تاریخ و فرهنگ

ضرورت نگاه از دریچه فرهنگ

**نوشته شده توسط محمدنبی امینی**. **ارسال شده در** تاریخ و فرهنگ

 نگاه غالب جامعه ما به مسایل، پدیده ها و تحولات انسانی، لعاب آشفته سیاسی دارد و به نحوی متأثّر از رفتارهای متناقض، ناهمگون و گاهی شگفت انگیز سیاست‌مداران است که رخدادها را با نگرش سیاسی رصد نموده و با ابتنا بر این مبنا، مراد سیاسی خویش را تعقیب نموده  و در هر فضایی با انگیزه سیاسی نقش آفریده و در صورت لزوم، وارد معامله سیاسی می‌شوند. آن‌هم نه سیاست عقلانی که مبتنی بر مدیریت زندگی برای نیل به بهترین هدف‌های مادی و معنوی جامعه و افراد آن باشد، بلکه با اعمال سیاست غیر انسانی که وجهه همّتش، تنّزل دادن زندگی «کَس‌ها» به حرکت «چیزها» است، فرایندی که قابلیت هرنوع بازی را فراهم می‌آورد. «کَس‌ها» همانند «چیزها» و اشیا پیرامونی، وسیله و ابزاری در دست بازیگران سیاسی قرار می‌گیرند. طبعا در این نوع نگاه، علم و دانش، دین و آیین، ارزش‌ها و هنجارهای فرهنگی، همگی در خدمت سیاست بازان به کار گرفته می‌شوند.

نمونه بارز این نوع نگاه در اتفاقات روزمرّه کشور ما همچون: صحنه مبارزات انتخاباتی، تعاملات سیاسی، رخدادهای علمی مانند برگزاری کنکور و پذیرش دانشجویان و استخدام کارکنان ادارات و...، مدام برملا می‌شود. رسیدن به قدرت سیاسی، حفظ اقتدار و منافع قومی، قبیله‌ای، حزبی و شخصی...، اصالت داشته و معیار و هدف اساسی رفتارهایند به گونه‌ای که دانایی و توانایی، استعدادها و خلاّقیت‌ها، ظرفیت‌ها و امکانات حیات جمعی، همگی در خدمت این طرز فکر درآمده و به مثابه ابزار و وسیله برای وصول به هدف به کار گرفته و یا قربانی می‌شوند. در این نوع نگاه، قدرت ـ که خود از جنس ابزار و وسیله است ـ در تقابل با حق و عدالت قرار می‌گیرد. طبعا پیامد چنین نگاهی، به وجود آمدن فساد و رفتارهای ظالمانه و شکل‌گیری نظام‌های فاسد و ظالمانه است که نتیجه‌ی جز تباهی و بدبختی جامعه به دنبال ندارد.

برای برون رفت از این وضعیت آشفته، عبور از «نگاه سیاسی» به «نگاه فرهنگی» در قبال رخدادهای اجتماعی و انسانی، از ضرورت‌های زندگی امروزی جامعه ما به خصوص نخبگان و سیاست‌مداران است.

در نگاه فرهنگی، منزلت «کَس‌ها» به «چیزها» و اشیا فروکاسته نمی‌شود تا بتوان چونان بازیچه، با سرنوشت مردم معامله مادی و سیاسی نمود، بلکه فرهنگ، خود وجه تمایز انسان‌ها از دیگر موجودات و اشیا قرار گرفته و رفتار و کنش او متفاوت از فعل و انفعالات دیگر موجودات دانسته شده و رهیافت چنین نگاه ارزشمند، بالا بردن مرتبه انسان به مرحله حیات برتر است

در نگاه فرهنگی، عمل و کنش انسانی، آگاهانه و معنادار تلقی گردیده و متفاوت از رفتار صرف می‌باشد که لزوما معنادار نیست. منشأ این آگاهی و معنایابی همان عنصر عقل و وجدان درونی انسان‌ها است.

در نگاه فرهنگی، انسان و فرهنگ، همزاد یک دیگراند. انسانِ بریده از فرهنگ و یا فرهنگِ بریده از انسان در پرده‌های زمانی و مکانی تاریخ بی مصداق است. در هر نقطه از دنیا و هر برهه‌ای از تاریخ که آثار فرهنگی و تمدنی به یادگار مانده، انسانی با مشخصه‌های فرهنگی را تداعی می‌کند که در درخشش فرهنگ خویش می‌زیسته است.

در نگاه فرهنگی، جامعه و فرهنگ، نمایش دو روی یک سکّه اند؛ جامعه بُعد سخت افزاری را شکل می‌دهد و فرهنگ، بُعد نرم افزاری آن را؛ جامعه به نظام روابط متقابل میان افرادی که مشترکات فرهنگی دارند، اطلاق می‌گردد. فرهنگ به شیوه زندگی آن جامعه گفته می‌شود که متشکل از باورها، ارزش‌ها و هنجارهای معین است. وجه تمایز جوامع از یک دیگر، ویژگی‌های گوناگون رفتار و جنبه‌های متفاوت فرهنگی آنان از هم‌دیگر است.

میان عناصر فرهنگ یعنی باورها، ارزش‌ها و هنجارها ارتباط و نظم خاصی وجود دارد و هرکدام چه به صورت انفرادی و چه به صورت مجموعی روی عمل تاثیر گذار است و چه بسا روی اصل قاعده نیز تاثیرگذار می‌باشد. اگر نظام فرهنگی جامعه سامان و نظم نداشته باشد، انتظار کنش انحرافی پدید می‌آید. مثلا هنگامی که برای ارزش منفی پاداش وجود داشته باشد، این ارزش منفی به ارزش مثبت تبدیل می‌گردد. وقتی در جامعه کسی به رفتارهای منفی مانند تبعیض، بی‌عدالتی، فساد رشوه، دزدی و سرقت دست بزند و در قبال این رفتارش نه تنها محاکمه و مؤاخذه نشود بلکه مورد تشویق قرار گیرد و به او پاداش دهند، این عمل موجب می‌گردد که رفتارهای سوء مذکور، خود یک امر مثبت محسوب ‌و بیش از پیش در جامعه رایج گردد. بنابراین اخلال در هریک از عناصر فرهنگ، موجب اخلال در همه عناصر آن، به ویژه موجب اخلال در عمل می‌گردد.

از این زاویه جامعه ما و نظام فرهنگی ما، مورد تأمل و مطالعه است؛ آیا نظام فرهنگی ما دارای نظم و انسجام است؟ آیا میان باورها، ارزش‌ها و هنجارهای جامعه ما، سازگاری وجود دارد؟ اساسا؛ باورها و ارزش‌های ما چیست؟ تا بتوان در پرتو آن هنجارها را شناخت. آن‌چه در پهنه اجتماع و در رفتار اجتماعی مشهود است، اخلال، ناسازگاری و عدم انسجام فرهنگی است. تغییر باورها و ارزش‌ها و عدم ثبات آن، موجب تزلزل در هنجارهای اجتماعی سنتی گردیده و جامعه را به یک نوع تأخر فرهنگی سوق داده است و اگر نظام فرهنگی به سمت انسجام و نظم حرکت نکند، اگر تحول فرهنگی متناسب با آرمآن‌ها و ارزش‌های جامعه رخ ندهد، ممکن است جامعه دچار انقطاع فرهنگی گردد و بیگانگی میان دو نسل قدیم و جدید و انفکاک از گذشته و نپیوستن به آینده، مقاومت و شاید هم‌ستیزی فرهنگی را به دنبال آورد.

شناخت فرهنگ موجود، پی‌بردن به کاستی‌ها و نقایص نظام فرهنگی، شناخت فرهنگ مطلوب و تلاش برای تحول فرهنگی متناسب با شرایط زمانی و مکانی و با در نظر داشت آرمآن‌ها و ارزش‌های انسانی، شرط زندگی انسانی با طعم ارزشمند حیات فرهنگی است. رسالت نخبگان فرهنگی جامعه ایجاب می‌کند که برای حفظ و بقای فرهنگ اصیل انسانی، انتقال آن از نسلی به نسل دیگر، تحول فرهنگ از وضع موجود به نقطه مطلوب، تلاش مضاعف، پیگیر و مستمر نماید، چنان که خصوصیت و ویژگی فرهنگ، حرکت آرام، تدریجی، و مستمر است. باید توجه داشت که فرهنگ و کارفرهنگی، امری دفعی و یا دستوری و یا یک حرکت ماشینی نیست. جنس کار فرهنگی نیازمند صبر و شکیبایی، سعی مستمر و تلاش خستگی ناپذیر با پشت کار مداوم است. اهتمام به فرهنگ اگر بادل‌سوزی عجین گشته و با عقلانیت هدایت یابد، مسیر نیل به سعادت را هموار و راه تحقُّق وضع ایده‌آل انسانی را مهیّا می‌کند و بدین‌سان؛ برداشتن انگیزه سیاسی از تدبیر امور معاش و معاد مردم و جای‌گزینی طرز فکر فرهنگی، ساختار و رفتار جامعه را ارتقا بخشیده و در ذیل آموزه‌های فرهنگی، رشد فضایل انسانی را نیز درپی خواهد آورد. به امید آن روز خجسته!

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**