خانواده و تربیت

تربیت اخلاقی از دیدگاه پیامبر (ص)

**نوشته شده توسط عبدالعزیز صادقی**. **ارسال شده در** خانواده و تربیت

 تربيت اخلاقي از ديدگاه پيامبر (ص)

 چکيده

يكي از ابـعاد مهم تربـيت اسلامي، تربـيت اخلاقي است. از اين رو، خداوند عز و جل براي تربيت اسلامي و اخلاقي، پيامبر عزيزش را که از اخلاق عظيم و برجسته­اي برخوردار بود، برگزيد و آن حضرت با به کار بردن روش­ها و به‌کارگيري اصولي که هر کدام ريشه در وحي الهي داشت تـوانست از انسـان­هاي عصر جـاهلي، که از اخلاق انساني و اسلامي دور بوده و هيچ بهره­اي نداشتند، انسان­هاي نيکو، شايسته و برخوردار از اخلاق اسلامي پرورش داد که قرآن کريم با پيام آسماني­اش بـدين صورت بـه توصيف آنان مي­پردازد: کساني که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند.

پژوهش حاضر با توجّه به ظرفيّت خود، برخي از شيوه­ها و اصول مهم تربيت اخلاقي آن حضرت (ص) را مورد بحث و بررسي قرار داده است.

 

کليد واژه­ها: تربيت، پرورش، اخلاق، خوش خلقي و شفقت، مروّت و مدارا.

مقدّمه

انسان، موجودي است که بهترين و ارزشمند­ترين آمـادگي و استعداد را براي رسيدن به کمال دارا است که بر اساس آن، مي­تواند سير صعودي خويش را از نقطه­ي صفر آغاز نموده و به سوي بي­نهايت حرکت نمايد و با پيمودن راه حق به تدريج به کمال نهايي خود برسد.

 امّا مسئله‌ي مهم و سرنوشت­ساز در اين باب اين است که متخلّق شدن به اخلاق الهي و رسيدن به کمال و سعادت ابدي، بدون مربّي و معلّم کامل اخلاق، ميسّر و ممکن نخواهد بود، هر چند ممکن است به وسيله­ي هدايت تکويني و رسول باطني امّهات فضايل و يا رذايل را درک کند. از اين رو، آفريدگار حکيم به منظور رفع اين نياز و برآورده شدن اين خواسته مربّيان برگزيده­اي همچون پيامبر اسلام8 و ديگر پيامبران الهي را برگزيد که اگر هدايت، تربيت و پرورش آسماني آن­ها نمي­بود مردم همچنان در گـمراهي و ضـلالت باقـي مي­ماندند: «هُوَ الّذي بَعثَ في اْلأمِّيِّينَ رَسُولاً مِنهُم يَتلُوا عَلَيهِم آياته وَ يُزَكّيهِم وَ يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَة وَ إن كانُوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبين»( جمعه/2). طبق اين آيه­ي شريفه، تزکيه، تقوا، تربيت، تعليم کتـاب، حکمت و... از اهـداف بعثت انبيا مخصوصاً پيامبر عظيم‌الشأن اسلام8 به شمار مي­رود. بدون ترديد تلاش بي­وقفه­ و خستگي ناپذير­ پيامبر اسلام8 و تربيت اخلاقي آن حضرت بود که از انسان­هاي عصر جاهلي، که قرن­ها از فرهنّگ، پيشرفت، تمـدّن و اخلاق انساني و اسلامي دور بودند و در اوج خشونت، قـساوت و بـي­رحمي روزگـار مــي­گذراندند زاهدان و دلاوراني شايسته و برخوردار از اخلاق اسلامي پرورش داد که قرآن کريم با پيام بلند و آسماني­اش در حـق آنـان اين گونه سخن مي­گويد: «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَينَهُم؛ و کساني که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند».(فتح/29) اکنون پس از اين مقدّمه اين سؤال يا پرسش اساسي مطرح مي­شود که تربيت اخلاقي از ديدگاه پيامبر8 چگونه بوده است که اين همه تحوّل شگرف در جامعه­ي جاهلي آن روز ايجاد کرد؟

پاسخ:

قبل از اينکه به پاسخ  پرسش فوق بپردازيم طبق معمولِ هر پژوهش و در راستاي شفاف سازي مباحث، نخست دو واژه­ي «تربيت» و «اخلاق» را که در فهم مطالب اين بحث نقش اساسي دارند از نظر مفهومي بررسي مي­نماييم:

مفهوم تربيت

تربيت واژه­ي عربي است از  مادّه­ي ربّي يربّي تربيّةً  و تربّي يتربّي تربيّاً الولد: کودک را پرورش داد و بزرگ کرد.(لوئيس معلوف، المنجد (عربي ـ فارسي)، 1368، ج1، ص545.) شهيد مطهّري… «تربيت را پرورش دادن، يعني به فعليت رساندن استعداد­هاي دروني را که بالقوه در يک شئ موجود است به فعليت در آوردن و پروردن » مي­داند. (مطهّري،تعليم و تربيت در اسلام 1370q، ص56.)  پس تربيت (تعليم و تربيت) عبارت از انتقال معلومات، مهارت­ها و ميراث­هاي اجتماعي به نسل جديد، ايجاد محيط مساعد براي ارضاي علايق و تمايلات، آماده کردن فرد براي زندگي در اجتماع معيّن و آشنا ساختن وي با آداب و رسوم و عقايد و افکار آن جامعه است.( حسيني سروري، مجموعه­ي مقالات نظري ـ  تحليلي، 1378، ج1، ص48) رها ساختن فرد از قيودات دست و پاگير اجتماعي و فراهم ساختن يک وضع سالم و طبيعي و رشد تفکّر علمي و پرورش قوّه­ي قـضاوت صحيح در افراد، نيز از جمله­ي ديگر تعارف است.( همان). پس تربيت، سازندگي و پرورش شخصيت است؛ با تربيت مي­توان افراد را به شکل دلخواه ساخت و در نتيجه، اجتماعي را دگرگون کرد.( اميني، آئين تربيت، 1386، ص15).

مفهوم اخلاق

اخلاق عبارت از ملکات نفساني است که به سبب آن، کارها به آساني و بدون نياز به تفکرّ و تروي از نفس صادر شود. چنانکه خواجه نصير طوسي… اخلاق را بدين صورت تعريف کرده است: «خُلق، ملکه­اي بود که نفس را مقتضي سهولت صدور فعلي بود از او بي احتياج تفکّر و رويتي»( طاهري، اخلاق اسلامي، 1376، ص10). در تعريف تربيت پيش‌تر بيان شد که تربيت پرورش استعدادها است از جمله­ي استعدادهاي انسان استعداد اخلاقي(وجدان اخلاقي) است که اين استعداد را يک امر اصيلي در وجود انسان مي­دانند که انسان در عمق سرشت و فطرت خود اخلاقي خلق شده که ديگران را دوست  بدارد و خدمت کند و احسان نمايد و از اينکه کار بدي - مثلاً ظلمي به ديگران کند- رنج مي­برد.(مطهّري، تعليم و تربيت در اسلام، ص68). چنين استعداد و ملکه­اي در نهان انسان پرورش و شکوفا گردد. در اينجا تذکر اين نکته لازم است که گرچه اخلاق هم خود نوعي تربيت است و به معني کسب نوعي خُلق و عادت مي­باشد اما فرقي هم با تربيت دارد و آن اينکه در مفهوم تربيت قداست نخوابيده تربيت است که در حيوانات هم تربيت و پرورش اطلاق مي­شود(مطهّري، همان، ص68). اما در اخلاق نوعي قداست نهاده شده است، لذا اخلاق را تنها در انسان به کار مي­برند نه حيوان از اين رو، مي­گوييم فلاني کارش کاري اخلاقي و ارزشمند است.(مطهري، همان، ص96).

      اکنون پس از بيان مقدّمه و بررسي مفهوم «تربيت» و «اخلاق» در پاسخ به سؤال فوق مي­توان گفت که پيامبر (ص) با خُلق عظيمي که داشت و خود نيز بدين مسئله تأکيد و افتخار مي­ورزيد: «بُعِثتُ بِمَکَارِم الأَخلَاق وَ مَحَاسِنِهَا؛ من براي اخلاق نيک و پسنديده مبعوث شده­ام»(طباطبايي،  آداب زندگي پيامبر (ص) (سنن النبي(ص))، 1382، ص75). در برخورد با ديگران روش ناب، اصيل و بديعي به کار بست که در سـيره­ي نوراني آن وجود نوراني8 جز احترام، خوش خُلقي، مهرباني، سازگاري و گذشت چيز ديگري گزارش نشده است. سيره و روشي که به دليل مبتني بودن بر حقايق قـرآني(کان خلقه القرآن) (ابن اثير جزري،1367، ج2، ص70) کـامل­ترين سيره و به همان دليل شايسته­ي تأسّي و پيروي شده است(جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن سيره رسول خدا8، ،1386، ج9،ص313). چنانکه جانشين مطمئن و معصومش حضرت علي(ع) که با وحي الهي تعيين و از طرف آن حضرت (ص) منصوب شده بود در اين خصوص مي­فرمايد: «فَتَأَسَّ بِنَبِيِّکَ الأَطيَب الأَطهَر (ص)فَإِنَّ فِيهِ أُسوَةً لِمَن تَأَسَّي وَ عَزَاءً لِمَن تَعَزَّي وَ أَحَبُّ العِبَاد إِلَي اللهِ اَلمُتَأَسِّي بِنَبِيَّه؛ پس به پيامبر پاکيزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او، الگويي است براي الگو طلبان و مايه­ي فخري است براي عزّت طلبان و محبوب­ترين بندگان نزد خدا کسي است که از پيامبرش پيروي کند».( نهج البلاغة، 1386q، ص300، خ160).

      قرآن کريم رمز موفّقيت پيامبر (ص) را در تسخير دل­هاي يارانش و در نتيجه پيشرفت سريع اسلام را در گرو اخلاق حسنه و نيکويي آن حضرت مي­داند که وي با استفاده­ي به موقع و مطلوب از به کار بردن روش­ها و به‌کارگيري اصول اخلاقي، يارانش را مجذوب خود ساخت: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَـضُّوا مِنْ حَـوْلِكَ ؛ به بركت رحمت الهي، در برابر آنان (مردم) نـرم­خـو و مـهربـان شـدي، اگـر خشن، نامـهربان (سنگدل) و انعطاف ناپذير بودي، مردم از اطراف تو پراكنده شده و کـوچ مي­کردند»(آل عمران/59). از اين رو، ويـل دورانـت در تــاريـخ تمــدّنش مـي­نويسد: «پيامبر8از فرط تواضع محبوب همگان بود»(ويل دورانت، تاريخ تمدّن، 1382، ج 4، ص219).

      اکنون با توجّه به ظرفيت پژوهش به برخي از روش­ها، اصول و عواملي که در تربيت اخلاقي نقش مؤثري داشته و در سيره­ي اخلاقي آن حضرت منعکس شده است اشاره مي­نمايم:

1. الگوي عملي بودن

بـه نظر مي‌رسد مهم­ترين و كارآمدترين روش كه پيامبر (ص) در تربـيت اخلاقي ياران مي­بستند و بـه كار مي­گرفتند, رفتار عملي آن حضرت بـود. در سيره­ي عملي آن حضرت آمده است: «پيامبر (ص) خود لباسش را وصله مي­کرد، کفشش را با دست مبارک خويش تعمير مي­کرد،گوسفندانش را مي­دوشيد، با بردگان و بي‌نوايان غذا مي­خورد، روي زمين مي­نشست، بر الاغ بي پالان سوار مي­شد، مايحتاج روزمره‌ي خانه را از بازار خريده خود به خانه مي­برد، با پولدار و فقير يکسان دست مي­داد و... » ( طباطبايي،  آداب زندگي پيامبر (ص) (سنن النبي (ص)) 1382، ص 95، ويل دورانت، تاريخ تمدن، 1382، ج 4، ص221).

      حضرت در گفتارش نيز به يارانش مي­فرمود کساني از شما به من شبيه­ترند که در عمل شبيه من باشند: «ألا أخبرکم بأشبهکم بي؟ قالوا: بلي يا رسول الله. قال: أحسنکم خُلقاً و ألينکم کنفاً و أبرّکم بقرابته و أشدّکم حبّاً لإخوانه في دينه وأصبرکم علي الحقّ وأکظمکم للغيظ وأحسنکم عفواً وأشدّکم من نفسه إنصافاً في الرّضا و الغضب؛ آيا به شما بگويم که کدامتان به من شبيه­تر هستيد؟ گفتند: بله، اي رسول خدا8، فرمود: کسي که خلقش نيکوتر و در بر خورد با ديگران، خوش‌برخوردتر و بيشتر از ديگران نسبت به برادران ديني­اش، مهربان‌تر و بر حق، صبورتر باشد و بيشتر خشم را فرونشاند و زيادتر عفو و بخشش نمايد و در حالت خوشنودي و خشم، براي ديگران بيشتر از خود، انصاف را رعايت نمايد»(طباطبايي، آداب زندگي پيامبر8، ص89.).

2. پند و موعظه

موعظه يا پند يکي از روش­هاي دعوت به راه خدا است که در قرآن کريم به پيامبر (ص) توصيه شده است: «أدْعُ إِلَي‏ سَبِيلِ رَبّكَ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ؛ با حکمت و اندرز نيکو به راه پروردگارت دعوت نما»(نحل(16)/125). ايـن ويژگي در سيره­ي تربيتي ـ اخلاقي آن حـضرت8 به وضوح ديده مي­شود. ايشان در فرصت­هاي مناسب نکات ارزشمندي را به خانواده­اش متذکّر مي­شد و با اين شيوه به تربيت ديني آنان مي­پرداخت. چنانکه مسلم بن حجاج نيشابوري و احمد بن حنبل چنين روايت کرده­اند: «عَن مَسْرُوقٍ عَن عَائِشَةَ، قَالَت أَتَي النَّبِي 8 أُنَاسٌ مِنَ الْيَهُودِ فَقَالُوا السَّامُ عَلَيْكَ، يا أَبَا الْقَاسِمِ، قَالَ «وَعَلَيْكُمْ» قالت عَائِشَةُ: قُلتُ بَلْ عَلَيْكُمْ السَّامُ وَالذَّامُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ 8، «يَا عَائِشَةُ لَا تَكُونِي فَاحِشَةً» فَقَالَت: مَا سَمِعْتَ ما قالوا؟ فَقَالَ أَوَ لَيسَ قَد رَدَدْتُ عَلَيهِمَ الَّذِي قَالُوا؟ قُلتُ: وَعَلَيْكُمْ؛ مسروق از عايشه نقل مي­کند : مرداني از يهود به نزد پيامبر آمدند و گفتند: السّامُ عَلَيکَ [مرگ بر تو] اي ابا القاسم! پيامبر نيز فرمودند: و بر شما هم. عايشه مي­گويد: گفتم: بلکه مرگ و عيب بر شما باد. پيامبر اکرم (ص)، فرمودند: اي عايشه! فاحشه [فحش دهنده] مباش!عايشه گفت: آيا نشنيدي که آن­ها چه گفتند؟ پيامبر (ص) فرمودند: من جواب آن­ها را دادم و گفتم: و بر شما هم» (مسلم بن حجّاج النيسابوري، صحيح مسلم، 1431r تک جلدي، ص1019، ح5623؛ و أحمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج6، ص229، ح25966). و يا در مورد «سعد بن معاذ» که در جنگ احزاب مجروح و چند روز بعدش در مسجد پيامبر (ص) در خيمه­ي که براي مداواي او بر پا شده بود شهيد شد(جعفريان، تاريخ سياسي اسلام(سيره­ي رسول خدا (ص))، ، ج1، ص558؛ و واقدي، المغازي، 1427r، تک جلدي، صص375ـ 377). و خود حضرت فرمود: ملائکه در تشييع جنازه­ي او شرکت کرده و جبرئيل امين اطراف جنازه­ي او را گرفته است و خود آن حضرت با پاي برهنه از جنازه­ي سعد تشييع کرده و اطراف آن را يکي پس از ديگري بر روي دست قرار مي­داد امّا پس از دفن او وقتي مادر سعد خطاب به سعد گفت: «يا سعد هنيئاً لک الجنّة؛ بهشت گوارايتان باد». حضرت فرمود آرام باش در کار خدايت با قاطعيت قضاوت نکن زيرا سعد اينک گرفتار فشار قبر شده است، اصحاب پرسيدند سعد را با فشار قبر چه کار؟ حضرت فرمود: « نَعَم إِنَّهُ کَانَ فِي خُلقِهِ مَعَ أَهلِهِ سُوءٌ؛ آري او با عيالش بد رفتار(بد اخلاق) بود»(طاهري، اخلاق اسلامي، 1376، ص23).  

3. خوش خُلقي و شفقت

هر روايتي به پيامبر (ص)چيزي را نسبت بدهد که با مضمون قطعي وحي ناسازگار باشد مردود است. قرآن پيامبر را با جمله­ي «وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»( قلم/4) توصيف مي­کند.

      در سيره­ي اخلاقي پيامبر (ص)، خوش خلقي و شفقت بر ديگر صفات او غلبه داشته و اين ويژگي(خوش خلقي) را در روايات سيره­ي اخلاقي پيامبر8 به خوبي مشاهده مي­کنيم. چرا که گاهي خطاهاي همسران، تجاوز به حقوق پيامبر (ص) بود. در اين صورت حتّي بدون يادآوري به آنان، از کنار اين قـضيه مي­گذشت و آنان متوجه اشتباه خود مي­شدند و سر افکنده مي­گشتند. به عنوان مثال در نزاع و اختلافي که بين حفصه و پيامبر8وجود داشت حضرت به او فرمود: آيا مي­خواهي داوري بين ما قضاوت کند؟ حفصه گفت: آري! حضرت به دنبال عمر بن خطاب پدر حفصه فرستاد. هنگامي که عمر وارد شد، پيامبر (ص)به حفصه فرمود: مطالبت را بگو، حفصه گفت: تو بگو ولي راست بگو. عمر از همين يک حرف ناراحت شد و حفصه را کتک زد و گفت: اي دشـمن خـدا، پيامبر (ص) هيچ گـاه غـير حـق چـيزي نمي­گويد. پيامبر (ص) از کتک کاري عمر جلو گيري کرد، ولي عمر گفت: سوگند به کسي که او را مبعوث کرد، اگر مجلس او نبود و او مانعم نمي­شد، آن قدر تو را مي­زدم تا بميري(النيسابوري الشافعي، الوسيط في تفسير القرآن المجيد،1415 ه- ق: ج3، ص467؛ و عبدالجبار السمعاني، تفسير القرآن، 1418ه- ق: ج4، ص276 و طبرسي، مجمع‌البيان،1412r، ج7- 8، صص458ـ 459، ذيل آيات 27تا30 احزاب). به هر حال اين داستان نشان مي­دهد که حفصه از داور خويش که پدرش است کتک مي­خورد امّا عفو و بخشش و خوش اخلاقي پيامبر (ص) او را نجات مي­دهد. از اين رو سعدي شيرازي خطاب به آن حضرت چنين مي­سرايد:

آرزوي دل خلقي تو به شيرين سخني     اثر رحمت حقّي تو به نيک اخلاقي.

(سعدي ديوان اشعار، غزليات، غزل587)

4. مروّت و مدارا

از جمله روش­هاي پرورش اخلاقي او مروّت و مدارا بود. چنانکه در نبرد احد هنگامي که دشمنان دندان مبارکش را شکستند و چهره­اش را خون آلود کردند يارانش خواستند که به دشمنان نفرين کند آن حضرت فرمود: «إِنَّمَا بُعِثتُ رَحمَةً مُهدَاةً لَم أَبعَثُ لَعَّاناً؛ من پيامبر رحمت و هدايتم که هرگـز براي لـعن و نفرين مبعـوث نشده­ام»(فيض کاشاني، محجة البيضا، ج4، ص129). پيامبري که معتقد بود: «مدارا کردن با مردم نصف ايمان و ملايمت با آنان نصف زندگاني خوش است.» هميشه افتخارش در اين بود که مي­فرمود: «إنَّ الله أَمَرَنِي بَمُدَارَاةٍ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِي بِإِقَامَةٍ الفَرَائِض؛ خداوند مرا به مداراي با مردم فرمان داده چنانکه مرا به برپايي واجبات مأمور ساخته است»( فيض کاشاني، محجة البيضا، ج4، ص598). او پيامبري بود که مداراي با مردم را به اندازه­ي نصف ايمان قلمداد مي­کرد و در اين رابطه چنين مي­فرمود:«مُدَارَاةٌ النَّاسِ نِصفُ الإِيمَانِ وَالرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَيشِ؛ مدارا کردن با مردم نصف ايمان و ملايمت با آنان نصف زندگاني خوش است»(نهج الفصاحة، 1385، ص597). همـيشه افـتخـارش در اين بود که مي­فرمود: «إنَّ اللهَ أَمَرَنِي بِمُدَارَاةٍ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِي بِإِقَامَةٍ الفَرَائِضِ؛ خداوند مرا به مداراي با مردم فرمان داده چنان که مرا به برپايي واجبات مأمور ساخته است»(همان، ص598).

 از اين رو، شاعر بلند آوازه شمس الدّين لسان‌الغيب حافظ شيرازي، که در توصيف و تمجيد «شعرش» به خاطر مايه گرفتن از آيات و روايات چنين گفته است:

شعر حافظ، همه بيت الغزل معرفت است       آفرين بر نفس دلکش و لطف سخنش.

(حافظ شيرازي، ديوان حافظ، 1373، ص305).

همو، مضامين احاديث صادره در باب مروّت و مدارا با مردم و نقش مثبت آن را اين گونه زيبا و گويا به تصوير کشيده است:

آسايش دو گـيتي، تفسير اين دو حرف است      با دوسـتان مروّت، با دشمـنان مـدارا

(حافظ شيرازي، ديوان حافظ، 1373، ص5).

5. ياد مرگ و قيامت

از جمله روش­هاي تربيت اخلاقي, ياد مرگ و قيامت است. ياد مرگ و قيامت موجب مي­شود انسان از آرزوهاي مادّي جـدا گرديده, بـه گناه تـن ندهد. از اين رو، پيامبر (ص) هميشه تأکيد و سفارش مي­کند که به ياد مرگ باشيد که ميل و رغبت به دنيا را کم مي­کند: «أَکثِرُوا ذِکرَ المَوت فَإِنَّهُ يُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَ يَزَهِّدُ فِي الدُّنيَا فَإِن ذَکَرتُمُوهُ عِندَ الغِنَي هَدَمَه وَ إِن ذَکَرتُمُوهُ عِند الفَقر أَرضَاکُم بِعَيشِکُم؛ مرگ را بسيار ياد کنيد زيرا گناهان را پاک و ميل به دنيا را کم مي­کند. بنابراين، ياد مرگ هنگام توانگري، دلبستگي شما را به ثروت زايل مي­کند و هنگام نيازمندي، شما را به زندگي خوشنود مي­سازد»(نهج الفصاحة،1385، ص643). البته به دنيا نبايد دل بست و نيز نبايد آن را ناديده گرفت چرا که انسان بايد چند صباحي در اين جهان زندگي کند و براي زندگي ناگزير از کار کردن است.

به قول مصلح الدّين سعدي شيرازي اگر دنيا نباشد يک درد است و اگر باشد درد ديگري است:

اگـــــــر دنـيــا نبــاشـد درد مـنـديــم      اگـر بـاشــد بـه مـهـرش پـايـبـنـديـم

حجابي زين درون آشوب­تر نيست     که رنج خاطرست ار هست و گر نيست.

                                                                (سعدي، کلّيات سعدي، 1380، ص44).

 پس برخوردار بودن از دنيا خوب است به شرط که اين برخورداري در پيوند و ارتباط با آخرت باشد همان گونه که آن حضرت (ص) فرمود: «ألدنيا مزرعة الآخرة؛ دنيا کشت زار براي آخرت است»(مکارم شيرازي،  تفسير نمونه، 1385، ج13، ص409). زيرا دنيا با اين وصف از نظر پيامبر (ص) راه رسيدن به آخرت است: «...فَإِنَّ الدُنيا بَلَاغٌ إِلَي الآَخِرَة»(نهج الفصاحة، ص253).

نتيجه

از مجموع آن­چه بررسي و بيان شد چنين مي­توان نتيجه گرفت که يكي از ابـعاد مهم تربـيت اسلامي تربـيت اخلاقي است. از اين رو، خداوند براي تربيت اسلامي و اخلاقي، پيامبرش را برگزيد که آن حضرت با به کار بردن روش­ها و به‌کارگيري اصولي که ريشه در وحي الهي داشت توانست از انسان­هايي که دور از فرهنگ، تمدن و اخلاق که در اوج خشونت روزگار مي­گذراندند، انسان­هايي پرورش داد که در پـرتـو اصول ياد شده فضايل اخـلاقى را كسب کردند و صفات رذيله را از خـود دور ساختند و بدين وسيله روح ايمان، آگاهي و مسئوليت را در نهاد آنان تقويت و پرورش داد که قرآن کريم در توصيف آنان مي­فرمايد: کساني که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند.

منابع مآخذ

  1. قرآن کريم، ترجمه­ي مکارم شيرازي.
  2. نهج الفصاحة، ترجمه­ي غلام حسين مجيدي خوانساري، انتشارات انصاريان، چ نگين، قم، چ اوّل، 1385.
  3. نهج البلاغة، تجمه­ي محمد دشتي، الهادي، چ الهادي، چ سي و دوم، 1386q.
  4. اميني، ابراهيم، آئين تربيت، بوستان کتاب، 1386.
  5. ابن اثير جزري، النهايه في غريب الحديث و الأثر، مترجم محمود محمّد طناحي، موسسه مطبوعاتي اسماعليان، قم،  چ چهارم، 1367.
  6. أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، مسند الإمام أحمد بن حنبلد، دار النشر، مؤسسه قرطبه، مصر.
  7. النيسابوري الشافعي، علي الواحدي، الوسيط في تفسير القرآن المجيد، تحقيق عادل احمد عبدالموجود و ديگران، ناشر دالکتب العلميه، بيروت، الطبعه الأولي،1415ه-ق، ج3، ص467.
  8. السمعاني، عبدالجبار، تفسيرالقرآن،  تحقيق ياسر بن ابراهيم، الناشر دارالوطن، رياض، سنه النشر1418.
  9. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن سيره رسول خدا8، اسراء، چ ششم،1386، ج9،313.

10. جعفريان، رسول، تارسخ سياسي اسلام(سيره­ي رسول خدا8)، دليل ما،چ دوّم،1382.

11. حافظ شيرازي، شمس الدّين، ديوان حافظ، مقدّمه عبدالعظيم صاعدي، چ سازمان چاپ احمدي، نشر روايت، چ پنجم،1373.

12. حسيني سروري، سيد علي اکبر، مجموعه­ي مقالات نظري ـ  تحليلي، چاپخانه مرکزي دانشگاه شيراز، چ اوّل، 1378، ج1، ص48.

13. سعدي، مصلح الدين، کليات سعدي، تصحيح محمدعلي فروغي، انتشارات موحدين، تهران، چ اوّل، 1380.

  1. 14.  

15. طاهري، حبيب الله،  اخلاق اسلامي، دفتر انتشارات اسلامي، 1376، ص10.

16. طباطبايي، سيد محمد حسين، آداب زندگي پيامبر8(سنن النبي8)ترجمه­­­ي لطيف راشدي و ديگران، نشر همگرا، چ چهارم،1382، ص75.

17. طبرسي، فضل بن حسن،  مجمع البيان، تصحيح سيد هاشم رسولي  محلّاتي، دار احياء التراث العربي، بيروت، الطبة الأولي،1412r.

18. فيض کاشاني، محمد بن شاه مرتضي، محجة البيضا، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه­ي مدرسين حوزه علميه­ي قم، تصحيح و تعليق علي اکبر غفاري.

19. فصلنامه­ي بينات، سال سيزدهم، شماره4، زمستان1385، شماره مسلسل52، مقاله­ي احمد عابديني.

20. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، تهران، چ بيستم وششم، 1385.

21. مرتضي مطهّري، تعليم و تربيت در اسلام، تهران،صدرا، 1370q.

22. معلوف، لوئيس، المنجد (عربي ـ فارسي)، ترجمه­ي محمد بندر ريگي، ناشر ايران، چ ششم، 1368.

23. النيسابوري، مسلم بن حجّاج، صحيح مسلم، تحقيق الشيخ خليل مأمون شيحا، بيروت، دار المعرفة للطباعة والنشر و التوزيع، الطبعة الثالثة،1431r تک جلدي.

24. واقدي، محمّد بن عمر، المغازي، تحقيق مارسدن جونس، عالم الکتب للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت، ط الأولي، 1427r، تک جلدي.

25. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه­ي ابوطالب صارمي و ديگران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چ نهم، 1382.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**