تاریخ و فرهنگ

انطباق قرآن با یافته‌های علوم جدید

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** تاریخ و فرهنگ

نویسنده: عبدالحکیم عادلی

 


 چکیده: 

در ارتباط قرآن با یافته‌های علوم جدید سه دیدگاه حداقلی، حداکثری و دیدگاه اعتدالی مطرح است؛ دیدگاه حداقلی: به‌منظور مصونیت قرآن از خطا و اشتباه، هدف قرآن را سعاد ت و آباد کردن آخرت می‌داند و سامان دادن امور دنیوی را به علوم جدید مرتبط می‌داند. این دیدگاه در عمل به جدایی دین از سیاست می‌انجامد. دیدگاه حداکثری‌، تحت تأثیر پیش‌رفت‌های علمی غرب، رهی افراط را پیموده و قرآن را سرمنشأ تمامی علوم گذشته و آینده قلمداد می‌کنند و سرانجام به تفسیر به رأی می‌رسند. دیدگاه اعتدالی و منتخب با رعایت مبانی تفسیری، با مدد یافته‌های قطعی علمی- حقوقی، قرآن را پاسخ‌گوی نیازهای دیروز و امروز و فردای بشر قلمداد نموده و بر این باور است که اصول مسلم حقوقی‌که از دستاوردهای علوم انسانی به شمار می‌روند، از آیات الاحکام بدون تکلف قابل استنباط اند


کلید واژگان: قرآن، حقوقی، دیدگاه حداقلی، حداکثری، اعتدال، تفکیک دین از سیاست و تفسیر به رأی. 

مقدمه
قرآن کریم کتابی است که خداوند، کتاب‌های آسمانی را بدان ختم گردانید، آن را بر پیامبری نازل کرد که با آوردن دین فراگیر و جاودان، به‌عنوان آخرین دین، سلسله انبیا بدو پایان یافت. پس، قرآن فرمان پروردگار برای اصلاح مردم و قانون آسمانی برای هدایت زمین است. فرود‌آورنده قرآن، شرایع را بدان پایان بخشید و مایة هرقیام را در آن به ودیعه نهاد و آن را منشأ همة نیک ورزی‌ها گردانید. (الزرقانی، 1362: 1، 40 و 348)
تعداد زیادی از آیات نورانی در قرآن کریم وجود دارد که احکام، معارف و حقوق اسلامی از آن‌ها گرفته شده و به نام «آیات‌الاحکام» یا «فقه‌القرآن» شهره یافته‌اند. آیات الاحکام، آیاتی است که متضمن احکام فقهی متعلق به مصالح دنیا و آخرت بندگان است (جمعی از محققین،1383: 1، 64) و بیان‌گر حکمی از احکام عملی شریعت و تبیین کننده یک یا چند قاعده و یا مسأله فقهی و حکم یا حقی متعلق به انسان و افعال او را به طور صریح یا ضمنی است.» (زنجانی، 1382: 6)
با توجه به وجود آیات‌الاحکام در قرآن این پرسش¬ها مطرح می‌شود:
1. آیا آیات‌الاحکام قابلیت پاسخ‌گوی نیازهای انسان معاصر را دارد؟
2. آیا آیاتالاحکام با یافته‌های علوم جدید و قواعد مسلم و پذیرفته حقوقی هم‌خوانی دارد یا خیر؟


3. آیا آیات‌الاحکام، تأمین کننده اساسی‌ترین نیازهای فردی و اجتماعی بشر برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی است، یا تنها ابعاد خاصی از زندگی بشر را در بر می‌گیرد؟
4. آیا آموزه‌های هدایت بخش قرآن، برای تمام عصر¬ها و نسل¬های بشری است، یا تنها برای عصر و نسل خاصی کارآمد بوده است؟
بیگمان، پرسش¬هایی راجع به جامعیت موضوعی معارف قرآن و قابلیت پاسخ‌گوی قرآن به نیازهای انسان معاصر، یکی از مباحث بسیار مهم در حوزه معارف قرآن است؛ زیرا این مسئله‌ی مبنایی، تآثیر عمیقی در انتظار ما از قرآن و رفتار ما در تفسیر قرآن دارد و اصولا مسئله "اسلامی شدن علوم انسانی" پیامد حل این مسأله است که اگر ما به جامعیت قرآن دست نیازیم اسلامی شدن علوم انسانی شعاری بیش نخواهد بود. در پاسخ به این پرسش¬ها، محققان، و مفسران وحدت نظر ندارند؛ برخی از دانشمندان مسلمان بر این عقیده‌اند: قلمرو منابع دینی (قرآن و روایات) چنان دراز دامن و گسترده است که می‌توان براساس آن، علوم انسانی را با محتوای متفاوت، از نو پی‌ریزی کرد و پاسخ بسیاری از پرسش‌های اساسی علوم انسانی را که نقشی محوری در تربیت انسان دارد، از منابع دینی دریافت کرد. (اشرفی، 1391: 251) جمعی دیگر از اندیشمندان مسلمان قلمرو معارف قرآن را محدود دانسته و معتقد است: مطالب قرآن از باب مبدأ و معاد و برخی تکالیف عبادی فردی فراتر نمی‌رود. و نباید از قرآن و منابع دیگر دین، انتظار مطالبی فراتر از این حوزه را داشت؛ اگر هم در لابلای معارف قرآن با معارف فراتر از این روبه‌رو شدیم، باید آن را از باب بیان استطرادی، تراوشی و مانند آن بدانیم. (همان)


1. دیدگاه‌های تفسیری
مفسران در بارۀ گسترۀ معارف قرآن کریم نظرهای متفاوتی مطرح کرده‌اند که طرح همه‌ی دیدگاه¬ها، ویژگی‌ها و دلایل هرکدام در این مقال نمی‌گنجد و صرفا به بیان اجمالی سه دیدگاه عمده می‌پردازیم:
1. دیدگاه حداقلی
امام اسحاق شاطبی فقیه مالکی مذهب اندلسی، امین‌الخولی، شیخ محمود شلتوت، ذهبی و عبدالکریم سروش از اندیشمندان معاصر معتقدند: قرآن قابلیت انطباق با علوم جدید را ندارد بلکه گزاره‌های آن عمدتا سعادت اخروی و عالم پس از مرگ است.
در این نگاه، قرآن قابلیت هم‌خوانی با یافته¬های علوم بشری را ندارد و نمی‌تواند پاسخ‌گویی نیازهای انسان معاصر باشد. به تعبیر دیگر، هدف از نزول قرآن هدایت بشر به سوی رشد و کمال معنوی است و همین شأن و منزلت، کافی است تا عمومیت قرآن را در تبیین کل شی "تبیانا لکل شی" و " ما فرطنا فی‌الکتاب من شیء" محدود به این هدف کنیم. و بگوئیم: کلیات و موضوعاتی‌که را که با امر دین و هدایت مردم مرتبط است، مانند کلیات مبدا و معاد، اخلاق و ارزش¬ها، قوانین الهی و قصص و مواعظ بیان کرده است. (اشرفی، پیشین: 253)
امام موسی شاطبی (ت 790) در کتاب «الموافقات» این مطلب را که قرآن علوم اولین و آخرین را در بر دارد، نپذیرفته و آن را نوعی اغراق‌آمیز و تحدی از حد تلقی کرد است؛ «بسیاری از مردم از حد خود تجاوز کرده، ادعا می‌کنند که در قرآن، همه علوم گذشتگان و آیندگان وجود دارد؛ مانند: علوم طبیعی، هندسه، ریاضی، منطق، و علم حروف، ولی این صحیح نیست. دلیل می‌آورد که: از سلف صالح کسی این را ادعا نکرده‌ است و قرآن هم، برای بیان احکام تکالیف و احکام آخرت و مسایل جنبی آن آمده‌است.» (شاطبی، 1378: ج2، 485، به نقل از: رضایی اصفهانی، 1398: 5، 94 و 95) ایشان دلایل موافقان تفسیر علمی را که با استناد به آیات «تبیانا لکل شیء» (نحل/ 89) و «مافرّطنا فی الکتاب من شیء» (انعام/ 39) تمام جزئیات علوم را از قرآن قابل استخراج می‌دانند، رد می‌نماید که مراد از کتاب، لوح محفوظ است و مقصود از آیه اولی، بیان تعبّد و تکلیف است. (همان)
سید قطب در کتاب تفسیر معروف «فی ظلال‌القرآن» در تفسیر آیه «یسئلونک عن الاهلّه» می‌نویسد: «من از سادگی جانب‌داران متعصب این قرآن در شگفتم، کسانی‌که می‌کوشند تا چیزی به قرآن بیافزایند که جزو قرآن نیست و بدان چیزی تحصیل کنند که مقصود و منظور آن نیست و در صدد استخراج جزئیاتی در باره علوم پزشکی، شیمی، نجوم و شبیه این‌ها هستند و گویی می‌خواهند بدین وسیله بر عظمت قرآن بیفزایند و آن را بزرگ دارند. بی‌گمان قرآن در موضوع اصلی خود کتاب کاملی است، موضوع قرآن بسی سترگ‌تر از همه این دانش‌هاست؛ زیرا این انسان است که خودش این معلومات و دانستنی‌ها را کشف می‌کند و از آن‌ها سود می‌جوید... مگر نه این است که کاوش و تجربه و تطبیق از خواص عقل انسان است. قرآن به چاره جوئی بنیاد این انسان می‌پردازد و بنیاد شخصیت و وجدان و عقل و اندیشه او را چاره می‌سازد.» (سید قطب، 1412: 1، 180)
سروش در کتاب بسط تجربه نبوی تحت عنوان «دین اقلی و اکثری» در موارد مختلفی فقه را از ارائه برنامه‌ریزی زندگی ناتوان معرفی نموده و می‌نویسد: «فقه خواه دنیوی و خواه اخروی از حد «احکام» بیرون نمی‌رود، یعنی در باید و نباید و حلال و حرام خلاصه می‌شود و این بسی فرق دارد با برنامه‌ریزی و طراحی بر ای زندگی. برنامه‌ریزی کاری است علمی و محتاج علوم و فنون مختلف و به هیچ‌رو، از فقه بر نمی‌آید و داشتن انتظاری از آن عبث است.» و در ادامه می‌نویسد: «غنایی فقه در حکم است نه در برنامه. آن‌هم غنای اقلی و نه اکثری. بازهم خوب است بیافزاییم که «اقلّی» یعنی اگر دنیوی است واجد احکامی است که با اقل شرایط معیشتی آدمی وفق می‌دهد و قابل اجرا است و حاجات حقوقی ساده یک زندگی ساده را که همیشه و همه‌جا می‌توان داشت بر می‌آورد. اما حاجات بزرگ‌تر در یک زندگی پیچیده‌تر را منظور نمی‌دارد و اگر اخروی است اقل سعادت اخروی و صعود به پایین‌ترین مراتب معنوی را ممکن می‌سازد.» (سروش، 1382: 91 و 92) آقای سروش به صراحت جامعیت دین را انکار می‌کند «کسانی‌که می‌گویند: جمع دو مصلحت دنیوی و اخروی در عرض هم می‌کنیم و به یک تیر دو نشانه می‌زنیم. لکن هیهات که این راه بن بست است.» (همان، 90) راجع به آیه «الیوم اکملت لکم دینکم...» کمال دین را به‌معنای جامعیت دین نمی‌داند جامعیت دین یعنی دربرگیرنده همه چیز، گویی دین سوپر مارکیتی است که هرچیز بخواهید در آن پیدا می‌شود. بلکه کمال دین به‌معنای کمال معرفت دینی است. (همان، 107)
برخی از مستشرقان معتقد بودند که دین نسخه شفابخشی برای 1400 سال پیش است و با علوم امروزین بشر و سیاست بشری هم‌خوانی ندارد و اصولا دین را در ستیز با علم و تمدن می‌پنداشتند. از باب مثال ارنست رنان که در کشف و پایه‌ریزی فلسفه سهم بزرگی داشته است. در نطق افتتاحیه دانشگاه فرانسه در سال 1862م، در تقابل اسلام و علم این‌گونه اظهار نظر نموده‌است: «اسلام یعنی فاتیسم و عقب‌گرایی، اسلام توهین و تحقیر به علم است؛ اسلام با جامعه متمدن مخالف است؛ اسلام عبارت است از سادگی فوق‌العاده روحیه سامی‌که فکر انسان را محدود می‌کند و جلوی هرایده خوب و فکرنو و با ارزشی را سد می‌کند و مانع شکوفایی هرنوع احساس و تحقیق عقلانی می‌گردد و فکر و اندیشه را در قبول و تکرار یک اصل بیهوده که: خدا است محدود و منجمد نگه می‌دارد.» (لویی گاروده، 174)
2. بررسی دیدگاه حداقلی
بسیاری از مفسرانی‌که معتقد به دیدگاه حداقلی است با حسن نیت معتقد به چنین دیدگاهی باورمند شده‌اند؛ برخی به صراحت اظهار داشته‌اند: به‌خاطر مصونیت قران از هرگونه خطا و اشتباه، نباید قرآن با علوم روز در آمیخته شود؛ زیرا علوم، همواره در معرض تغییرات و تحولات جدید و آمیخته به خطا و اشتباه است و با آمیخته شدن به علوم روز، کلام خداوند نیز از خطا و اشتباه مصون نخواهد ماند. (روحانی، 1390: 19)
با فرض پذیرش این هدف و حسن نیت باید گفت: دیدگاه حداقلی تحت تاثیر تلقینات مستشرقان ارایه شده و پیامد مستقیم آن سکولاریزم و «تفکیک دین از سیاست» و به عبارتی «ناسازگاری دین و علم» است که با توجه به جامعیت قرآن در مصالح فردی و اجتماعی، دین و دنیا و کلیات معارف و احکام و حقوق مورد پذیرش نیست. از دیدگاه اسلام پیامبران الهی آمده‌اند، تا بشر را از تاریکی و بندگی رها و به سر منزل مقصود برساند و قسط و عدالت را در جامعه برپا کند: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ » (حدید/ 25) و این نمی‌شود مگر این‌که در امور دین و دنیای مردم دخیل باشند «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا» (قصص/ 77) و در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی نقش مهم داشته باشد؛ زیرا قرآن حاوی کلیات علوم بشری و انسانی است و اصول و قواعد کلی علوم انسانی را در بر دارد که در تعامل آموزه‌های حقوقی قرآن با علوم انسانی بیش‌تر بیان خواهد شد. پیامبران و امامان معصوم زعامت دینی و دنیوی مردم را به عهده داشتند «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً»؛ ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملک بزرگ بخشیدیم» (نساء/ 34)
منظور آیه در این‌جا از کتاب و حکمت، مرجعیت دینی و منظور از فرمان‌روایی بزرگ نیز مرجعیت سیاسی و اجتماعی است که خداوند به فرزندان حضرت ابراهیم عطا کرده است و باورمندی به حکومت جهانی حضرت مهدی ناشی از دخالت دین در عرصه سیاسی و اجتماعی و دنیوی است؛ زیرا برقراری امنیت سراسری و حکومت جهانی بدون دخالت در امور سیاسی و اجتماعی امکان پذیر نیست. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً...»
بنابراین، دین با تدبیر زندگی در امور دنیایی همسو و تفکیک دین از سیاست و سکولاریزم از نظر تعالیم دینی ناسازگار است. (سبحانی و رضایی، 1390، 84)
3. دیدگاه حداکثری
در این نگاه، معارف قرآن بی‌نهایت است. هیچ علمی نیست، مگر این‌که به‌گونه‌ی آشکار و نهان در ظاهر و باطن قرآن بیان شده‌است و این بدین معنا نیست که هرکسی به تمام معارف قرآن دسترسی داشته باشد بلکه تنها عدۀ خاصی به تمامی معارف قرآن دسترسی دارد.
اندیشمندانی مانند: غزالی (م 505) فخر راضی (606 ) در کتاب مفاتیح‌الغیب و ابوالفضل مٌرسی (655)، سیوطی (م911) در کتاب الاتقان ج2، ص 1035)، زرکشی، مجلسی (م1111) طنطاوی، سر سید احمد هندی، ابن احمد اسکندرانی عبدالرزاق نوفل و برخی دیگر از اندیشمندان و مفسران در این ردیف قرار می‌گیرند. اینان بر این باورند که تمامی علوم را می‌توان از قرآن استنباط کرد و قرآن پاسخ‌گوی نیازهای انسان معاصر و سرچشمه تمام علوم جدید است.
ابوحامد غزالی یکی از عالمان قرن ششم هجری و دارای تألیفات زیاد از جمله کتاب "احیای علوم‌الدین" و جواهرالقرآن است. وی، در کتاب احیای علوم‌الدین به نقل از ابن مسعود می‌نویسد: «من اراد علم‌الاولین والاخرین فلیتدبر القرآن»؛ هرکس علم گذشتگان و آیندگان را می‌خواهد، در قرآن بیاندیشد» (غزالی، بی‌تا: 1، 289) و نیز می‌نویسد: «بل کل ما اشکل النظار و اختلف فیه الخلایق فی النظریات و المعقولات ففی‌القرآن الیه رموز و دلالات علیه یختص اهل الفهم بدرکها؛ ریشه های تمامی علوم نقلی و عقلی در قرآن است که فقط اهل فهم آن را درک می کند.» (همان)
به اعتقاد غزالی "تمامی علوم، داخل در افعال خداوند متعالی است و قرآن شرح ذات و صفات و افعال خداست. این علوم را نهایتی نیست و در قرآن اشاره¬ای به مجامع آن وجود دارد...؛ البته این علوم صرفا در ظاهر قرآن نیست؛ بلکه در قرآن رموز و دلالاتی برای اهل فهم در این باره یافت می‌شود. (همان، 1: 341)
بدرالدین محمدبن عبدالله زرکشی (م764ق) در کتاب البرهان فی علوم‌القرآن عقیده دارد که همه علوم را می‌توان از قرآن استنباط کرد؛ «به درستی‌که در قرآن، علم اولین و آخرین وجود دارد و هیچ چیزی نیست مگر آن‌که ممکن است از قرآن استخراج شود. البته این کار برای کسی ممکن است که خداوند به او فهمانده باشد. حتی بعضی عمر پیامبر(ص) را که آن حضرت شصت و سه سال عمر داشته است، از آیه شریفه «و لن یؤخر الله نفسا اذا جاء أجلها...» (منافقون/ 11) به دست آورده‌ان؛. زیرا این آیه در اوایل سوره 63 قرآن (سوره منافقون) آمده است و به دنبال آن سوره تغابن آمده است تا ضرر مردم را در فقدان پیامبر بیان نماید. و از آیه «قال انی عبدالله ...» (مریم/ 33 ) که سی و سه کلمه است استنباط کرده‌اند که عمر حضرت عیسی سی و سه سال بوده است و از آیه شریفه «و إذا زلزلت الارض زلزالها...» (زلزال/ 1) استنباط کرده‌اند که در سال 702 زلزله می‌شود که در آن سال نیز زلزله‌ی رخ داد، چون «الف» 2 و «ذ» 700 به حساب ابجد است. (زرکشی، 1380، 2: 181)
طنطاوی یکی از اندیشمندان معاصر است و اثر او به نام «الجواهر فی تفسیر قرآن الکریم (1358ه)» یکی از مهم‌ترین و مفصل‌ترین تفسیر علمی قرآن به حساب می‌آید که در 15 جلد تفسیر شده است. او در ص 3 از مقدمه الجواهر فی تفسیر القرآن می‌نویسد: «و فی القرآن من آیات العلوم ما یربو علی سبعمأه و خمسین آیه، فأما علم الفقه فلایزید آیاته الصریحه عن مائه و خمسین آیه.» و در صفحه 7 از همان کتاب می‌نویسد: «فأما آیات العلوم الکونیه، فأنها تبلغ نحو 750 آیه کلها فی عجایب الکون و منافعه و غرائبه. وی در ادامه می‌گوید: آیات فقه در قرآن کریم به زحمت به 150 آیه می‌رسد. وی از علمای اسلامی شکوه دارد که با وجود این همه آیات علمی در قرآن، علمای اسلامی در مورد علوم روز و دانش‌های متداول در قرآن چیزی به نگارش در نیاورده اند در حالی‌که سوره‌ای از قرآن وجود ندارد که به علوم روز اشاره نکرده باشد. (طنطاوی، [بی‌تا]: 1، 3 و 7) در نگاه طنطاوی، «تمام علوم، قطراتی از یکی از دریاهای معرفت الهی هستند، همان دریای افعال خداوندی که بی‌انتها و کرانه ناپیداست» (همان، 32)
علامه محمد باقر مجلسی (م 1111ق) در قرن یازدهم هجری قمری، در مواردی زیادی کوشیده است که قرآن را با علوم طبیعی تطبیق نماید و در تفسیر آیه 29 سوره بقره، سبع سموات را با هیئت بطلمیوسی تطبیق نموده است وی، از یک سوی، پنداشته است که هیئت بطلمیوسی قطعی است و از سوی دیگر گفته است: «هفت گانه بودن آسمان‌ها منافاتی با نه‌گانه بودن آن که در علوم نجوم ثابت شده‌است ندارد؛ زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینی، به کرسی و عرش تعبیر شده‌است. همان‌گونه که ملاهادی سبزواری در کتاب شرح المنظومه با اشاره به آیات 28 بقره و 17 سوره الحاقه، تعداد آسمان‌های هفت‌گانه، عرش و کرسی را با هیئت بطلمیوس تطبیق نموده‌است. (رضایی اصفهانی، پیشین: 97 و 98)
عبدالرزاق نوفل، یکی دیگر از نویسندگان معروف مصری است که در زمینه تعامل قرآن با علوم زمانه رهی افراط را پیموده است. از باب مثال ایشان درباره‌ی آیه‌ی شریفه‌ی «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها» (اعراف/ 189) چنین تفسیر می‌کند که مراد از «نفس» یعنی پروتون و مقصود از «زوجها» یعنی الکترون و هدف از «لیسکن الیها» یعنی حالت آرامشی‌که بین الکترون و پروتون برقرار شده و در نتیجه این اتم از هم نمی‌پاشد و الکترون به‌طور مرتب به دور مرکز اتم که پروتون و الکترون است می‌چرخد. (نوفل، 1393: 156)
ابوالفضل مرسی دیدگاه شبیه به غزالی دارد به نظر وی، علوم روز و از جمله اصول صنایع و آهنگری ریشه¬ی قرآنی دارد. سیوطی در کتاب الاتقان دیدگاه او را همانند با دیدگاه غزالی می‌داند و به نقل از او می‌نویسد: در آیه مبارکه 22 اعراف به اصول صنایع اشاره شده است همان‌گونه که در آیه 96 سوره کهف (آتُوني‏ زُبَرَ الْحَديدِ حَتَّي إِذا ساوي‏ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّي إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُوني‏ أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً) به اصول سدسازی اشاره شده است و در آیه 127 بقره (وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ) به صنعت آهنگری و ذوب آهن اشاره رفته است.
جلال‌الدین سیوطی با استشهاد به دو آیۀ " مافرطنا فی الکتاب من شیء" و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء" و روایت «انها ستکون فتنه؛ فقلت: ماالمخرج منها یا رسول الله؟ قال: کتاب‌الله فیه نبأ ماقبلکم و خبر مابعدکم و حکم مابینکم» می‌نویسد: «و انا اقول: قد اشتمل کتاب‌الله العزیز علی کل شیء اما انواع العلوم فلیس منها باب و لا مسأله هی اصل الا و فی القرآن ما یدل علیها»؛ کتاب خدا شامل بر همه چیز است. هیچ چیز و مسئله اساسی در علم نیست، مگر این‌که در قرآن بدان راهنمایی شده است. شگفتی‌های آفریدگان، ملکوت آسمان‌ها و آن‌چه در افق اعلا و زیر زمین وجود دارد، در قرآن یافت می‌شود. به اعتقاد سیوطی، قرآن علومی مانند: طب، هندسه و پایه‌های صنایع را در بر دارد. (سیوطی، 2009م: 2، 1035)
4. بررسی دیدگاه حداکثری
گفته‌های فوق‌الذکر تحت تأثیر پيش‌رفت‌های شگفت‌آور علمی غرب ابراز گردیده است. به‌گونه‌ی كه‌ علمی بودن‌ بعد از رنسانس و عصر نوزایش علمی، تا حدودی مساويِ «درست»‌ بودن‌ تلقی شده است و مستشرقان با غیر علمی خواندنِ اسلام به منظور حذف اسلام از عرصه‌های مختلف اجتماعی به این امر دامن می‌زدند و موافقان‌ ناگزیر شدند با علمی دانستن قرآن و این‌که همه علوم نمی از یمِ بیکران علم و قطره‌ای از دریای بی‌اتنهای دانش قرآن است‌، از اسلام دفاع‌نمایند. با توجه به این گفته‌ها و به منظور حراست حریم و حرمت قرآن از معارضه باعلم و دانش بود که نظریه‌های علمی بر قرآن تحمیل و تطبیق گردید.
5. دیدگاه اعتدالی و میانه (دیدگاه منتخب)
حاصل این دیدگاه این است که هر چند قرآن کریم کتاب هدایت و غرض اصلی آن راهنمایی بشر است، اما معارف آن در بیان مسایل مبدأ و معاد و برخی مسایل عبادی خلاصه نمی‌شود. بلکه خداوند برای انجام چنین هدفی و برای تأمین سعادت دنیا و اخرت بشر، انبوه از حقایق را در قرآن بیان کرده‌است؛ گاه از علم طبیعت حقایقی را بیان کرده است تا بشر با تفکر در آن‌ها به خدا نزدیک شود و گاه برای چنین هدفی حقایق ژرف و عمیق و استواری را در ابواب مختلف چون حکومت، سیاست، تربیت و حقوق بیان نموده است تا آدمیان بتوانند با تکیه بر آن‌ها نظام کارآمد و مؤثری بر پا کنند. حقایقی که اگر بیان نمی‌شد بشر هرگز بدان نمی‌رسید «قل انزله الذی یعلم السر و فی السماوات و الارض»؛ بگو! خدایی‌که اسرار آسمان¬ها و زمین را می‌داند، آن را فرو فرستاده است. از آن‌جا که قرآن کلام خالق است کاملا متقن و استوار سخن گفته است به‌گونه‌ی که با پیش‌رفت علوم به درک عمیق‌تر و روشن‌تری از قرآن دست یافت. (اشرفی، پیشین: 254-255)
علامه بلاغی به‌عنوان مبتکر اعجاز تشریعی قرآن، ضمن استدلال به اعجاز قرآن در دوری از اختلاف و تناقض، می‌نویسد: قرآن کریم در معارف گوناگون و امور مربوط به اصلاح بشر، وارد شده است و [مسایلی] را از علم لاهوت یا اخلاق یا قانون مدنی و نظام اداری یا فنون نظامی و... بیان داشته است و در این عرصه¬ها به بهترین روش و استوارترین شیوه وارد شده و به شریف‌ترین و عالی‌ترین مقاصد دست یافته است. قرآن کریم با این‌که به مقتضای حکمت، بسیاری از قصص و مطالب خود را تکرار می‌کند، کم‌ترین اختلاف و تناقض و اضطراب در آن راه ندارد و هرگز شکل درست استدلالی آن مخدوش نمی‌شود و هرگز فساد در محتوا یا سبُکی در بیان آن راه نمی‌یابد. قرآن برای هرکسی‌که به تدبر و جست‌وجو در آن بپردازد با افتخار و عظمت اعلام می‌دارد: «همانا این قرآن به راهی‌که استوارترین راه‌هاست هدایت می‌کند.» (اسراء/ 9) «آیا در آن تدبر نمی‌کنند؟ اگر از سوی غیرخدا بود در این اختلاف فراوانی می‌یافتند.» (نساء/ 82) (بلاغی، 1378 :42)
جمع کثیری از مفسرا ن مانند: علامه بلاغی، سید قطب، محمد مصطفی مراغی، علامه طباطبایی، معرفت، مکارم شیرازی، سبحانی و برخی دیگر از عالمان و مفسران، مباحث علمی و قواعد حقوقی را قابل برداشت از قرآن می‌دانند. به نظر اینان قرآن هم به آخرت پرداخته و هم از دنیای آدمیان غفلت نورزیده است. اسلام دین کامل و جامع است که تمام مصالح دین و دنیا، فرد و جامعه، امروز و فردای بشر را در نظر دارد و قرآن توان پاسخ گویی به نیازهای بشری را دارد و قواعد مسلم حقوقی با توجه به مبانی و پیش فرض‌ها، به سادگی از قرآن قابل استنباط است بی‌آن‌که به تفسیر به رأی و یا به افراط و تفریط بیانجامد.
در این نگاه، قرآن یک معجزه است که گسترة وسیع دارد و شامل حوزه تشریعات و قانون‌گذاری و حقوقی نیز می‌شود. نظام حقوقی اسلام دارای ویژه گی‌های منحصر به فردی است که هیچ بشری را توان هماوردی با آن نیست. قوانین قرآن از یک‌سوی با عقل و فطرت هم‌خوانی دارد و از سوی دیگر، جامع و کامل است و نیازهای ثابت و متغیر او را هم در نظر گرفته و در عین حال از هرگونه تناقضی مبرا است. این مجموعه منسجم، توسط شخصیتی درس ناخوانده و بدون پیش زمینه‌های لازم عرضه شده است. همین ویژ‌گی‌ها زمینه‌ساز اعجاز تشریعی قرآن شده است که در برخی آیات مثل آیه قصاص، رضاع (‌شیردادن دو سال به کودک) و قوانین مربوط به اموال یتیمان جلوه نموده است.» به باور بسیاری از اندیشمندان و مفسران «قرآن دارای نظام است؛ نظام پیش‌رفته و مترقی و نظام حقوقی ممتاز، هماهنگ، مطابق فطرت و مبرّای از هرگونه خطای افراطی و تفريطی در عصر جاهلی و رکود فوق‌العاده فرهنگی؛ تأثیر و نقش‌آفرینی ممتاز آن نظام در تحول جامعه؛ نحوه ورود و ارایه تک تک قواعد و دستورات حقوقی به شیوه‌ای بدیع‌ به همراه مبانی متقن، امری تحیر‌آور است.
سید قطب قرآن را دارای نظام، فرضیه و نظریه خاص می‌داند که در مقایسه و نسبت سنجی به علوم بشری بسی روشن¬تر و واضح¬تر می‌نماید وی می‌نویسد: «از جمله این نظریه‌ها و فرضیه‌ها، کلیه نظریه‌های نجومی، نظریه خاص راجع به پیدایش و تکامل انسان، نظریه ویژه راجع به روان انسان و سلوک و رفتارش و نظریه ویژه در باره پیدایش جوامع بشری و دگرگونی‌های آن... کلیه این نظریه‌ها – حتی برابر مقیاس‌های انسانی- «حقایق علمی» به شمار نمی‌آیند بلکه نظریه و فرضیه‌های بیش نیستند. همه ارزش آن‌ها در این است که می‌توان به وسیله‌ آن‌ها پدیده‌های هستی و حیاتی و روانی و اجتماعی بیش‌تری را تفسیر و توجیه کرد. تا وقتی‌که نظریه دیگری پدیدار شود و پدیده‌های زیادتری را تفسیر و توجیه کند و یا پدیده‌های هستی را دقیق‌تر تعبیر و تفهیم سازد (سید قطب، پیشین: 1، 276).وی، در ادامه می‌نویسد: هرگونه تلاشی در را ه تفسیر و تعبیر اشارت کلی قرآنی به‌وسیله نظریه‌های تازه و تغییر پذیری که علم بدان رسیده است، کار بیهوده و علاوه بر آن اشتباه اساسی از نظر روش است. زیرا تفسیر اشارت‌های کلی قرآن سه معنا را خواهد داشت که هیچ یک شایسته جلال و عظمت قرآن نیست.
1. اصل بودن علم و پیرو بودن قرآن؛ در صورتی‌که قرآن کتاب کاملی در موضوع مربوط به خرد است و حقائق آن حقایق پایانی و بی‌چون و چرا است. 2. برداشت بد از سرشت و وظیفه قرآن؛ قرآن حقیقت نهائی مطلق است که به ساخت وجودی انسان می‌پردازد که با سرشت هستی و جهان و قانون الهی متفق و هم‌خوان است. 3. تأویل همیشگی نصوص قرآن با زور و تکلف با فرضیه‌ها و نظریه‌های متغیر. (همان)
سید قطب در باب تفسیر علمی هرچند در ردیف مخالفان سرسخت تفسیر علمی قرآن جای می‌گیرد همان‌گونه که برخی از دانشمندان مانند قرضاوی ایشان را از جمله مخالفان تفسیر علمی قلمداد نموده‌است، (روحانی، 1390: 30) اما با توجه به مجموعه‌ای گفته‌ها و نوشته‌های ایشان می‌توان در یافت: ایشان قرآن را جامع علوم و کامل می‌داند و گذاره‌های علمی قرآن را در توجیه، تفسیر و تفهیم مسایل علمی موثر و کارآمد. لکن بیان می‌دارد: قرآن در صدد تبیین حقایق علمی نبوده است. تفسیر اشارت‌های کلی قرآن منجر به تحمیل نظریه‌های علمی و یا پیروی قرآن از مباحث علمی و یا دور کردن قرآن از هدف اصلی و والای قرآن می‌گردد. به دیگر بیان، هدف قرآن موجود مقدس به نام انسان و رفتار و بینش‌ها و منش‌های اوست هرچند به حساب خرد تفسیر و تطبیق لازمه‌ی عقلانیت انسان به شمار می‌رود.
نتیجه‌گیری
برایند تحقیق نشان می‌دهد: در باب انطباق قرآن با علوم جدید، سه دیدگاه مختلف وجود دارد؛ دیدگاه حداقلی که هدف از قرآن را بیان احکام، تکالیف و سعادت اخروی و عالم پس از مرگ می‌داند و مراد از «تبیانا لکل شیء» بیان تکالیف و هدف از «مافرطنافی الکتاب من شیء» لوح محفوظ است. از آن‌جا که علوم همواره در معرض تغییرات و تحولات جدید و آمیخته به خطا و اشتباه است؛ اگر قرآن را به علوم جدید بیامیزیم ناگزیر کلام خداوند نیز از خطا و اشتباه مصون نخواهد ماند. براین اساس قرآن قابلیت انطباق با علوم جدید را ندارد بلکه گزاره‌های آن عمدتا سعادت اخروی و عالم پس از مرگ است و اصولا به تدبیر زندگی و سامان دادن به امور دنیوی نپرداخته است.
دیدگاه حداکثری، تحت تأثیری پیش‌رفت‌های شگفت‌آور علمی غرب، قرآن را سرچشمه همه علوم گذشته و آینده می‌دانند و معتقد‌ند: در قرآن کریم از هیچ علمی فروگذار نشده‌است و تمام علوم و از جمله علم صنایع، آهنگری، سدسازی، زلزله و امثال آن از قرآن قابل استنباط است.
دیدگاه سوم و منتخب، براین است که غرض اصلی قرآن هدایت و راهنمای بشر برای سعادت اخروی است، اما برای رسیدن به چنین حقایقی، از دنیای آدمیان غفلت نشده است و کلیات یافته‌های قطعی علوم انسانی، با توجه به معیارها و مبانی تفسیری، بدون تحمیل نظریه علمی بر قران، قابل استنباط از آیات‌الاحکام اند. اسلام دارای نظام مترقی هماهنگ با عقل و فطرت است که نیازهای فردی و اجتماعی، دین و دنیا و امروز و فردای بشر را در نظر گرفته است و با توجه به نیازهای ثابت، احکام ثابت و با در نظر داشت نیازهای متغیر، احکام متغییر را در نظر گرفته است و این مجموعه هماهنگ بدور از افراط و تفریط، از سوی خداوند توسط مرد امین و درس ناخوانده برای سعادت بشر ارایه شده است.


منبع: فصلنامه سخن صبا، 1401، ش44

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**