دین و مذهب

تغيير و دگرگونی اجتماعی از نگاه قرآن

**نوشته شده توسط محمدنبی امینی**. **ارسال شده در** دین و مذهب

چکیده
تغییر و دگرگونی اجتماعی جزء پدیده هایی است که همواره در جوامع مختلف اتفاق افتاده است. نمونه ی گویا و زنده ی آن تحولاتی است که امروزه در کشورهای مختلف از جمله خاورمیانه، شاهد آن هستیم. حال، سخن در این است که منشأ، ریشه و عوامل این دگرگونی-های اجتماعی، چیست؟و انسان ها در این تحولات چه نقش و جایگاهی دارند؟. با بررسی و تحلیل آیات قرآن کریم، در می یابیم که از دیدگاه قرآن و اسلام، منشأ تغییرات اجتماعی، تحولاتی است که در درون انسان ها و در اندیشه و افکار آنان اتفاق می افتد و درون مایة انسانی که همان اندیشه و اراده اوست، اساس و پایة حرکت های اجتماعی و تاریخی محسوب می شود.

واژه گان کلیدی: تغییر، دگرگونی اجتماعی،جامعه، قرآن، انسان.

مقدمه

آفرینش انسان در مقایسه با سایر موجودات, متفاوت است. این تفاوت بخاطر ویژگی ها و امتیازاتی است که در خلقت وی لحاظ شده است. از جمله ی این ویژگی ها برخورداری از نعمت خرد و اندیشه، قلب و دل، تمایلات، آرزوها و اراده ی انسانی است که در سـایر آفریده ها وجود ندارد. خصایص مذکور که می توان از آن ها به محتوای درونی انسان تعبیر نمود همواره در حال حرکت، تلاش و تکاپو به سوی ترقی و تکامل است. دو نیروی متضاد عقل و شهوت در درون انسان دائماً در حال درگیری و نبرد برای غلبه بر یکدیگر اند.

از طرفی، تمامی حرکت ها، رفتارها و کردارهای بیرونی و محتوای بیرونی انسان درسطح جامعه و زندگی اجتماعی تابع و پیرو محتوای درونی اوست. بدین صورت که تصمیم گیری ها و جهت دهی تمامی حرکت ها از درون صورت گرفته و با ارادة انسان ضمیمه می گردد و او را به حرکت به سوی انجام مقاصد درونی وادار کند.

تغییرات و دگرگونی هایی که در عرصه اجتماع پدید می آید، مانند تغییر مکتب ها و مذاهب، حکومت و دولت ها، ظهور تمدن ها و سقوط آن، شکست و پیروزی ملت ها در رسیدن به اهداف و مقاصدشان، این ها همگی، زاییدة تغییرات درونی انسان ها است. اندیشه و ارادة انسان نقش عمده و محوری در تحولات بیرونی دارد. مقاله حاضر به تناسب زمان و شرایط کنونی جهان که در حال تغییر و دگرگونی است، در صدد است مطالبی را در این راستا از منظر قرآن کریم به بحث و بررسی گیرد.

مفهوم تغییر

تغییربه معنای دگرگون کردن، چیزی را به شکل و حالت دیگر درآوردن، ازحالی به حال دیگربرگرداندن می باشد.(عمید،1377: 444) تغییر و دگرگونی به دو صورت امکان پذیر است:

الف) تغییرظاهری و صوری، مانند تغییر شکل ظاهری یک ساختمان بگونه ای که باحالت قبلی آن فرق داشته باشد.

ب) تغییرذاتی و معنایی، مانند تعویض و تبدیل خانه به خانه و ساختمان دیگر و دگرگونی-هایی از این قبیل که در ذات پدیده ها به وجود می آید. (راغب،1375: 382) واژه تغییر باتمامی مشتقاتش در قرآن کریم پنج بار به معنای دوم آن به کار رفته است. (رعد/11، انفال/53، نساء/119) مراد از تغییر در این نوشتار نیز, معنای دوم آن یعنی تغییرات معنایی و تحول درونی است.

ویژگی های پدیده های اجتماعی

پدیده های اجتماعی چون مرتبط با انسان است، اندیشه و اراده انسانی در آن دخالت دارد، با سایر پدیده های طبیعی تفاوت دارد. در عین حال، به هر نوع رفتار و حرکتی که از انسان سرمی زند نمی توان آن را به عنوان یک پدیده اجتماعی به حساب آورد. بلکه باید ویژگی-های ذیل را دارا باشد:

1. هدف دار بودن

پدیده های عالم طبیعت تحت تأثیر رابطه و قانون علیت و نظام اسباب و مسببات اند، وابسته به عواملی اند که در وجود و گذشته آنان مؤثر است. مانند جوش آمدن آب که یک پدیده طبیعی بوده و به شرایط خاصی وابسته است و نیازمند درجه حرارت معین و قرار گرفتن آن به میزان خاص نزدیک آتش است. این ، یک رابطه علی و معلولی است که با گذشته و حال او و شرایط معین پیوند دارد.

امّا پدیده های اجتماعی این گونه نیست که تنها به گذشته و حال وابسته باشد، بلکه نگاه به آینده دارد. به تعبیر فلاسفه پدیده های اجتماعی علاوه بر علت فاعلی, علت غایی نیز دارد و پیوند به سوی هدف، مقصد و حرکت برای رسیدن به آن دارد. مقصد و هدفی که در حال حاضر و هنگام عمل موجود نیست بلکه بعدا تحقق می یابد. وجود هدف هنگام عمل تنها جنبه آینده نگری دارد و همین آینده نگری که یک امر ذهنی است نه وجود خارجی، بر روی عمل تأثیر گذاشته و انسان را به حرکت و تلاش وادار می کند.

2. اجتماعی بودن پدیده

صرف داشتن غایت و هدف در هر عملی شرط لازم هست اما کافی نیست. پدیده اجتماعی باید علاوه بر غایت و هدف، جنبة اجتماعی داشته و زمینة تحقق آن، جامعه باشد به تعبیر دیگر: پدیده اجتماعی کاری باشد که موج ایجاد کند، موجی که زمینه و سطح آن جامعه باشد با اختلاف درجاتی که در آن وجود دارد. بنابراین پدیده اجتماعی موجش از حدود فردی می گذرد. مثلا، انسان وقتی گرسنه باشد غذا می خورد، وقتی تشنه باشد آب می نوشد...، این رفتارها در عین این که هدف دار است و برای رسیدن به مقاصد خاصی انجام می شود. اما رفتاری است که موج آن از حدود شخصی تجاوز نمی کند و در دایرة فرد محصور می گردد.

اما رفتارهای اجتماعی از حدود شخص می گذرد، تبدیل به یک رفتار جمعی و عمومی می گردد. مانند بازرگانی که کار بازرگانی می کند، یا فرماندهی که دست به نبرد گسترده تر می زند یا سیاست مداری که پیمان سیاسی می بندد ویا اندیشمندی که نظریه ای در باره زندگی جمعی و جهانی می دهد. این رفتارها موجی دارد که از شخص فاعل می گذرد و پدیده اجتماعی به حساب می آید.(صدر، بی تا:153)     

نقش انسان در دگرگونی اجتماعی

اندیشه و اراده، محتوای درونی انسان را شکل می دهد. این محتوای درونی اساس حرکت تاریخ است زیرا آرمان ها را می سازد و با درآمیختن اندیشه و اراده، اهداف را مجسم نموده و به انسان حرکت می دهد و به دنبال آن، کل تاریخ انسانی به حرکت در می آید. عناصری که براین درون مایة انسانی بسیار تأثیر گذار است عبارتند از:

یک) غرایز، خواسته های درونی و شهواتی که خداوند آن هارا در نظرانسان آراسته و برنگرش او  به اشیاء و نیز بر فعالیت ها و توانمندی یا ناتوانی اراده انسان اثرگذاری ویژه‌‌ای دارد. در قرآن کریم از این عنصر به عنوان «هوس» یاد شده است.

دو) فشارهای بیرونی که انسان در معرض آن قرار می گیرد و از ناحیه ای ستمگران و مستکبران، یا بدعت گذاران گمراه کننده و یا شیاطین جنی و انسی که انسان را در نگرش خود به اشیاء فریب می دهند. گرچه در چنین مواردی انسان اراده خویش را از دست نمی-دهد اما تحت تأثیر فشارها قرار می گیرد. (حکیم،1387: 241)

اندیشه و اراده زیربنای تمامی پدیده های اجتماعی است. محیط بیرونی انسان نظیر روابط، اُرگان ها، سازمان های اجتماعی با زیربنای آن ارتباط دارد و حتی جهانی که انسان در آن زندگی می کند. تحت تأثیراین زیربناها بوده و تمامی روابط اجتماعی بر مبنای آن استوار می گردد. دگرگونی و تحولات بیرونی پیرو و تابع تغییر و تحولات درونی است. به گونه ای که هرگاه زیربنا دگرگون شود، روبنا نیز تغییرمی کند و اگر زیربنا ثابت ماند روبنا نیز ثابت می ماند. بنابراین رابطه میان درون مایة انسان و روبنای آن، رابطه وابستگی و سبب و مسبب است. (صدر،بی تا: 116)

تغییرات اجتماعی از منظر قرآن کریم

قرآن کریم با بیان این که رفتار انسان زاییده اندیشه و افکار اوست«کل یعمل علی شاکلته». از ارتباط میان اندیشه و روبنای آن سخن می گوید و تحول و دگرگونی را به عنوان سنت تاریخی و اجتماعی توصیف می کند و می فرماید: «ان الله لایغیّر مابقوم حتی یغیّر مابانفسهم و...(رعد/11): درحقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی دهد. تا آنان (حال) درونی خویش را تغییردهند». در تحلیل آیه شریفه نکات اساسی ذیل را می توان مطرح نمود:

1.  تغییر روبنایی و زیربنایی

این آیه به روشنی نشان می دهد که درون مایة انسان، پایه و اساس وضعیت بیرونی و حرکت های اجتماعی را تشکیل می دهد. چرا که آیه شریفه در مورد دو تغییر سخن گفته است:

الف) تغییر قوم، فرموده است که:«خدا حال قومی را تغییر نمی دهد». منظور، تغییر وضع بیرونی و امور روبنای جامعه، نعمت ها و ابزارهایی است که در اختیا ر جامعه قرار می گیرد. این تغییر بیرونی مشروط و منوط شده به تغییرات درونی که باید بدست خود بشر صورت گیرد.   

ب) تغییر انفسی و حالت درونی جامعه چنان که می فرماید: «تا آنان حال خود را تغییر دهند». در این جا، قرآن کریم از تغییر درون مایة قوم به تغییر حالت درونی آنان تعبیر کرده است. روشن است که مقصود از «مابانفسهم» تغییر چیزی است که در درون و دل های جامعه به وجود می آید؛ به گونه ای که درون مایة قوم به عنوان یک قوم یا یک ملت متغییر باشد و گرنه، تغییر یک یا دو سه فرد، نمی تواند پایه تغییر همگانی قوم را تشکیل دهد. بنابراین درون مایة یک ملت، اندیشه و افکار آنان، اساس و پایه دگرگونی ها و حرکت های تاریخی و اجتماعی دانسته شده است.(حکیم،1387: 242) 

قرآن کریم پارا فراتر نهاده و اشاره می کند که میان دگرگونی های گسترده تر بیرونی و درون مایة انسانی ارتباط وجود دارد به این معنا که تغییرات جهان پیرامونی، که قرآن کریم از آن به سنت ها و قواعد جامعه و تاریخ یاد می کند. از تغییرات در درون مایة انسان اثر می پذیرد.

قرآن کریم می فرماید:

«ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ...، (اعراف/96): و اگر اهل قریه ها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، به طور قطع برکاتی از آسمان و زمین برای شان می گشودیم». در این آیه شریفه میان ایمان و تقوا که از امور قلبی و درونی است و تغییری که در کل اوضاع مردم پیش می آید، ارتباط برقرار کرده، خواه تغییر به سمت نیکی ها و خوبی ها در زندگی اجتماعی و جهان پیرامونی باشد و یا به سمت بدی ها و تباهی ها. بنابراین همان گونه که ایمان و تقوا بر دگرگونی جامعه اثر مثبت دارد، بر دگرگونی جهان هستی و طبیعت نیز اثر می گذارد.( حکیم، همان: 243)

2. تغییرات اجتماعی و نقش آن در زندگی

در آیه شریفه، تغییرات اجتماعی به صورت قضیه شرطیه مطرح شده و بازگشت آن مشروط به وجود پیوند بین دو نوع تغییر است، تغییرمحتوای باطنی انسان و تغییر وضعییت ظاهری او. مفاد قضیه شرطیه این است که، هرگاه تغییری در باطن مردم پیدا شود، تغییر در بنای ظاهری آنان و کیان مادی و اعتبار جهانی آنان قطعا پدید می آید.

قضایای شرطیه در بسیاری از قوانین طبیعت در سطوح مختلف مطرح است که هرگاه شرط محقق گردد، تحقق جزا قطعی است. مانند، قانون جوش آمدن آب که، «هرگاه آب بر اثر مجاورت با حرارت، به درجه معینی از حرارت (صددرجه) برسد، آب جوش می آید». این قانون خبر نمی دهد که آیا شرط محقق شده یانه، یا این که آب درچه موقع حرارت می بیند، آیا درجه حرارت آب به اندازه مطلوب می رسد یا نه؟ متعرض وجود شرط یا عدم آن نمی گردد فقط می گوید: هیچ گاه، شرط از جزا منفک نمی گردد. هرگاه شرط حاصل شد، بدنبال آن وقوع جزا حتمی است. (صدر،بی تا: 164)

این گونه قوانین خدمت بزرگی به زندگی انسان ها می کند و نقش بزرگی در انسان سازی دارد. زیرا با شناخت این قوانین، می تواند هرگاه احساس به وجود جزا پیدا کرد با فراهم کردن شرط، قانون را عملی سازد و هرگاه جزای شرط با مصالح او سازگار نبود و آن را نپسندید باید پیش از تحقق شرط، مانع جزای آن گردد. از این جا روشن می گردد که، چه حکمت مهمی در اظهار این قوانین به صورت قضیه شرطیه وجود دارد و چرا آفریدگار جهان، نظام عالم را بر چنین قوانین کلی و پایدار برقرار کرده است. زیرا خداوند متعال می خواهد با توجه دادن به نظام ثابت بهم پیوسته، جایگاه انسان را در این نظام نشان داده و او را با ابزارهایی که در ساختن محیط زندگی اش مؤثر است، آشنا سازد. تا نیازهای خویش را به دست خود مرتفع سازد. اگرپدیده های طبیعی، بطور تصادفی صورت می-گرفت، انسان نمی توانست هیچ گونه دخل و تصرفی در آن انجام دهد. اما با شناخت قوانین ثابت و پایدار به صورت قضیه شرطیه، انسان می تواند پیوسته در نور بنگرد، نه در تاریکی. می تواند در پرتو این قوانین، در جهان تصرف کند.

درست همین خصوصیات در سنت های اجتماعی و تاریخی است که به صورت قضایای شرطیه شکل گرفته است. در این قضایا، دو حادثه اجتماعی یا تاریخی را بهم دیگر مرتبط می سازد. به طوری که سخن از تحقق یا عدم تحقق پدیده نخستین نیست، بلکه به این صورت مطرح است که؛«هرگاه پدیده اول محقق شد، تحقق پدیده دوم قطعی خواهد بود». مانند آیه شریفه مذکور که بیان می دارد:«هرگاه تغییری در باطن مردم پیدا شد تغییر در اوضاع بیرونی آنان قطعی خواهد بود».(صدر، همان:146)

3. تغییرات اجتماعی، اختیار و آزادی انسان

حقیقت دیگری که در این آیات مطرح است و قرآن کریم روی آن تکیه دارد، مسأله آزادی و اختیار انسان است. بحث سنت های اجتماعی در قرآن این پندار را برای برخی افراد به وجود آورده و آن، احساس وجود یک نوع تعارض و ضدیت بین آزادی انسان و سنت های الهی است،که اگر سنت هارا بپذیریم باید اراده و اختیار انسان را مردود بشماریم و خود را اسیر «جبرتاریخ» بدانیم و اگر انسان را موجود آزاد، با اراده و مختار بدانیم، ناگزیریم زیربار سنت های اجتماعی و قوانین ثابت نرویم. اما قرآن کریم تاکید دارد که مرکز حوادث و قضایایی که براین جهان می گذرد، اراده انسان است. چنان که در آیه مذکور و آیات زیرین مطرح است: «وان لواستقاموا علی الطریقه لاسقیناهم ماء غدقا (جن/16)؛ و هرگاه آنان در راه راست پایداری نشان دهند، ما از آب گوارا آن ها را سیراب شان می کنیم» در آیه دیگر آمده: «وتلک القری اهلکناهم لما ظلموا و جعلنا لمهلکهم موعدا؛ (کهف/59):  و ما اهل روستای را به علت ستم گری شان هلاک ساختیم و برای هلاکت شان سرآمدی قراردادیم».

روشن است که سنت های الهی فراتر از دست انسان نیست، بلکه همه از زیر دست انسان می گذرد. زیرا خداوند هرگونه تغییر مطلوبی را بدست او سپرده و هرگاه، ملتی راه راستش را تعقیب کند، خداوند او را از زندگی خوش بهره مند می کند. این ها موقعیت های مثبتی است، برای انسان تا آزادی، انتخاب و تصمیم آزاد خود را نشان دهد. بنابراین مسأله انتخاب انسان، در سنت های الاهی نقش دارد.
از طرفی، سنت های الاهی، هم خصوصیت علمی دارد. زیرا نشان دهنده حکمت خدا و حسن تدبیر او در زمینه تاریخ است و هم، خاصیت انسانی دارد. زیرا انسان می تواند نقش مثبت در آن داشته و اراده و انتخابش را در آن مؤثر بداند و بلکه مسؤلیت بیش تر در تحولات تاریخ و اجتماع نشان دهد.(صدر، همان:147)

رابطه تغییرات درونی و بیرونی

چنان که بیان شد، از نگاه قرآن کریم میان حرکت های درونی انسان، تغییرات اندیشه و افکار با رفتار بیرونی و دگرگونی های اجتماعی پیوند بنیادین وجود دارد و تغییرات درونی اساس و پایه تحولات بیرونی و اجتماعی است. براین اساس فرایند دو تغییر باید دوشا دوش یک دیگر باشد. شهید صدر(ره) به این موضوع چنین اشاره می کند:

«براساس باور اسلام و قرآن، دو فرایند باید دوش به دوش یک دیگر حرکت کنند؛ فرایند انسان سازی و پرداختن به درون، دل، اندیشه، اراده و آرزوهای خود از یک سو و فرایند پرداختن به ساختار بیرونی و روبنایی از سوی دیگر این دو بنا باید درکنار یک دیگر حرکت کنند. نمی-توان بنای بیرونی را جدا فرض کرد وگرنه بنای سست و لرزان خواهد بود که در حال فرو ریختن است. به همین دلیل، اسلام فرایند ساختن محتوای درونی را در صورتی که به سمت نیکی باشد، «جهاداکبر» و فرایند ساختن محتوای بیرونی را چنان که در جهت نیکی باشد، «جهاداصغر» نامیده است و هرگاه جهاداصغر از جهاد اکبر جداشود، محتوا و معنا نیز, توان خود را بر دگرگون ساختن حقیقی در عرصة تاریخی از دست میدهد».(صدر، المدرسة القرآنیه, بی-تا:117)                 

اگر انسان تنها به فرایند تغییر درونی بپردازد و فرایند تغییر روبنا را رهاکند، به حالت گوشه گیری و انزوای اجتماعی یعنی «رهبانیت» دچار خواهد شد. رهبانیتی که مورد پذیرش اسلام نبوده و در پدیده های اجتماعی و اخلاقی فراوانی در تاریخ بشر خود را نشان داده است. قرآن کریم می فرماید:

«و رهبانیة ابتدعوهاماکتبناهاعلیهم الا ابتغاء رضوان الله فمارعوها حق رعایتها» (حدید/27): و ترک دنیایی که از پیش خود آوردند ما آن را برای شان مقررنکردیم مگر آن-که کسب خشنودی خداکنند. با این حال آن را چنان که حق رعایت آن بود منظور نداشتند.

بنابراین جهاد اکبر هرچند برانسان واجب است اما اکتفاء به آن و کناره گیری از جامعه انسانی, جهاداکبر را به بدعت و انحراف از فرایند تغییر مطلوب تبدیل نموده و از اهداف آن دور می گرداند. هم چنین اگر انسان تنها به روبنا و زندگی مدنی اهمیت دهد و دگرگونی درونی و روانی را رها کند بازهم در حرکت وی ناهماهنگی به وجود آمده و حرکت تکامل نمی یابد بلکه ممکن است به حرکت ویران کننده ای برای انسان و جامعه بدل شود. چنان که قرآن کریم درباره برخی از دین برگشتگان و منافقان سخن می گوید که از ساختن درون خویش دست برداشته اند و به اصلاح جامعه پرداخته اند و یا کسانی که محتوای درونی آنان با نمای بیرونی آنان هم خوانی ندارد.- اعراف/176-175، منافقون/4، بقره/205-204- (حکیم،1387: 245)

در کلام امامان اهل بیت(علیهم السلام) نیز, واژه «جهاد» معنای گسترده ای دارد که هردونوع جهاد اکبر و جهاد اصغر را در برمی گیرد و جهاد اصغر نیز تنها به نبرد در راه خدا منحصر نمی شود بلکه تمامی روساخت حرکت انسان را دربر می گیرد. در روایتی، فضیل ابن عیاض از امام صادق(علیه السلام) در باره جهاد می پرسد: آیا جهاد سنت(مستحب) است یا واجب؟ حضرت می فرماید: جهاد چهار نوع است و دونوع آن واجب: یکی جهاد بانفس خویش است تا از نافرمانی های خـداوند بازش دارد و این بزرگ ترین جهاد است. دومی جهاد با دشمن، که بر تمامی امت واجب است. اگر آنان این جهاد را ترک کنند به طور حتم عذاب بر آنان فرود خواهد آمد و امت دچار عذاب خواهند شد. همین جهاد, بر امام سنت است که به همراه امت به سمت دشمن برود و با آنان جهاد کند(نوع سوم). اما جهادی که سنت است: هر سنتی که انسان برپا دارد و برای برپایی و احیای آن جهاد کند، کار و کوشش او از بهترین کارها به شمار می رود، زیرا که کار او احیای سنت است و رسول خدا(ص)فرمود: هرکه سنت نیکویی را برپاکند، برای اوست پاداش این سنت و پاداش هرکس که بدان عمل می کند تا روز رستاخیز، بی آن که از پاداش آنان چیزی کاسته شود.(کلینی،1405: 5، 9)

در این حدیث, جهاد بانفس را بزرگ ترین جهاد برمی شمارد و هرکار نیک و شایسته ای را که با کوشش و جهاد انجام می شود نیز, جهاد می داند. این جهاد, همان تلاشی است که انسان در ساختن روبنا و تغییر اجتماعی به خرج می دهد.  

آثار مثبت و منفی تغییرات اجتماعی

براساس رابطه ی تغییرات درون و برون و جهت دهی این دگرگونی ها به سویی نیکی یا بدی، آثار و پیامدهای آن در جامعه ظاهر می گردد. اگر سمت و سوی آن در جهت خیر، نیکی و سعادت انسانی باشد. پیامد آن، سرازیری و نزول نعمت های الهی و افزایش آن است. از این رو, هرجامعه ای که حرکتش براساس و پایه ی ایمان و تقوا باشد و بدنبال آن اعمال صالح و نیکو انجام دهد. تاهنگامی که این حرکت تداوم یابد. نعمت های الهی تداوم یافته و روز به روز افزایش می یابد. به بیان دیگر: بین حرکت انسان به سوی کمال انسانی و آثار مثبت آن در جامعه تلازم وجود دارد و لازمة حرکت به سوی کمال, افزایش نعمت ها است. چنان که آیات الهی براین امر دلالت دارد:

«مایفعل الله بعذابکم إن شکرتم و ءامنتم و کان الله شاکرا علیما» (نساء/147): اگر شکرگزاری کنید و ایمان آورید، خداوند عذابتان نمی کند و خداوند شاکر و داناست».

«...لئن شکرتم لأزیدنکم...» (ابراهیم/7): اگر (نعمت خود را) شکرگزاری کنید بر شما خواهم افزود.

اما اگر حرکت انسان به سمت شر و بدی باشد ملازمه ای میان رفتار انسان و آثار بیرونی آن نیست. بلکه خداوند بخشایشگر بسیاری از بدی های انسان را می بخشد و آثار اورا نیز از بین می برد و این مقدار که انسان, دچار گرفتاری و آثار ناخوشایند است، به واسطه رفتار بدی است که از او باقی می ماند. آیه شریفه می فرماید: «وما اصٰبکم من مصیبة فبماکسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»(شوری/30): هر مصیبتی به شما رسد، به خاطر اعمالی است که انجام داده اید و بسیاری را نیز عفو می کند.

البته آیاتی وجود دارد که از آن بوی ملازمه میان اعمال شر وآثار سوء آن احساس می گردد. چنان که در قرآن کریم آمده است: «...و اذا اراد الله بقوم سوءا فلا مرد و مالهم من دونه من وال»(رعد/11): وقتی خداوند نسببت به قومی بدی را بخواهد و اراده کند، هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند جلوی آن را بگیرد».

پس تحقق آثار اعمال سوء یعنی عذاب حتمی است. اما آیه شریفه تنها در مقام بیان حاکمیت مطلقه خداوند است. یعنی هنگامی که مردم ایمان را به کفر و اعمال خیر را به شر تبدیل کنند، خداوند نیز در مقام مجازات، بدی چنین مردمی را می خواهد. در این هنگام هیچ قدرتی نمی تواند جلوی ارادة خداوند را بگیرد؛ زیرا جز خداوند، حاکم و سرپرستی وجود ندارد. مردمی که در حمایت خداوند بودند و خداوند حافظانی برای آنان معین نموده بود, اگر به ندای فطرت شان عمل کنند و در مسیر حق باقی بمانند, نعمت های الهی چه در مرحله حدوث و چه در مرحله بقا تضمین خواهد شد. لیکن, اگر انسان ها بر خلاف فطرت شان عمل کنند, خداوند نیز سنت تغییر را به جریان انداخته, نعمت های شان را به نقمت و بدبختی تبدیل می کند و چون دارای حاکمیت بلامنازع است, هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند به چنین جامعه ای کمک کند.(طباطبایی، بی تا:11، 313-310)

گناه و آثار سوء آن از منظر روایات

در مورد تغییر نعمت ها بر اثر گناه، در روایات نیز مطالب ارزنده و مفیدی وجود دارد. از جمله امام صادق(ع) در ذیل آیه تغییر، می فرماید: «ان الله قضی قضاء حتما لاینعم علی عبده بنعمته فسلبها ایاه قبل ان یحدث العبد ذنبا یستوجب بذلک الذنب سلب تلک النعمه و ذلک قول الله ـ عزوجل: خداوند به طور حتم این گونه مقدر نموده است که هیچ نعمتی را که به بنده اش عنایت نموده، نمی گیرد مگر این که او دچار گناهی گردد که موجب گرفتن آن نعمت می شود. این قانون مفاد قول خداوند "جل جلاله" است».(عیاشی، بی تا: 2، 205) در این مورد، آیات و روایات فراوان وجود دارد مبنی بر این که گناه  باعث سلب نعمت می گردد.(مرادخانی, 1386: 326)

پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید:

«ان ارتکاب معاصیه موجبة لزوال النعم»: همانا ارتکاب معصیت خدا باعث از بین رفتن نعمت ها است».(بحار،1983: 105،16) البته باید توجه نمود که تعبیر «نعمت ها» قلمرو گسترده دارد، صرفا نعمت های مادی را پوشش نمی دهد بلکه تمام اموری که در زندگی انسان خصوصا در جامعه مفید و لازم است را دربر می گیرد. مانند: امنیت، آسایش، رفاه، رهبر و مدیر توانا, عزت و اقتدار جامعه, استقلال و آزادی یک کشور و...، همه و همه از نعمت های الهی اند که باداشتن آن جامعه به سوی سعادت حرکت می کند.  امام سجاد (ع)در بیان گناهانی که موجب تغییر نعمت می گردد. می فرمایند: «الذنوب التی تزیل النعم: عصیان المعارف و التطاول علی الناس و الاستهزاء بهم و السخریة»: گناهانی که نعمت هارا ازبین می برد عبارت است از: ترک معروف ها, تکبر و فخرفروشی به مردم, مسخره کردن و استهزای مردم».(ابن فهد حلی, بی تا:199) هم چنین حضرت در بیان دیگر می فرماید: «الذنوب التی تغیر النعم:البغی علی الناس والزوال عن العاده فی الخیر واصطناع المعروف و کفران النعم و ترک الشکر ثم تلا الآیة»: گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهند عبارت انداز: ظلم و ستم برمردم, ترک عادت در انجام دادن کارهای خیر, احسان به واسطه معروف و ترک شکر برنعمت ها؛ سپس امام آیه تغییر را تلاوت نمودند.(همان,199).

در فرهنگ اهل بیت عصمت(ص) که برگرفته از روح و بطن قرآن است, هرنوع ناسپاسی و عدم شکرگزاری و ارتکاب معاصی, موجب زوال نعمت های الهی می گردد. (مرادخانی, همان:327) در نهایت برای برون رفت از محتوای بیرونی و فضای نقمت و عذاب که نتیجه رفتار و کردار زشت انسان است، حضرات معصومین در دعاها ومناجات باپروردگار درخواست می کنند که محتوای درونی انسان را تغییر دهد و چنین گناهانی را که آثار ناگوار دارد عفو نماید: «اللّهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم؛ پروردگارا! گناهانی موجب تغییر نعمت می گردد مورد عفو و بخشش ات قرار ده».(ابن طاووس,1416: 3, 332)        

نتیجه گیری

از مطالب پیش گفته در مورد تغییرات و دگرگونی اجتماعی به این نتیجه می رسیم که پدیده تغییر به عوامل گوناگون بستگی دارد. اما در این میان انسان نقش اساسی و محوری دارد. انسان ها به دست خویش تغییر را ایجاد می کنند. ابتدا تغییر از درون آغاز می گردد. اندیشه و اراده انسان اساس و پایه حرکت های اجتماعی و تاریخی است. وقتی اندیشه و فکر انسان تغییر کرد بدنبال آن تغییر اجتماعی صورت می گیرد و آثار و پیآمدهای آن ظاهر می گردد. اگرسمت و سوی حرکت و تغییر در جهت خیر و نیکی, صلاح و سعادت انسانی باشد. آثار و پیامدهای آن نزول نعمت های مادی و معنوی پروردگار است. اما درصورتی که جهت تغییر بسوی فساد و تباهی باشد و برخلاف اهداف آفرینش و قانون الهی باشد، آثار و پیامد آن تبدیل نعمت به نقمت و غذاب خواهد بود. از نظر اسلام و قرآن فرایند تغییرات درون و برون دوش به دوش حرکت کند و اصلاح درونی یا جهاد اکبر در کنار اصلاح جامعه و جهاد اصغر باشد. جدایی میان این دو، نشان از انحراف حرکت انسان و جوامع است. 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**