تاریخ و فرهنگ

پیامدهای فقر فرهنگی از دیدگاه پیامبر خاتم(ص) (با تاکید بر وضعیت افغانستان)

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** تاریخ و فرهنگ


سلمان نوری


چکیده
آن‌چه در نوشته پیش‌رو، مورد مطالعه قرار گرفته است، بعد از نقل سخن پیامبر گرامی اسلام(ص) و بیان جایگاه و نقش غنا و فقر فرهنگی در سرنوشت جامعه، تاکید شده است در عرصه اقتصاد که ستون فقرات یک جامعه را تشکیل می‌دهد، فقر مادی یک جامعه، ریشه در فقر فرهنگی و باورهای غلط و جهل دارد. فقر فرهنگی در جوامع بشری پیامد مفکوره پلید برتری‌طلبی، تبعیض و بی‌عدالتی و برقراری خصومت در جامعه را به دنبال دارد که فرجام آن نبود امنیت و آرامش در جامعه است. طهارت ظاهری و باطنی از باورها و اندیشه‌های پلید به‌عنوان راهکار برون رفت از فقر فرهنگی و مادی تلقی گردیده است و در سایه غنای فرهنگ و باورها و اعتقادات مطابق شریعت خاتم، آرامش و امنیت در جامعه حاکم گردیده و در پرتو امنیت، زمینه تحصیل علم و دانش فراهم و جهل و نادانی ریشه‌کن و صلح صفا میان اقوام مختلف یک کشور برقرار می‌گردد و سرانجام زمینه‌ی رشد اقتصادی فراهم و جامعه از رنج فقر مادی و اقتصادی نجات می‌یابد.
کلید واژه‌ها: رسول خدا، امام علی، فرهنگ، طهارت باطنی، علم، جهل، اقتصاد.

 مقدمه
بدون تردید آن‌چه موجب رشد و شكوفايي يک كشور، به‌ویژه كشورهای دارای اقوام مختلف، با خرده فرهنگ‌های گوناگون و سبب ارتقای جايگاه آن، در سطح منطقه‌ای و بين‌المللی است، همبستگی ملی است. وفاق ملی، در تمام عرصه‌های زندگی سياسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باعث موفقيت چشم‌گيری می‌گردد و بر عكس، جوامعی‌که ميان شهروندان آن شکاف اجتماعی پدید آمده و روابط ناعادلانه وجود ندارد، در معرض مشکلات و آسيب‌های گوناگون در ساحت‌های مختلف اجتماعی، سياسی، اقتصادی و فرهنگی قرار دارند. سرزمین که امروزه به‌نام افغانستان یاد می¬شود و دارای اقوام و ملیت‌های مختلف با خرده فرهنگ‌های گوناگون است، روزگاری یکی از مراکز مهم فرهنگی و تمدنی جهان اسلام بوده‌است. قهرمانان سترگ عرصه¬های علم، دانش، هنر، شعر، ادب، تفسیر و رجال برجسته¬ تاریخ چون: مولانا جلال‌الدین محمد بلخی عارف و شاعر بلند آوازه‌ی جهان، دانشمند ذوالفنون ابوعلی‌سینا بلخی، شاعر نامدار ناصر خسرو قبادیانی بلخی، بیدل دهلوی بلخی، رابعه بلخی و ابوریحان بیرونی صاحب نظر در علم نجوم، شاعر عارف سنایی غزنوی، فقیه و اصولی نامدار جهان تشیع ملا محمدکاظم ارزگانی هروی معروف به آخوند خراسانی، محدث نامدار سردار کابلی و صدها حکیم، دانشمند، عارف، فیلسوف، مفسر و...، را در دامان خود پرورده و تربیت کرده و به جهان عرضه داشته است. اما بعد از تأسيس کشور به‌نام افغانستان، یک‌باره آن جایگاه که در جهان اسلام داشت، از دست داده و سقوط کرد و در میان مردم آن، که با صلح و صفا در کنار هم زندگی مسالمت‌آمیز داشتند، شکاف‌های اجتماعی پدید آمد و دچار بحران گردیدند و در نبود امنیت و آرامش، رنج‌های زيادی را متحمل شده‌اند. پرسش اساسی این است که عوامل این بحران‌ها و شکاف‌های اجتماعی و نبود امنیت چیست؟ در این نوشته با تکیه بر کلام گهربار پیامبر گرامی اسلام(ص) به یکی از آن عوامل به‌طور فشرده پرداخته و به این پرسش پاسخ داده شده است. اما قبل از پرداختن به آن ضروری می‌نماید فرهنگ را تعریف کرده تا روشن شود مراد از آن در این نوشته چیست؟
1. معناشناسی فرهنگ
فرهنگ در لغت به‌معناي «علم، دانش، ادب، معرفت، تعليم و تربيت و...، آمده‌است.» (عميد، 1362: ج2، 1536) و در اصطلاح تعاريف گوناگونی از آن ارایه شده‌است، از جمله به «مجموعه‌ی رفتارها، کنش‌های اکتسابی، باورها، اعتقادات و ارزش‌های مورد قبول اعضای یک جامعه معین» تعريف شده‌است. (توسلی، 1375: 138) بر اساس این تعریف اولاً آوردن کلمه اکتسابی، در این رفتار، فرهنگ را از رفتارهای وراثتی و زیستی متمایز می‌کند و ثانیاً فرهنگ شامل اعتقادات، باورها و همه رفتارها و اعمال جمعی می‌شود. اما آن‌چه در نوشته پیش‌رو، مورد نظر است فرهنگ به‌معنای خاص آن، یعنی «اعتقادات و باورها» است.
2. سخن گهربار پیامبر خاتم(ص)
در آغاز ضروری می‌نماید کلامی پیامبر گرامی اسلام(ص) را نقل نموده و سپس به تبیین آن، بپردازیم. ثبت بإسناد متّصل إلى رسول‌اللّه(ص)‏: «أنّ بعض أصحابه شكى‏ إليه الفقر وَالقلّة، فقال له(ص): دم‏ على‏‌الطّهارة يوسّع عليك‌الرّزق»؛ ‏بعضی از اصحاب نزد رسول خدا(ص) از فقر و ناداری شکایت کرد، حضرت فرمود: مداومت بر طهارت داشته باش، روزیت توسعه خواهد یافت. (متقی هندی، 1998. ج16، 154؛ قونوی، 1372: 5)
نکته؛ هرچند ظاهر حدیث شریف، بیان‌گر فقر اقتصادی، طهارت ظاهری و رزق مادی است. اما می‌توان در معنای این سه کلمه توسعه داد و آن را شامل فقر فرهنگی، طهارت باطنی و رزق معنوی دانست. بنابراین، در باره مفاد آن می‌توان مطالبی را در سه بخش فقر و پیامد آن، راهکار برون رفت از آن و آثار و نتایج طهارت ظاهری و باطنی در زندگی انسان و جامعه، با رویکرد به وضعیت حاکم بر افغانستان، گزارش کرد.
3. جایگاه فرهنگ در معارف دینی
در تفکر دینی فرهنگ زیربنا است. سعادت‌مندی، نیگون‌بختی و شقاوت فرد و جامعه در گرو فرهنگ، عقاید، افکار و اندیشه‌ی او است. به گفته‌ی عارف نام‌دار مولانا جلال‌الدین محمد بلخی ؛ انسان متشکل از روح یا نفس ناطقه انسانی و جسم است. فکر، باور و عقیده از لازمه روح انسانی است. پرورش اندیشه و باور و سلامت آن وابسته به پرورش روح و تکامل نفس ناطقه و عقل است که فصل ممیز انسان از بقیه موجودات است. اگر انسان در پی کامل ساختن روح برآمد، اندیشه و باور او نیز سالم و کامل خواهد شد و انسان گلستان و همانند باغی دارایی گل‌های فراوان ماند که همه از او بهره برند. اگر جنبه‌ی حیوانی و وسوسه‌های شیطانی بر او غالب و روح و خرد او مقهور خواست‌های حیوانی او گردد، اندیشه‌اش به سوی بدی‌ها، سبوعیت، پلیدی و درندگی کشیده خواهد شد در نتیجه انسان سقوط کرده و خس و خاشاک را ماند که به درد تون و آتش‌خانه حمام خواهد خورد. بنابراین، اندیشه و باور و عقیده نقش اساسی در سعادت، نیک بختی انسان و شقاوت و سقوط او از درجه انسانیت و قرار گرفتن در مرتبه حیوانیت بل پایین‌تر از آن دارد. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ.» (اعراف/ 179)
از این¬رو، پیامبر گرامی اسلام(ص) به فرهنگ‌سازی روی باورها و اعتقادات مردم تاکید فرموده و در نامه‌ای به عمرو بن حزم هنگام فرستادن به یمن دارد: «و كسانی را قرآن و فقه دين آموزد» (ابن هشام، [بی‌تا]: ج2، 595) تا باورها و اعتقادات مردم را مطابق دستورات الهی و دین توحیدی پیامبر خاتم اصلاح کنند و در نامه‌ای به معاذ بن جبل می¬نویسد: «باورها و سنت‌های جاهلی را جز آن‌چه اسلام امضا كرده، بميران. همه‌ی امر اسلام را، خواه كوچک باشند و خواه بزرگ، آشكار كن.» (حرانی، 1404: 25) زیرا راه نجات انسان در گرو باورها و اعتقادات است که مطابق شریعت خاتم و فرهنگ دین محمدی باشد.
امیرمؤمنان علی(ع) نیز در خطبه 17 از نهج‌البلاغه، فرهنگ و عقاید و افکار را مورد توجه قرار داده و مبغوض‌ترین انسان نزد خداوند تعالی را کسانی می‌داند که متصدی فرهنگ جامعه هستند و با فکر و اندیشه‌ی غلط و عقاید باطل شان و به تعبیر زبیای صدرالدین شیرازی عالمان سوء، باعث انحراف در فرهنگ و اندیشه‌های افراد جامعه می‌شوند. این‌ها را دو گروه می‌داند: گروه اول رهبران فکری جامعه و ارشاد کنندگان مردم و به‌عبارت دیگر، کسانی‌که معارف و وظایف مردم را برای شان تبیین و تشریح می‌کنند و با روح و روان مردم سروکار دارند و باورها و اعتقاد آنان را سامان می‌بخشند. دسته دوم قضات؛ یعنی کسانی‌که مردم برای رفع مشکلات شان به آنان مراجعه می‌کنند. جان، ناموس و مال مردم به دست آنان است.
امیرمؤمنان علی(ع) به تشریح ویژگی این دو گروه پرداخته و آنان را برای مردم معرفی می‌فرماید. از آن‌جای که دسته اول مرتبط به بحث ما است، ویژگی‌های آن را می‌آوریم. امام علی(ع) آنان را چنین معرفی می‌فرماید: 1. مردی که خداوند سبحان او را به خودش واگذار کرده است. 2. آدمی‌که [در باورها، اعتقادات و معارف] از راه اعتدال منحرف است. 3. کلام بدعت و ساخته خودش، به دلش نشسته در مقابل آن تسلیم است. 4. مردم را به سمت گمراهی دعوت می‌کند. 5. چنین شخصی آزمایشی است برای کسانی‌که مورد آزمایش قرار می‌گیرند [چرا که اینان در ظاهر چهره‌های تقدس و حق به جانب به خودشان می‌گیرند در نتیجه مردم به دنبال آن‌ها روانند]. 6. از راه کسانی‌که قبل از آنان بودند، گمراهند. 7. چه در حال حیات و چه بعد از مردن، موجب گمراهی کسانی است که به او اقتدا می‌کنند. 8. به دوش گیرنده گناهان دیگرانند.
با توجه به کلمات پیامبر گرامی اسلام(ص) و سخن امیر مؤمنان علی(ع) اگر متصدیان فرهنگ جامعه، افکار و اندیشه‌ی غلط داشته باشد و در این مسیر به کژراهه روان باشند، ضررشان برای یک جامعه از هرگروه اجتماعی دیگر بیش‌تر است؛ زیرا با فکر و اندیشه‌ی نادرست و غلط شان، افکار جامعه را عوض کرده و در مسیر گمراهی و باطل قرار می‌دهند. مطالعه کارنامه‌ی استعمارگران بیان‌گر اهمیت جایگاه فرهنگ است. آنان هنگامی که می‌خواهند کشوری را تحت سیطره خود در آورند، سعی دارند تا از طریق عوامل شان در افکار، عقاید و فرهنگ جامعه نفوذ کرده و آن را تغییر داده و در اختیار بگیرند تا مردم آن جامعه نتوانند به مصالح شان خوب فکر کنند. هنگامی‌که فکر جامعه را دزدیدند و عوض کردند، به آسانی می‌توانند سیاست و اقتصاد آن کشور و جامعه را در اختیار گرفته و بر اساس منافع شان تنظیم کنند و تمام سرمایه‌های معنوی و مادی آن را به یغما برند.
به راستی وقتی انسان حال و روز مردم افغانستان را مطالعه می‌کند، پی می‌برد که مردم افغانستان با این‌که قریب به اتفاق آن مسلمانند و در سایه سار این دین مقدس و نجات‌بخش نقاط مشترک زیادی با هم دارند. اما همواره گرفتار درد، رنج و فقر مادی و معنوی ناشی از اختلافاتند؛ چرا که متصدیان فرهنگ آنان چهره واقعی و رحمانی اسلام و فرهنگ دین مهربانی و عطوفت را پنهان کرده، و برای تأمین منافع فردی خود و بادارانش همواره سعی و تلاش دارند تا مردم را در جهل و ناآگاهی نگهداشته، جلو تحصیل علم و دانش را بگیرند و از عدم آشنایی آنان با فرهنگ غنی اسلام سوی استفاده نموده و فرهنگ دین نجات بخش اسلام را وارونه جلوه داده و از آن چهره خشن، انعطاف ناپذیر، ناسازگار، خشونت‌طلب، مخالف با مظاهر پیش‌رفت، ترقی، آبادانی، دانایی و...، جلوه دهند.
4. فقر (فرهنگی و مادی) و پیامدهای آن
همان‌طوری که در عرصه اقتصاد و مادیات ثروت و دارایی مادی، ستون فقرات یک فرد و جامعه را تشکیل می‌دهد، فقر در آن، فرد و جامعه را دچار آسیب می‌کند، چنان‌که پیامبر مکرم اسلام(ص) می‌فرماید: «كَادَ الفَقرُ أن یكونَ كفراً.» (نهج‌الفصاحه، 602) و نیز امیر مؤمنان علی(ع) خطاب به فرزندش محمد بن حنفیه می‌فرماید: «يَا بُنَيَ‏ إِنِّي‏ أَخَافُ‏ عَلَيْكَ‏‌الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ‌الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْت.»؛ فرزندم من از فقر و تهی‌دستی برای تو ترسانم. پس از آن به خداوند پناه بر كه فقر، دين را زيان دارد عقل و خرد را سرگردان كند و دشمنى پديد آرد. (کلمات قصار، ش319)
فقر فرهنگی نیز چالش‌های متعددی را برای مردم و جامعه در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، امنیتی و...، به بار می‌آورد. در واقع می‌توان گفت: زیر بنای فقر مادی، فقر فرهنگی است؛ زیرا اگر جامعه‌ای از نظر فرهنگ، غنی و دارای باورها و اعتقادات درست باشد، می‌تواند در برابر فقر مادی مقاومت کرده و راهکارهای برای برون رفت از آن را اتخاذ و تدابیری را بیندیشد و در برابر تهاجم فرهنگی، سیاسی و نظامی بیگانه ایستادگی نماید؛ زیرا در سایه‌ی غنای فرهنگی و باورهای و اعتقادات صحیح، امنیت و آرامش در جامعه حاکم و مجال برای فکر کردن و چاره اندیشدن برای رفع موانع پیشرفت و ترقی وجود دارد. اما جامعه که گرفتار فقر فرهنگی و باورهای غلط و اعتقادات نادرست است، نه در برابر فقر اقتصادی و مادی می‌تواند قامت راست کند و نه در برابر تهاجم بیگانگان می‌تواند مقاومت کنند؛ زیرا در اثر اختلافات، تشتت و پراکندگی و نبود امنیت نه تنها مجال اندیشیدن برای نجات شان را ندارند که به ابزاری در دست دشمنان شان تبدیل شده و مجری خواست‌های آن‌ها گردیده و در راستایی منافع آنان حرکت می‌کنند. نمونه روشن و بارز آن، جامعه ما است.
افغانستان امروزه هم دچار فقر فرهنگی است و هم گرفتار فقر اقتصادی. فقر فرهنگی و باورهای غلط و پایین بودن سطح آگاهی مردم موجب شده است تا همواره در آتش اختلافات، پراکندگی و تفرقه و نبود امنیت روانی و جسمانی بسوزند و با درد و رنج و مشکلات روزگار را سپری نمایند. نه تنها چنین است بلکه بخش از آن آلت دست اجانب قرار گرفته و بر اساس خواست خارجی‌ها کشور را دچار ناامنی نموده، زیر بناهای اقتصادی را ویران و نابوده کرده و هرروز فرزندان بی‌گناه وطن را در مراکز تحصیلی و آموزشی هدف قرار داده به شهادت برسانند و مردم بی‌دفاع ملکی را به خاک و خون بکشانند تا بهشت موهوم را با گرفتن جان‌ انسان‌های بی‌گناه و مردم بی‌دفاع و مظلوم برای خود کمایی کنند!
آری تا باورهای غلط و جهل و در یک کلام فقر فرهنگی در افغانستان حاکم است، هرگز جامعه در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و...، قامت راست نخواهد کرد و تا ناآگاهی و برداشت‌های نادرست از دین مبین اسلام وجود دارد آرامش برقرار نخواهد شد و در غیبت دانایی، عقل انسانی بارور نخواهد شد و در نبود خرد، تعصب حاکم و ناامنی بر جامعه سایه گسترانده و هرروز و هرلحظه از مردم بی‌دفاع قربانی خواهد گرفت.
بنابراین، می‌توان گفت: تحول در ارزش‌های فکری، اعتقادی و فرهنگی زیر بنایی تغییرات و تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. جامعه موفق است که دارای باورهای درست و اندیشه‌ی الهی و انسانی باشد. در ادامه به برخی از پیامدهای فقر فرهنگی و باورها و اعتقادات نادرست، اشاره می‌شود.
1.4. برتری‌خواهی
برتری‌طلبي و امتيازخواهي‌هاي قومي، نژادي و مذهبي یکی از پیامدهای فقر فرهنگی است. چالش عمده فرا روي تحقق وفاق و همبستگی ملي در جامعه افغانستان و عامل اصلي همه مصايب كشور برتری‌خواهی ناشی از فقر فرهنگی و باورهای غلط و برداشت‌های نادرست از تعالیم نجات بخش اسلام است. باورهای که با روح دستورات اسلام و سیره عملی پیامبر که رحمت برای جهانیان است، سازگاری ندارد. به راستی نگاهي به گذشته‌ي تاریخ افغانستان نشان مي‌دهد که از بدو تأسيس و حاکميت جهل و نادانی و انديشه‌هاي برتری طلبانه و نژادپرستانه احمدشاه درانی و ايجاد شكاف در جامعه از طريق دامن زدن به مسايل قومی و مذهبی، مناسبات ناعادلانه‌ی اجتماعی بين اقوام ساكن افغانستان حاکم بوده است و اين امر پس از حاكميت مطلق‌العنان قبيلوی، توسط عبدالرحمان جهت تحکیم پایه‌های قدرت گسترش و به‌ويژه در دوران امان‌الله خان و جاه افتادن افكار برتری‌خواهی محمود طرزی در ميان خاندان سلطنتی، شدت گرفت و در زمان نادرخان به اوج رسيد، به‌گونه‌ی که تاريخ‌ سازی به نفع قوم خاص آغاز گرديد و هرسند تاريخی‌كه حاكی از جنايات و وطن فروشی آنان بود، از بين برده شد و استوره‌سازی به نفع آن‌ها آغاز گردید. اسناد مربوط به افتخارات ساير اقوام ساكن افغانستان نابود گرديد، حتی لوح سنگ‌های قبرها تراشيده يا شكسته شد تا نام رجال تاريخی و مدافعان واقعی حریم کشور مربوط به اقوام ديگر از صفحه‌ی تاريخ محو گردد. اميران انحصارطلب برای حفظ قدرت شان در اين راستا تا جای پيش رفتند كه تعليم و تربيت را انحصاری، و ورود دانشجويان غير قوم حاکم را در دانشكده‌ی نظامی و حقوق، رسماً ممنوع كردند. (يزدانی، 1390: 227) امروزه نیز همین افکار، اندیشه و باور غلط دنبال می‌شود. تنها چيزی كه در قاموس حاكمان انحصارطلب و اخلاف آنان نبود و نیست، انديشيدن در باره‌ی ترقی، پيش‌رفت، توسعه و آبادانی كشور است.
2.4. تبعیض و بی‌عدالتی
دومین پیامد فقر فرهنگی ظلم، تبعیض و بی‌عدالتی در عرصه‌های مختلف، از جمله ساختار نظام ظالمانه، روابط ناعادلانه‌ی اجتماعی و توزیع ناعادلانه فرصت‌ها، امکانات و ثروت ملی است یکی از عرصه‌های تبعیض و بی‌عدالتی، فرصت‌های است که در هرجامعه‌ای برای رشد و تربیت و شکل‌گیری شخصیت افراد، وجود دارد، توزیع نابرابر این فرصت‌ها عده‌ای را برخوردار و عده‌ای را محروم ‌ساخته، و باعث شکاف اجتماعی و مانع تحقق «همبستگی ملی» می‌شود. چنان‌که رهبر شهید(ره) مثال روشن و گویایی برای نابرابری فرصت‌ها بیان کرده می‌گوید: «این‌که در طول تاریخ افغانستان یک جنرال برای مردم هزاره نبود، طبیعتاً چنین چیزی نبود که مردم هزاره لیاقت جنرال شدن را ندارد. سیاست این‌طور تجویز کرده بود که از یک نژاد از مادر جنرال متولد شود و یک مردم دیگر، در طول تاریخش یک جنرال نداشته باشد.» (مزاری، 1374: 74)
در افغانستان همان‌طوری‌که در چگونگی توزیع منابع، مواهب و فرصت‌ها، عدالت رعایت نشده و تبعیض حاکم بوده است، در اثر نابرابری روابط اجتماعی، در آن‌چه داده می‌شده با آن‌چه ستانده می‌شده نیز تبعیض وجود داشته است (بی‌عدالتی تعویضی). شهید مزاری(ره) برای بی‌عدالتی تعویضی مثال روشن را بیان می‌کند: «اگر یک نفر از کسانی‌که بالای شما ظلم می‌کردند، می‌آمد در خانه شما چای و پارچه و لباس را پایین می‌کرد و می‌گفت: سال دیگر، من از این‌جا پول این‌ها را می‌گیرم؛ شما جرئت نمی‌کردید که در مقابل آن نفر بایستید و بگویید: ما این چیز را ضرورت نداریم. سال دیگر آن نفر می‌آمد و آن را با قیمت بالا، دو باره بر سر شما و بر سر زمین و چیزهای دیگر تان حساب می‌کرد تا زمین‌های شما را بگیرد، شما در این‌جا طاقت مخالفت را نداشتید.» (همان، 343 و 134)
3.4. ایجاد خصومت ميان اقوام و مليت‌ها
سومین پیامد فقر فرهنگی حاکمیت خصومت و تفرقه در میان ساکنان و مردم یک کشور است. مردم افغانستان با این‌که 5/99% مسلمانند و به برکت اسلام اشتراکات متعدد با هم دارند، اما در اثر فقر فرهنگی همواره گرفتار چالش‌ها، تشتت، پراکندگی و نفاق بوده‌است. عامل عمده‌ی این چالش‌ها علاوه بر جهل و ناآگاهی مردم از دستورات نجات بخش اسلام، حكام مستبد، قدرت طلب و برتری‌خواه است. آنان در طول تاریخ افغانستان با دامن زدن به مسایل نژادی، قومی، مذهبی، زبانی و ايجاد خصومت و تفرقه ميان مليت‌های مختلف افغانستان مانع همگرایی و زندگی مسالمت‌آمیز در بین آنان شده تا از اين طريق قدرت شان را حفظ كرده و بر سيطره‌ی شان در كشور ادامه دهند و در این جهت تا مرزی پیش رفتند که دین را ابزار قرار دادند و علمای را اجیر کردند تا فتوای تکفیر علیه اقوام دیگر که برتری‌خواهی و اندیشه‌های فاسد آنان را برنمی‌تابند و برای رهایی مردم از چنگال آنان تلاش می‌کردند، صادر کنند.
5 . راهکار مبارزه با فقر از دیدگاه پیامبر رحمت(ص) و آثار آن
در بخش گذشته بیان گردید که فقر به دوگونه است. فقر اقتصادی و فقر فرهنگی. فقر اقتصادی ریشه در فقر فرهنگی دارد. در این قسمت ابتدا به راهکار برون رفت از فقر از دیدگاه پیامبر رحمت(ص) که مداومت بر طهارت و پاکی است اشاره می‌شود و سپس آثار و پیامدهای طهارت و پاکی تبیین می‌گردد.
1.5. مداومت بر طهارت و پاکی
یکی از راهکارهای بیرون رفت از فقر مادی و معنوی مداومت بر طهارت و پاکی است. حضرت پیامبر اکرم(ص) در پاسخ کسی‌که از فقر شکایت کرد، فرمود: «دم‏ على‏‌الطّهارة»؛ مداومت بر طهارت و پاکی داشته باش. (متقی هندی، پیشین: ج16، 154)
قونوی در شرح کلام پیامبر اکرم(ص) می‌نویسد: طهارت دوگونه است: 1. طهارت ظاهری و طهارت معنوی. پاکی ظاهری شامل طهارت بدن از چریک و نجاست، طهارت حواس، بازداشتن آن‌ها از ادراکاتی که مورد نیاز نیست و طهارت اعضای بدن، بازداشتن آن‌ها از تصرفات که خارج از دایره عقل و شرع است. قونوی برای طهارت باطنی یازده راهکار برمی‌شمارد. «ثم نرجع إلى بيان ما يختصّ بباطن‌الانسان، فنقول: طهارة خياله من‌الاعتقادات الفاسدة وَالتخيّلات الرديّة و جولانه فى ميدان الآمال وَالأمانىّ و نحو ذلك و طهارة ذهنه من‌الأفكار الرديّة والاستحضارات الغير الواقعة وَالمفيدة...» (قونوى، 1372: 16) در این‌جا به دو مورد آن‌که در موضوع مدنظر دخالت دارد، اشاره می‌شود. یکی طهارت خیال از اعتقادات فاسد و دیگری پاکی ذهن از تفکرات و اندیشه‌های پلید است. یکی از مصادیق این دو، اعتقاد برتری‌طلبی نژادی است. نگاه به تاریخ دوران جاهلیت قبل از اسلام نشان می‌دهد که این اعتقاد پلید و اندیشه ناپاک در آن دوران، به اوج خود رسیده بود به‌گونه که هرگروه و قومی برای اثبات برتری شان حتی قبرهای مردگان خود را می‌شمردند. این باور فاسد منشاء نزاع‌ها، کشمکش‌ها، و جنگ‌های خانمان سوز و طولانی در میان آنان گردیده بود.
با بعثت پیامبر خاتم(ص) و ظهور اسلام، بر این عقیده فاسد و اندیشه پلید خط بطلان کشیده شد و خداوند متعال با فرستادن آیه‌ی شریفه 13 سوره حجرات: «يا أَيُّهَاالنَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ أَتْقاكُمْ.»؛ همه انسان‌ها را با هم برابر دانسته و معیار فضیلت و برتری هرفرد را بر دیگران، داشتن تقوا و پاکی اعلام فرمود. چنان‌که پیامبر رحمت(ص) در راستای تحقق عینی این آیه، در جامعه، در زمان حیاتش با گفتار و عمل تلاش کرد و به‌طور صریح و آشکار همه انسان‌های سفید پوست و رنگین پوست را همانند دندان‌های شانه یکسان، و تقوا و پاکی را ملاک برتری اعلام فرمود: «بَلَغَنَا أَنَّ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ(رض) دَخَلَ مَجْلِسَ رَسُولِ‌اللَّهِ(ص) ذَاتَ يَوْمٍ فَعَظَّمُوهُ وَ قَدَّمُوهُ وَ صَدَّرُوهُ إِجْلَالًا لِحَقِّهِ وَ إِعْظَاماً لِشَيْبَتِهِ وَ اخْتِصَاصِهِ بِالْمُصْطَفَى وَآلِهِ فَدَخَلَ عُمَرُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ فَقَالَ: مَنْ هَذَاالْعَجَمِيُّ الْمُتَصَدِّرُ فِيمَا بَيْنَ‌الْعَرَبِ فَصَعِدَ رَسُولُ‌اللَّهِ(ص) الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ فَقَالَ: إِنَّ‌النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى‌يَوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ‏‌الْمُشْطِ لَافَضْلَ لِلْعَرَبِيِّ عَلَى‌الْعَجَمِيِّ وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى‌الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى سَلْمَانُ بَحْرٌ لَا يُنْزَفُ وَ كَنْزٌ لَايَنْفَدُ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ‌الْبَيْتِ سَلْسَلٌ يَمْنَحُ الْحِكْمَةَ وَ يُؤْتِي الْبُرْهَانَ.»‏؛ روزی سلمان فارسی وارد مجلس رسول خدا(ص) شدند. مردم او را به موسفید بودن و منزلت که در نزد پیامبر(ص) و آلش داشت، گرامی داشتند و مقدم داشتن و در صدر مجلس قرار دادند. وقتی عمر وارد شد اعتراض کرد که چرا این عجمی را در صدر مجلس قرار داده‌اید. رسول خدا(ص) بالای منبر رفت. خطبه خواند و فرمود: «مردم از عهد آدم تا امروز مانند دندان‌های شانه با هم مساویند. فضلیت برای عرب بر عجم و غیرعرب نیست و برتری برای سرخ و سفید بر سیاه پوست نیست جز به تقوا و پروا داشتن از خدا. سلمان دریایی خشک ناشدنی و سرمایه و گنج پایان ناپذیز است. سلمان از ما اهل‌بیت است. پی در پی حکمت را ارزانی می‌دارد و همیشه برهان را هدیه می‌دهد. (مفيد، 1413: 341)
پیامبر گرامی اسلام علاوه بر این‌که در سخنان متعدد فکر پلید برتری‌خواهی نژادی را نفی کرده و معیار برتری انسان را تقوا دانسته، عملاً نیز در راستایی از بین بردن این تفکر جاهلی اقدام کرد که به دو نمونه‌ی از اقدامات عملی آن حضرت اشاره می‌گردد.
1. «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى‌اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ‌اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً.»؛ هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى‌كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هركس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است‏. (احزاب/ 36)
در شأن نزول این آیه، آمده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) زینب دختر عمه‌ی خود را برای زید بن حارثه که جوان تازه آزاد شده از قید بردگی بود، خواستگاری کرد. این امر هم بر زینب و هم بر برادرش عبدالله سنگین آمده و غیرقابل قبول بود. زینب تصور می‌کرد که دختر عمه رسول خدا(ص) و از اشراف قریش است و نسزد که با شخص چون زید تازه آزاد شده ازدواج کند. برادرش نیز تن دادن به این امر را باعث سر شکستی می‌دانست. پیامبر اکرم(ص) فرمود این فرمان خداوند متعال است. (طبرسی، 1372: ج‏8، 565)
هدف پیامبر اکرم(ص) از خواستگاری زینب برای زید تنها این نبوده که زید را زن و یا زینب را شوهر داده باشد بلکه مقصود اصلی حضرت این بوده‌است که بر آداب و رسوم جاهلیت و ارزش‌های موهوم مانند خون، نژاد، ثروت و...، خط بطلان کشیده و ارزش‌های انسانی و دینی را در جامعه حاکم سازد.
2. روزی رسول خدا(ص) به سراغ اصحاب صفه می‌آید و جویبر را می‌بیند و خطاب به او می‌فرماید: «چقدر خوب بود زن مى‏گرفتى و خانواده تشكيل مى‏دادى» جویبر گفت: يا رسول‌ اللَّه! نه مال دارم و نه جمال، نه حسب دارم و نه نسب، چه كسى به من زن مى‏دهد؟ و كدام زن رغبت مى‏كند كه همسر مردى فقير، كوتاه قد، سياه‌پوست و بدشكل مانند من شود؟! پیامبر فرمود: «اى جوبير! خداوند به وسيله اسلام ارزش افراد و اشخاص را عوض كرد. بسيارى از اشخاص در دوره‌ی جاهليت محترم بودند و اسلام آن‌ها را پايين آورد. بسيارى از اشخاصی‌که در جاهليت خوار و بى‏مقدار شمرده می‌شدند و اسلام مقام و منزلت آن‌ها را بالا برد. خداوند به وسيله اسلام نخوت‌هاى جاهليت و افتخار به نسب و فاميل را منسوخ كرد. اكنون همه مردم از سفيد و سياه، قریشى و غيرقریشى، عربى و عجمى در يک درجه‏اند، هيچ‌كس بر ديگرى برترى ندارد مگر به تقوا. من در ميان مسلمانان فقط كسى را از تو بالاتر مى‏دانم كه تقوا و عملش از تو بهتر باشد.»
رسول خدا(ص) پس از بیان روح و حقیقت اسلام برای جويبر و رفع اشتباه او، به وی دستور داد تا به خانه زياد بن لبيد انصارى که از ثروتمندان اهل مدينه و مورد احترام در میان قبيله‌اش بود، رفته و دخترش را براى خود خواستگارى كند. هنگامى‌كه جويبر وارد خانه زياد شد، گروهى از بستگان و افراد قبيله لبيد در آن‌جا جمع بودند.
جويبر به خانه زیاد رفته پیام رسول خدا(ص) را رساند. زیاد در جواب او گفت: رسم ما نيست دختر خود را جز به هم شأن‌هاى خود از قبيله خود بدهيم. جويبر از خانه زیاد بيرون شده، در حالی‌که به راهش ادامه می‌داد با خود زمزمه کرده و مى‏گفت: «به خدا قسم آن‌چه قرآن تعليم داده‌است و آن چيزى كه نبوت محمد براى آن است غير اين چيزى است كه زياد مى‏گويد.»
ذلفا دختر زياد كه به جمال و زيبايى معروف و زن دانایی بود، سخنان جويبر را شنيد، پيش پدر آمد با آگاهی از ماجرا، از پدرش خواهش کرد، جویبر را به خانه برگرداند و خود خدمت پیامبر اکرم(ص) رفته و مطلب را سئوال کند. زياد جويبر را با احترام به خانه برگردانيد و خودش به حضور پيغمبر(ص) رسید و عرض كرد: «يا رسول‌اللَّه! جويبر به خانه ما آمد و پيغام شما را رساند. مى‏خواهم عرض كنم: رسم و عادت جارى ما اين است كه دختران خود را فقط به هم شأن‌هاى خود از اهل قبيله كه همه انصار و ياران شما هستند بدهيم.»
پیامبر(ص) فرمود: «اى زياد! جويبر مؤمن است. آن شأنيت‌ها كه تو گمان مى‏كنى امروز از ميان رفته است. مرد مؤمن هم شأن زن مؤمنه است.» زياد به خانه برگشت و ماجرا را با دخترش بازگو كرد. ذلفا گفت: مطلب مربوط به من است. جويبر هرچه هست من بايد راضى باشم. چون رسول خدا(ص) به اين امر راضى است من هم راضى هستم. (کلینی، 1407: ج5، 340)
این داستان به‌روشنی خط بطلان کشیدن بر اندیشه و تفکرات برتری‌طلبی قبیلوی، نژادی و... است. حتی فلسفه تشریع نماز از بین بردن همین اندیشه فاسد و فرهنگ منحط بیان شده است. چنان‌که حضرت زهرا(س) می‌فرماید: «فَفَرَضَ‌اللَّهُ عَلَيْكُمُ … وَالصَّلَاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ‌الْكِبْر» (طبری آملی، 1413: 113) خداوند نماز را واجب کرد تا شما را از کبر منزه و پاک نماید. امیر مؤمنان علی(ع) نیز در خطبه قاصعه در باره شیطان سخن می‌گوید به این نکته بسیار زیاد اهمیت می‌دهد که شیطان با آن همه عبادت‌های که شش هزار سال ـ که معلوم نیست از سال‌های آخرت است یا دنیا ـ خدا را عبادت کرد، اما به‌خاطر یک لحظه تکبر و این‌که گفت: من از آدم بهترم؛ چرا که من از آتش آفریده شده‌ام و او از خاک، سقوط کرد. سپس حضرت نتیجه می‌گیرد که آیا می‌توان پذیرفت فردی ـ یا گروه یا قومی ـ چنین عقیده فاسد داشته باشد، در عین حال خداوند او را به بهشت ببرد؟! (نهج‌البلاغه، خ 192)
بنابراین، براساس و پایه‌ی معارف دینی، ریشه‌ی همه نزاع‌ها، کشمکش‌ها، ناامنی‌ها و در نتیجه کشتارها و قتل‌عام‌ها، در گذشته و حال، داشتن همین عقیده و فکر برتری‌خواهی و منیت ناشی از جهل بوده است. شهید بلخی چه زیبا این مطلب را به تصویر کشیده است.
امروزه در افغانستان، تمام ناامنی‌ها، قتل‌ها و کشتارهای مردم بی‌دفاع ریشه در همین اندیشه‌ی ضد دینی برخی رهبران قدرت طلب و افراد که عنوان علم و دانش اسلام‌ شناسی را با خود یدک می‌کشند، دارد. این فکر چنان در درون آن‌ها نفوذ کرده که برای رسیدن به اهداف پلیدشان دست به هرکار ضدانسانی و جنایت ضد بشری می‌زنند و روان و جان این مدعیان دین‌داری را به‌گونه‌ی آلوده کرده است که صدای ضجه‌های جان‌سوز پدران و مادران که هرروز فرزندان بی‌گناه شان قربانی و مظلومانه در هنگام تحصیل و گام برداشتن در راستای فرمایش پیامبر گرامی اسلام(ص) «طلب علم و دانش بر هرفرد مسلمان، زن و مرد واجب و فریضه است» به شهادت می‌رسند و ناله‌های زنان شوهر از دست داده و فرزندان پدر یا مادر کشته شده را نمی‌شنوند.
بنابراین، فقر اقتصادی و فرهنگی ریشه در این آلودگی‌های فکری و عقاید فاسد دارد، تا این آلودگی‌های ضد انسانی و ضد دینی وجود دارد، فقر، بدبختی، ناامنی، کشتار، غارت و... دامن‌گیر جامعه ما خواهد بود. راه برون رفت از آن، به فرموده گهربار پیامبر رحمت و مهربانی‌ها، طهارت از این عقاید و اندیشه‌های ضد دینی است.
2.5. آثار طهارت ظاهری و باطنی
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرجام مداومت بر طهارت ظاهری و معنوی را گشایش و توسعه در رزق دانسته و می‌فرماید: «دم‏ على‏‌الطّهارة يوسّع عليك‌الرّزق». رزق، شامل رزق مادی و روزی معنوی است. یعنی مداومت بر پاکی ظاهری و باطنی، غنایی معنوی وفرهنگی را بدنبال دارد و در نتیجه غنای مادی و اقتصادی را درپی دارد؛ چرا که وقتی افکار فاسد، باورهای انحرافی و اندیشه‌های برتری‌طلبی از جامعه رخت بربندد و اندیشه الهی برابری تمام انسان‌ها از هرقوم، ملیت، نژاد و با هررنگی جاگزین آن گردد، احساس هم‌پذیری در میان مردم به‌وجود آمده و عدالت جایگزین تبعیض و بی‌عدالتی شده، امنیت و آرامش در جامعه حاکم می‌گردد. در سایه عدالت و امنیت مردم در کنارهم زندگی مسالمت‌آمیز را تجربه کرده و هرفردی خود را عضوی از جامعه دانسته و در برابر دیگران و جامعه مسؤول تلقی کرده و برای شکوفایی آن تلاش می‌کند. ناگفته پیداست که تلاشی ثمر بخش است که عالمانه و از روی آگاهی باشد. از این‌رو، هرفردی برای شکوفایی جامعه و مردمش به دنبال تحصیل علم و دانایی رفته و با گسترش دانایی در جامعه، ظلمت جهل و نادانی از آن برچیده می‌گردد و با حاکمیت علم و دانایی توأم با طهارت و پاکی باطنی و معنوی، در جامعه، ارزش‌های انسانی حاکم و هرعضوی از اعضای جامعه آن‌چه را برای خود می‌پسندد برای دیگران نیز روا می‌دارد و چیزی را که برای خود زیشت می‌داند، برای دیگران نیز نمی‌پسندد: «...وَ يُحِبُّ لَهُ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ، وَ يَكْرَهُ‏ لَهُ‏ مَا يَكْرَهُ لِنَفْسِه‏.» (حرعاملی، 1409: ج12، 211) بنابراین، همه بدبختی‌ها و سیه‌روزی‌ها ناشی از زیاده‌خواهی، انحصارطلبی و خودخواهی‌هاست.

نتیجه
فرجام سخن این‌که، راه‌حل معضل کنونی کشور افغانستان با توجه به حدیث شریف پیامبر اکرم(ص) برچیده شدن اعتقادات فاسد، افکار و اندیشه‌های قرون وسطایی و جایگزین شدن اعتقادات و اندیشه‌های مبتنی بر آموزه‌های ناب اسلام است تا در سایه‌سار آموزه‌های دینی، ارزش‌های اسلامی و انسانی در جامعه حاکم گردیده و مردم در پرتو آن، صلح، امنیت و آرامش را در کنار هم تجربه کرده و با عمل به حدیث شریف نبوی: «طلب‌العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة»، طعم شیرین علم و دانش را چشیده و مشکلات اقتصادی را برطرف و فقر مادی را ریشه کن سازند.

منبع: فصلنامه سخن صبا، بهار1401، ش41

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**