم» (همان، ص113).

زيرا از ديدگاه شهيد مزاري سيستم فدرالي تنها راه حفظ تماميت ارضي، وحدت ملي و اقناع افکار عمومي است.(احياي هويت،ص 39).

طرح فدرالي بر مبناي بافت جمعيت قومي کشور که قلمرو سکونت چهار گروه قومي عمده را تبارز مي­داد تنظيم گرديده بود اين سيستم به دليل اعطاي حق خود مختاري نسبي به اقوام تشکيل دهنده ايالات دولت فدرالي، مي دانست حقوق سياسي، اجتماعي و فرهنگي مليتها، مردم را در جهت احياي هويت و تقويت پلوراليسم فرهنگي و حقوقي که مزاري بر آنها پافشاري مي­ورزد بهتر تضمين نمايد. از اين جهت فدراليسم مناسب­ترين ساختار در جامعه چند قومي افغانستان تلقي مي شد. زيرا به اعتقاد او: «در سيستم فدرالي حقوق مليت­ها بهتر تامين خواهد شد وحدت ملي نيز به صورت اصولي تحقق خواهد يافت»(فرياد عدالت ص69).

پس از طرح نظام فدراليسم، طرح ديگري که از نظر شهيد مزاري نظام مطلوب بود، ((دولت چند قومي)) است. با توجه به اين مبنا ساختار مبتني بر مذهب و نژاد خاص که منجر به استبداد مذهبي و قومي مي­شود از ديدگاه او مردود شناخته مي­شد. او تصريح داشت که « ما معتقديم حکومت آينده نبايد روي مذهب و نژاد بوجود بيايد. در حکو مت آينده همه به حقوق خود برسند و ما معيار نفوس را که يک معيار بين المللي است معتبر مي­دانيم»(فرياد عدالت، ص241).

 

4-2.کنار نهادن مسائل اختلاف بر انگيز

مردم افغانستان در طول تاريخ گذشته با جنگ­هاي داخلي و تجاوزات خارجي درگير بوده است. ‏عده­اي از دشمنان خارجي مردم افغانستان همواره در اين فکر بوده­اند که با دامن زدن مسايل، نژادي، ‏زباني، منطقوي و مذهبي، نگذارند که اقوام ساکن در اين کشور به وحدت و انسجام ملي دست يابند؛ ‏زيرا اين مسئله را به ضرر و منفعت ملي شان تلقي مي‌کردند. شهيد مزاري، به ظلمي که از اين ناحيه بر ‏مردم افغانستان رفته بود، رنج مي‌برد و مي‌خواست در اين کشور وضعيت و فضاي به وجود آيد که ‏ديگر، دست­هاي خارجي و مسايل اختلاف بر انگيز نتواند جلو پيوندهاي عميق تاريخي، فرهنگي و ‏ديني مردم اين کشور را که سبب پيدايش ملت واحد و يک پارچه مي‌شود، بگيرد. ايشان با آگاهي کامل ‏از خطرات و پيامدهاي منفي عوامل اختلاف بر انگيز در آينده، سعي داشت تا جلو اين­گونه مسايل را ‏سد نمايد و براي هيچ کسي اجازه داده نشود تا در بين مردم افغانستان تفرقه ايجاد نمايد. هرکس بيايد ‏در بين شما، مسئله گروه، قوم، نژاد، تفرقه را تبليغ بکند، جلوش را بگيريد(احياي هويت، همان، ص 69). من هيچ وقت نه ‏شيعه گفتم و نه سني، نه بعد از اين هم مي­گويم، چون شيعه، سني و اين مسايل بازي است ( منشور برادري، 1379: ص 174‏)؛ در ‏اسلام نه هزاره مطرح است، نه پشتون، نه ازبک مطرح است، نه تاجيک مطرح است، فقط در ‏اسلام مسئله«لا اله الله» و تقوا مطرح است.(همان، ص12). شهيد مزاري(ره) در صدد اين بود تا ملت سازي در افغانـستان با نگرش نو و تحکيم پايه­هاي ‏وحدت ملي و عادلانه تحقق پذيرد و بر مبناي آن، جامعه‌اي به وجود آيد که در آن از تبعيض، برتري­گري، تفاخر و افزون خواهي خبري نباشد و کليه مردم افغانستان از هر قوم و نژاد و با هر رنگ و زبان ‏برادرانه و برابر زندگي کنند. (فرياد عدالت، همان، ص25). ‏

5-2.انتخابات و حق تعيين سرنوشت

شهيد مزاري(ره) نقش مردم را تقريبا در همه امور تعيين كننده مي­دانست و همواره به مردمش هشدار مي­داد تا در قبال سرنوشت­شان حساس باشند و اگر مسئولانه و آگاهانه عمل نكنند، از فقر و اسارت و بدبختي رهايي نخواهند يافت زيرا (إنَّ الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم).خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نخواهد داد مگر آن كه خودشان بخواهند(رعد،11).

شهيد مزاري(ره) از بزرگ­ترين طراحان نظريه دولت مردم سالار در دهه 1370 شناخــته مي­شود. او مي­گويد: ما تنها راه­حل مساله افغانستان را در انتخابات مي­دانيم ما معتقديم که انتخابات بايد کاملاً آزاد باشد و همه مردم افغانستان بتوانند در آن شرکت کنند. ما سيستم انحصار را به هر شکل و شيوه آن رد مي­کنيم و طرفدار شرکت کليه مردم افغانستان اعم از زن، مرد، پير، جوان و... براي تعيين سر نوشت سياسي شان هستيم اين عادلانه نيست که مردان حق دارند که در انتخابات شركت داشته باشند ولي زنان از اين حق مسلم انساني  اسلامي شان محروم باشند همه حق دارند که در انتخابات شرکت نمايند. مردم سالاري زماني در جامعه به وجود مي­آيد كه حكومت بر پايه اراده داوطلبانه و آگاهانه مردم تشكيل شده باشد و مردم بر حكومت از حق نظارت و كنترل قانوني و عملي برخوردار باشد(فرياد عدالت، همان، ص32).

شهيد مزاري(ره) در يكي از سخنراني­هايش چنين مي­گويد: ما مردم افغانستان هستيم، هيچ نژادي را نفي نمي­كنيم، تركمن است، هزاره است، تاجيك است، افغان است، ايماق است و ديگر اقوام هستند. همه آن­ها بيايند در اين مملكت برادر وار زندگي كنند و هر كسي به حقوقش برسد و هر كس در باره سرنوشت خودش تصميم بگيرد. اين حرف ما است، اگر كسي بيايد نژاد خود را حاكم سازد، ديگران را نفي بكند، اين فاشيستي است اين خلاف رسوم بين المللي است(احياي هويت، همان، ص33).

ويژگيهاي اساسي شيوه انتخابات

=   فراگير بودن

=   مشارکت همسان زنان با مردان

=  لغو حوزه هاي انتخاباتي متعدد بر اساس واحدهاي اداري قبلي و بوجود آوردن يک حوزه انتخاباتي وسيع کشور

=   توزيع قدرت بر مبناي ترکيب قومي به تناسب ترتيب آراي بدست آمده.

فرمول توزيع قدرت و شکل گيري دولت فراگير عبارتست از:

راي مردم + تر کيب قومي = دولت وسيع البنياد

6-2. نفي تبعيضات نژادي

از نظر مکتب انسان­ساز اسلام، همه انسان­ها اعم از سفيد و سياه، زرد و سرخ، غربي و شرقي خوش قيافه و بد قيافه و... زادة آدم و حوا و مخلوق خدای عز وجل بوده و از نظر خلقت، هچ­گونه فضليت و برتري نسبت به يکديگر ندارند، بلکه فضلت و برتري تنها در سايه تقوا و اخلاق نيک و حسنه داشتن است لذا است که در قرآن مي­خوانم:«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ». (حجرات، 13)

بنابراين، تمام افتخارات و امتازات موهوم نژاد و زبان و منطقوي، و رنگ و خاک و خون و لهجه و لباس که امروز بازار گرم داشته و کاملا بر احساسات نوع­دوست و انسان دوست حکومت نموده ومنشاء هزاران گرفتار در سطح جوامع بشر شده است، از نظر مکتب جاويد اسلام مردود مي­باشد، دين اسلام، همه تفاخرات پوچ و بي­ارزش قومي و گرايشات ناسيوناليستي و تعصبات کور نژادي و مذهبي را به شدت محکوم مي­نمايد.

رهبر شهيد که خود پرورش يافته دامان اسلام و قرآن است، از اين درد بي­درمان که جامعه و مردم ما، از آن روزي که سر زمين شان اسم افغانستان را به خود گرفته است با آن مواجه بوده و طعم تلخ آن را چشيده است، با تلخي ياد مي­نمايند، و مي­فرمايند: حکومتي که در اينجا(افغانستان) در طول دوصد و پنجاه سال بوده براي ما بسيار ناگوار بود و ما بسيار فشار ديديم. زماني­­ که عبدالرحمن تصميم گرفت که حکومت مرکزي را به وجود بياورد، همه­ي حکومت­هاي محلي با اين مسئله مخالفت کردند... ولي چرا تنها شصت و دو در صد مردم «هزاره» را از بين بردند؟(سراج، همان،ص256).

لذاست که يکي از انديشه­ها و اصول مبارزاتي او گرفته شده از اصول و انديشه­هاي اسلامي و قرآني است، اصل و انديشه­ي مبارزه با گرايشات نژادي و قومي و ناسيوناليستي است. آن بزرگ مرد تاريخ هميشه مي­فرمود:« بايد انحصار حاکميت قومي راهي بشکنيم ما بايد تعصبات گوناگون نژادي را در جامعه افغانستان از بين ببريم، ما بايد روحيه­ي را در بين مردم خود بوجود آوريم که هيچ ملتي از انتصاب خود به مليت خود ننگ نکنند و خجالت نکشند» او از ظلم و بي­عدالتي و تبعيض که براي محو و نابودي هويت جامعه هزاره در طول تاريخ بر مردم ما تحميل شده است با تلخي ياد نموده و مي­فرمايد: « طي سه صد سال محکوم بوديم در تاريخ افغانستان محو شده بوديم و کسي مارا با هويت هزاره قبول نداشت و هزاره گفتن و هزاره بودن، در اين مملکت به زعم بعضي­ها ننگ بود. ما در طول تاريخ افغانستان، سه، چهار بار قتل عام عمومي شده­ ايم که در دوران عبدالرحمن شصت ودو در صد، مردم ما از بين رفت».(احياي هويت، ص86).

او بر اين عقيده بود که تا فرقه­گرائي و نژادگرائي ريشه کن نشود و از بين نرود نمي­توان در افغانستان از صلح و امنيت سخن گفت. ملت واحد و مبتني بر عدالت اجتماعي در هر جامعه، يک ضرورت مي‌باشد و زماني تحقق ‏مي‌يابد که افراد آن جامعه به اراده مشترک رسيده و احساس تعلق به سرزمين واحد و مشترکات ‏تاريخي و فرهنگي آنان را گردهم آورده باشد.

اكنون كه كشور در شرايط حساس سياسي قرار گرفته است، عملكردها و رفتارها بيشتر نيازمند انديشه­ها و باورهاي سياسي آن رهبر فرزانه است و بايستي رهبران جامعه از انديشه سياسي، اهداف و آرمان­هاي آن شهيد جاويد الهام بگيرند تا مصدر خدمت براي جامعه و مردم خويش باشند.

نتيجه

با توجه به آن­چه ذکر شد مي­توان چنين جمع بندي نمود که نظام سياسي مطلوب در انديشه رهبر شهيد، سيستم فدرالي يا نظام چند قومي است تا هر مليت احساس کند که در باره سرنوشت خويش، خودشان تصميم مي­گيرند چرا که با کتمان هويت ‏سياسي و اجتماعي برخي اقوام نمي‌توان مشکل اين کشور را حل کرد، به عقيده او، افغانستان در صورتي ‏مي‌تواند امنيت و آرامش را به آغوش کشيده و به سوي دنياي جديد، رفاه و آسايش و پيشرفت علم و ‏دانش قدم بر دارد که مردم اين کشور به وحدت ملي برسند و هويت سياسي يکديگر را کتمان نکنند و ‏‏کليه مليت­هاي مسلمان اين سرزمين(اعم ازافغان، تاجيک، هزاره، ازبک، ترکمن، قزلباش و ...) ‏هويت سياسي داشته باشند و با توافق و شرکت آنها حکومت آينده کشور ساماندهي شود. 

دین و مذهب

 سیدالشهدا (ع) حکومت یزید را مساوی با پایان اسلام دید و دست به قیام زد. معاویه با آنکه می‌دانست امام حسین (ع) اگر فرصتی بیابد، علیه او قیام می‌کند و بااینکه او حتی گاهی امام (ع) را تهدید...
روز غدیر، روز تکمیل دین اسلام، همان روز یاس و ناامیدی کفار به‌شمار می‌رود. طبق آیه قرآن، واقعه غدیر چنان مهم است که اگر پیامبر(ص) کوتاهی می‌کرد و خبر را به مردم نمی‌رساند، «فَمَا بَلَّغْتَ...
  تبیین و بررسی براهین عقلی مسأله معاد نویسنده: سلمان نوری   چکیده آنچه در این نوشته مورد بررسی و تبیین قرار گرفته است براهین عقلی معاد است که اندیشمندان و متکلمان مسلمان بر اثبات آن...

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**