دین و مذهب

احترام خون انسان، در قرآن و سنت

**نوشته شده توسط استاد عليزاده مالستاني**. **ارسال شده در** دین و مذهب

«ضمن عرض تسليت و تعزيت به خانواده شهدا و اعلان همدردي با آنان؛ اين يادداشت؛ كه به همين مناسبت به رشته بيان كشيده شده، تقديم مي‌گردد»

در ساليان اخير حملات هراس‌افگنانه‌ي گرو‌ه‌هاي سلفي و متحجر مقيم پاكستان به شيعيان در كل و به شيعيان هزاره بالخصوص به اوج خود رسيده است و هرازگاهي خون بي‌گناهان زيادي از پيرمردان و زنان و كودكان اين مردم به زمين ريخته مي‌شود و خانواده‌هاي زيادي از مردم را داغدار مي‌كند. اين حملات غير انساني و غير اسلامي با پوشش و توجيه دين انجام مي‌گيرند و عده‌ي آخوندهاي نادان و سلفي مشرب؛ آدمهاي بي‌سواد و بي‌خبر از قرآن و دين خدا را وسيله هواهاي نفساني و پندارهاي واهي خويش قرار داده و به شست‌وشوي مغزي آنان همت گماشته و آنان را آماده زشت‌ترين و غير اسلامي‌ترين رفتار (انتحار) مي‌نمايند و اين آدمها، مرتكب جنايت و قساوتي مي‌شوند كه با مباني قرآني و سنت نبوي همخواني ندارد كه هيچ، بلكه با هيچ منطق و وجدان بيدار انساني قابل توجيه نيست. به همين مناسبت اين يادداشت نظري كلي و اجمالي به قرآن و سنت افگنده و اين رفتار هراس‌افگنانه را با ميزان و معيار قرآن و سنت سنجيده و مورد ارزيابي قرار داده و به بحث گرفته است به اميد اينكه تذكري باشد براي كوران و كراني كه شعور، عقل و خرد خود را اجير و اسير ديكته‌هاي مولويهاي مغرض نموده و كليد بهشت را از آنان دريافت كرده به زندگي خود و خيلي از انسانهاي بي‌گناه (توسط انتحار) خاتمه مي‌دهند. در حاليكه با اين كار (انتحار) او نه تنها دنياي خود را از دست داده كه آخرت خود را نيز برباد داده و گرفتار عذاب سخت و دردناك خواهد شد؛ زيرا بر اساس منطق قرآن و سنت، اولین حقی که خداوند برای انسان داده، حق حیات است که پیش از آنکه دولتی به وجود آید و حقوقی وضع شود، این حق برای انسان ثابت است؛ بدانسان که هیچ کسی به هيچ وجهی، حق سلب این حق را ندارد، از نظر قرآنی که همه‌ي مسلمانان به آن اعتقاد دارند، ارزش خون یک انسان برابر است با خون همه‌ي انسان‌های روی زمین؛ آن­چنان ‌که قرآن می‌فرماید:«َمنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْياهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيا النَّاسَ جَمِيعًاَ» (مائده/32) یعنی کسی که انسانی را بدون آنکه جنایت و فسادی در زمین کرده باشد، به قتل برساند، گویی همه‌ي انسان‌های روی زمین را به قتل رسانده است، و کسی که انسانی را از مرگ نجات دهد، گویی همه‌ي انسان‌های روی زمین را از مرگ نجات داده است. ارزش دادن به خون انسان به اين شكل، بالاتر از آن اصلا متصور  نیست. و در این آیه سخن از انسان است؛ یعنی خون هر انسانی اگر بدون موجب ریخته می­شود، مثل این است که خون همه‌ي انسانهای روی زمین ریخته شده است.

  و نیز می‌فرماید وَمَنْ يقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا» (نساء/93) و کسی که مسلمانی را از روی عمد به قتل می‌رساند، پس کیفر آن جهنم است؛ در حالی‌که جاودانه در آن می‌ماند؛ و خداوند بر او غضب می‌کند؛ و او را از رحمتش دور می‌سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است. در این آیه­ي مبارکه سخن از کشتن مسلمان است. در معانی این آیات هيچ مسلمانی تردید ندارد، بلکه هرکسی اندک سواد عربی بلد باشد، این‌گونه آیات را بدینسان فهم می‌کند.

  عموم آیات می‌رساند که فرق نمی‌کند، انسانی، انسان دیگری را به ناحق به قتل برساند، و یا خود را به قتل برساند، در هر دو صورت انسان را کشته و همه­ي انسان‌های روی زمین را کشته است.

متون دینی مسلمانان، مشحون است از حرمت ریختن خون انسان، روایات و احادیث بی­شماری در متون دینی معتبر مسلمانان وجود دارد که هرکه کلمه­ي «لا اله الا الله و محمدالرسول الله» را بر زبان جاری می‌کند، و به سوی قبله نماز می‌خواند، جان و مال و ناموسش محترم است. و در هیچ مکتب و مذهب فقهی اسلامی، فتوایی وجود ندارد که ریختن خون مسلمان جايز باشد.

ریختن خون انسان روا نیست؛ چه به صورت علنی و یا به صورت غافلگیرانه (ترور). در روایات اسلامی آمده است که:«الَاِیمَانُ قَیدُ الفَتکِ وَالمُوِمنُ لَایَفتِکُ» (کنز العمال، به روایت جناب ابوهریره) یعنی اسلام و ایمان مانع قتل غافلگیرانه است و کسی که مسلمان و مومن است، ترور نمی‌کند.

نه تنها ریختن خون مسلمان بلکه ریختن خون هیچ انسانی بدون جهت در اسلام تجویز نشده است؛ حتی کشتن حیوانی که مضر برای انسان نباشد روا نیست. در احادیث معتبر آمده است که حضرت رسول گرامی اسلام فرمودنداِطّلَعَتَ لَیَلة اَسرَی بِی عَلَی الّنَارِ فَرَاَیَتُ اِمَرئَةً تُعَذِبُ، فَسَئَلتُ عَنهَا، فَقِیلَ: اِنّهَاَ رَبَطَت هِرَّةً وَلَم تَطعِمهَا وَ لَم تَسقِهَا وَ لَم تَدعِهَا تَاکُلُ مِن حُشَاشِ الَارضِ، حَتّیَ مَاتَت فَعَذّبَهَاَ بِذَالِکَ. وَ قَالَ وَ اطّلَعتُ عَلَی الَجَنَّةِ فَرَاَیتُ امِرَئَةً زَانِیَةً فَسَئَلتُ عَنهَا. فَقِیلَ: انِّهَا مَرّتَ بِکلَبٍ یَلهَثُ مِن الَعَطَشِ فَاَرسَلتَ اِزَاَرهَا فِی بِئٍر فَعَصَرتَ فِی حَلقِهِ حَتّیَ رَوَی فَغفَرَ اللَه لَهَا» (بحارالانوار، ج 65، ص 64 و 65، محمد باقر مجلسی. و کنز العمال، ج، 89 ص137 شماره حدیث:3002 الی 3005 و نیز کنز العمال، ج 3، ص 277، شماره حدیث:4548 الی 4549، حسام الدین متقی هندی)

یعنی در شب معراج در جهنم دیدم زنی را که در عذاب است؛ از سبب آن پرسیدم؛ گفته شد که وی، گربه را بسته کرده و آن را نان و آب نداده و نگذاشته که خود وی روزی خود را تحصیل نماید، تا آنکه از گرسنگی مرده است، و آن زن بدان جهت عذاب می‌شود. و نیز فرمود: در بهشت زن بدکاره را دیدم و از سبب آن پرسیدم؛ برایم گفته شد که وی سگی را دید که از تشنگی زبان خود را بیرون می‌آورد، بعد جامه‌ي خود را در میان چاه انداخت و بیرون آورد و فشار داد و آب آن را در دهان آن سگ ریخت تا آنکه سگ سیراب شد، خداوند به سبب آن عمل وی را بخشیدند.

در فقه اسلامی مواردی وجود دارد که می‌رساند که حیات مطلقا ارزش دارد، و نباید حیات چیزی از میان برود؛ مثلا کسی که با خود سگی دارد و گوسفندی، هر دو از تشنگی در حال مردن است، صاحب­شان همان قدر آب دارد که با آن یکی از گوسفند یا سگ می‌تواند رمق خود را حفظ کند. این آب را برای سگ داد یا برای گوسفند؟ باید برای سگ داد؛ چون گوسفند حلال گوشت است و در معرض ضیاع قرار نمی‌گیرد. اما سگ چون حرام گوشت است ولی نباید از تشنگی بمیرد؛ چون روح دارد؛ روح ارزش دارد، روح نباید بیهوده از میان برود، هرچند روح سگی باشد. این منطق اسلام است. حضرت پیامبر اسلام(ص) اسلام برنامه­های جنگ را به گونه‌ي طرح‌ریزی می‌کرد که بدون خون ریزی، ولو ریختن خون دشمن، و یا لا اقل با تلفات و خون‌ریزیهای کمتر، جنگ خاتمه یابد و حتی در جنگ خون کسی ریخته نشود. قرآن وقتی دستور جنگ می‌دهد، می‌گوید:« فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ» (انفال/12) یعنی بالای گردنهای­شان و به انگشتان­شان بزنید، انگشتان را از گرفتن اسلحه از کار بیندازید، تا بدون خونریزی، جنگ خاتمه پیدا نماید.

 

پیام و آموزه‌ي دین این است، اما دینی که که قتل نا حق را تجویز می‌کند، انتحار و خود کشی را تجویز می‌کند، برای بد نامی و متنفر شدن مردم از دین همین بس است و نیاز به دشمن خارجی نیست که از بیرون علیه دین توطيه و تخریب نماید.

به راستی که به نام دین چه جنایتهای ننگین صورت می‌گیرد؛ دین وقتی وسیله‌ي رسیدن به آمال و مطامع غیر انسانی می‌شود، چه قدر چهره‌ي زشت و کریه و نفرت‌آور پیدا می‌کند، و قرآن وقتی کتاب هدایت است که درست فهم شود، به مضمون و محتوای آن معرفت حاصل شود و به پیام و آموزه‌های آن عمل شود. از همین­رو، قرآن روی شناخت و معرفت و آگاهی و تدبر و تعقل تاکید بلیغ کرده است، قرآنی که در مضامین و محتوا و پیام آن دقت نمی‌شود، قرآنی که غلط فهمیده می‌شود و کج معنا می‌شود، از آن کتاب ضلالت و جنایت درست می‌شود.

حضرت علی بن ابی طالب(ع) در مورد تازه مسلمانانی که آلت دست بیگانگان و مغرضان قرار می‌گرفتند و در مقابل او هر روز مشکل می‌آفریدند و به جنگ دست می‌زدند، فرمودجُفَاةٌ، طَغَامٌ، عَبِیدٌ، اَقزَامٌ، جُمِعوُا مِن کُّلِ اَوبٍ وَ تُلُقِّطوُا مِن کُلِّ شَوبٍ، مِمّنَ یَنبَغِی اَن یُعّلَمَ، وَی ُفَقّهَ وَ یُاَدَّبَ وَ یُولَّیَ عَلَیهِ وَ یُوخَذُ عَلَی یَدَیهِ، لَیسُوا مِنَ اَلمُهَاجِرِینَ وَ الَا نَصَاِر وَ لَا مِنَ اَلّذیِنَ تَبَوّا َوُاالّدَاَر وَالَاِیمَانَ» یعنی این‌ها یکعده درشت‌خویان دونمایه و برده صفتانی هستند که روح آقایی و آقا منشی در آن‌ها وجود ندارد، از هر گوشه و کنار جمع شده و از هر گوشه‌ي چیده شده­اند؛ ازآنهای که باید به آنها سلام و خوی و منش انسانی را آموخت، و آنان را سرپرستی کرد و مانند کودکان از دست­شان گرفت؛ این‌ها نه از مهاجرینند و نه از انصار و نه ازآ ن‌های هستند که برای مهاجرین خانه‌های خود را آماده  کرده‌اند و نه به درستی ایمان آورده­اند.

این‌ها تازه مسلمانانی بودند که تا هنوز الفبای اسلام را نفهمیده بودند، از اسلام درک درستی نداشتند، در یک جهل مرکب به سر می‌بردند، ولی به اعتقاد اينکه کار دینی می‌کنند، با علی بن ابی طالب(ع) جنگ می‌کردند و در دنیای اسلام هر روز آشوب و فتنه به وجود می‌آوردند.

دین درصورتی نجات بخش و رستگاری آور است، که با درک دینی و شعور دینی همراه باشد، دین داریی بدون شعور دینی، جز ‌آنکه انسان دین دار را آلت دست بسازد و به بیهودگی او را به هلاکت برساند، چه سودی دارد؟ حضرت علی بن ابیطالب(ع) ابن­عباس را که مرد دانشمند و یکی از باهوش­ترین و زیرک­ترین عرب بود برای مذاکره به سوی نهروانیان فرستاد، وقتی برگشت آنان را چنین توصیف کرد:«لَهُم جِبَاةٌ قَرِحَةٌ لِطوُلِ الّسُجُوِد وَ ایَدٍ کَثَفَناَتِ اِلاِبِل، عَلَیهِم قُمُصٌ مُرَخَّصَهِ وَ هُم مُشَّمَرُونَ» یعنی آنان را چنان دیدم که پیشانیهای­شان از اثر سجده‌های طولانی زخم برداشته بود، دست‌های­شان از بس در حال سجده روی زمین گذاشته بودند، پینه بسته بود، لباس‌های کهنه و زاهد­مابانه به تن داشتند و انسان‌های با تصمیم و آماده‌ي جنگ بودند.

این سجده‌های طولانی، این عبادت‌ها و ریاضت کشیدن‌ها، شب زنده­داری‌ها و دعاها و زاری‌ها، برای­شان چه سودی بخشید، دنیای­شان را آباد کرد یا آخرت­شان را؟ سرنوشت دنیای­شان این شد که از مجموع چهار هزار نفر، نُه نفرشان زنده ماندند و سرنوشت آخرت­شان نیز معلوم است؛ کسانی که علیه امام مفروض الطاعۀ که همه‌ي مسلمانان به او بیعت کرده­اند، سرکشی کنند چه سرنوشتی خواهند داشت؟!!.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**