اجتماع و سیاست

ساختار حکومت پيامبر اعظم(ص)

**نوشته شده توسط محمد عوض اعتمادی/فوق لیسانس علوم سیاسی/ نشریه سخن صبا/شماره سوم/1390**. **ارسال شده در** اجتماع و سیاست

چکیده

حکومت به عنوان بزرگ ترین سازمان سیاسی_ اجتماعی وظیفه ی حفظ نظم، تأمین امنیت کشور و ارایه خدمات عمومی را برعهده دارد. بر این اساس، حکومت نیازمند سیستم قوی و ساختار کارآمد است تا بتواند از عهده ای این مسئولیت سنگین موفق بیرون آید. در این نوشته، ساختار حکومت پیامبر (ص) بررسی و این نتیجه حاصل شده است که حکومت آن حضرت دارای ساختار مناسب با نیازهای جامعه بوده است.

واژگان کلیدی:پیامبر(ص)، رهبری، ساختار، حکومت، سازمان، سیاست.

مقدمه

بدون شک دستیابی به سیره ی سیاسی پیامبر(ص)راه گشای جوامع اسلامی امروز در شیوه حکومت داری و کیفیت برقراری روابط با جهان پیرامون خواهد بود. زیرا سیره پیشوایان دینی به ویژه پیامبر اکرم (ص) كه از عصمت بر خودارند، الگوی شایسته، و موفق زمامداران مسلمان در تشکیل حکومت و ساختار اداری آن می باشد.

از سوی دیگر، پویایی و زمان شناسی دین اسلام در زمینه ی مسائل سیاسی و حکومتی به اثبات می رسد و به پندارهای نادرست کسانی که دین را در حوزه سیاست و اجتماع ناکارآمد می خوانند، مهر بطلان زده خواهد شد. در این نوشتار، ساختار حکومت پیامبر(ص) مورد بررسی و مطالعه قرار می گیرد تا باشد که این مهم آشکار گردد.

مفهوم شناسی

1. ساختار

ساختار، برایند سازماندهی و سازمان مندی (organization)است که  اندام وارگی(organism) لازمه ی آن است و در نهایت به پیدایش نظم و دستگاه  (System) منجر می شود. بنابراین، ساختار یکی از اجزای نظام است که از عناصر پیچیدگی، رسمیت و تمرکز تشکیل شده است. پیچیدگی آن، حدود تفکیک در درون سازمان، میزان تخصص گرایی، تقسیم کار و تعداد سطوح در سلسله مراتب نظام را نشان می دهد. رسمیت آن، به قوانین و مقررات اشاره دارد که رفتار کارکنان را جهت می دهد. و تمرکز آن، نیز به تصمیم سازی در نظام بر می گردد. (مبانی سازمان و مدیریت، ص274)

2. حکومت

واژه حکومت (govrnment) به دلیل کاربردهای متعدد، تعریف روشن ندارد. یکی از نویسندگان علوم سیاسی می گوید: این واژه گاه به عمل حکومت کردن و رهبری، وگاه به معنی رژیم سیاسی و در مواردی هم به ارگان های که فرمانروایی در یک کشور را به دست دارند، اطلاق می گردد.( حقوق اساسی و نهاد های سیاس، ص 285 )

یکی دیگر از نویسندگان در این مورد می نویسد: حکومت در لغت به معنای فرمانروایی و حکمرانی است. بنا بر این وجود رابطه پایدار فرمان گزاری بین فرمانروا و فرمان گزار لازم است.
در سیاست به معنای دولت و دستگاه فرمان روا در کشور است و به این معنی با دولت هم ردیف یا به جای آن، به کار برده می شود. (دانشنامه سیاسی، ص141)

ایشان در ادامه می نویسد: « در علم سیاست جدید و حقوق جدید میان حکومت و دولت فرق گذاشته می شود. در نظام های قانونی جدید که در آن ها تفکیک قوا و اصل حکومت قانون به رسمیت شناخته شده است، حکومت به معنای قوه اجرایی به کار می رود. یعنی مجموع دستگاه اداری، سیاسی، انتظامی و نظامی کشور که در رأس آن هیئتی به نام کابینه یا هیأت وزیران قرار دارد.» (همان)

واژه حکومت به مجموعه ای از سازمان های اجتماعی که برای تأمین روابط طبقات اجتماعی و حفظ نظم و انتظام جامعه به وجود می آید، اعمال نظر از طریق قانون، سلسله مراتب سیاسی و اداری یک کشور، تشکیلات سیاسی و اداری کشور ، قوای سه گانه، مجموعه بنیادهای سیاسی، قوانین و مقررات که از طریق آن ها، حاکمیت دولت اعمال نفوذ می گردد، و نیز به معنای کابینه به کار رفته است. (فرهنگ علوم سیاسی، ص239)  بنا بر این، می توان گفت: حکومت به معنای مجموعه ی نهادها و عواملی است که از طریق آن ها اعمال حاکمیت صورت می پذیرد.

ساختار حکومت پیامبر(ص)

حکومت پیامبر (ص) به دلایل مختلف محدودیت قلمرو، بافت اجتماعی مدینه، تازه تأسیس بودن آن و مشروعیت الهی، دارای ساختار متمرکز بوده است و تفکیک قوا و توزیع قدرت در آن، صورت نگرفته بود. اما با وجود تمرکز قدرت سیاسی، حکومت به گونه ای سازمان یافته بود که توان پاسخگویی به نیازهای جامعه آن روز را داشت. با توجه به چالش های فراروی دولت اسلامی مدینه، دوره ی ده ساله ای آن را در سه مرحله ی تأسیس، تحکیم و توسعه می توان مطالعه کرد:

1. مرحله تأسیس حکومت

این مرحله با آمدن پیامبر (ص) در مدینه و ایجاد شرایط لازم برای شکل گیری دولت آغاز می گردد و اولین گام عملی در راستای تأسیس و تشکیل حکومت، تأسیس مرکز حکومت بود. پیامبر(ص) برای تحقق این مهم مسجدی ساخت. كه با کارکردهای گوناگون نه تنها محل عبادت بلکه مرکز سیاسی حکومت، مکان گردهمایی امت، مجلس مشورتی، مرکز آموزش علوم و معارف دینی و ابلاغ قوانین دینی و فرامین حکومتی بوده است. در این دوره بر اساس شواهد تاریخی، ساختار حکومت نوبنیاد اسلامی کاملا متمرکز بلکه متراکم بوده است. زیرا هیچ یک از نهادهای دولت توان تصمیم گیری و قدرت انجام عملی را بدون اجازه و دستور شخص پیامبر(ص) نداشتند. (تاریخ ابن خلدون، ج1، ص408)

در عین حال اموری نیز به دیگران واگذار می شد که عبارت بودند از کتابت وحی، دادرسی و قضاوت در مرافعات و منازعات مردم و سرپرستی کشور کوچک اسلامی در زمان غیبت حضرت رسول(ص) که معمولا به خاطر شرکت در غزوات که حضرت، شخصا فرماندهی را به عهده داشت، اتفاق می افتاد. در این مدت کسانی دیگری در مقام جانشینی آن حضرت، در مدینه ایفای وظیفه می کردند. (همان، ص411)

2. مرحله تحکیم حکومت

این دوران پس از جنگ بدر (17 رمضان سال دوم هجری) آغاز گردید و مدت پنج سال طول کشید. در این مدت رسول اکرم (ص) و یاران او، به تثبیت حاکمیت دولت اسلامی در درون و بیرون از قلمرو حکومت پرداخته و وارد مرحله ی استحکام و سازماندهی شدند.

تحولات و پیروزی های پیاپی مسلمانان در این دوره به تحکیم و تثبیت حاکمیت و تا حدودی به توسعه قلمرو حکومت اسلامی منجر گردید. لکن تحول ساختاری چندانی نداشت. تنها نهاد جدید که در کنار سایرنهادها به وجود آمد تشکیلات مالی بود که فتوحات مجاهدان و گسترش قلمرو حکومت و نیز وضع احکام مالی از سوی شارع مقدس، نقش اساسی در ایجاد آن داشت.

سایر نهادها به جز بخش نظامی تغییر و تحول مهمی را شاهد نبود. بخش نظامی به دلیل موقعیت حساس و نقش تعیین کننده اش، بیشتر در کانون توجه قرار داشت. تشکیلات آن، در عین انسجام، گسترش یافت و اعضای آن رو به فزونی بود. چنان که مورخان نوشته اند لشکریان مسلمانان در جنگ بدر 313 نفر و در فتح مکه بالغ بر نه هزار نفر بودند. (تاریخ کامل، ج3، ص971)

بنابراین می توان گفت که ساختار حکومت پیامبر(ص) در دوران تحکیم همانند دوران تأسیس آن، متمرکز و تا حدودی متراکم بوده است و لکن از میزان تمرکز و تراکم تا حدودی کاسته شده بود. زیرا علاوه بر واگذاری اموری که در دوران تأسیس حکومت به دیگران صورت گرفته بود، برخی از وظایف نسبتا مهم و سنگین مثل فرماندهی لشکر نیز به صحابه و یارانش واگذار شده است.

3. مرحله توسعه و گسترش حکومت

پس از سپری شدن هفت سال از تأسیس حکومت مدینه و فتوحات زیادی که در این مدت نصیب مسلمانان شد ، در پی امضاء قراد داد صلح حدیبیه و نیز فتح خیبر در سال هفتم هجری، پایه های حکومت مدینه از استحکام لازم برخوردار شد. در این میان فتح مکه از اهمیت بسیار بالای برخوردار است. زیرا پس از آن، عرب ها در یافتند که دیگر توان مقابله با اسلام را ندارند از این رو، برآن شدند تا برای پیشگیری از یورش مسلمانان، در پذیرش اسلام پیش گام شوند. بدین لحاظ هیأت های متعدد از سوی قبایل عرب از نواحی مختلف به مدینه می آمدند و اسلام را می پذیرفتند و پس از آن، با یادگیری علوم و معارف دینی و قرآن به سوی قبایل خود باز می گشتند. (تاریخ ابن خلدون، ج1، ص445)

بدین ترتیب اسلام تمام سرزمین حجاز را از یمن تا اردن و شمال دریای سرخ فرا گرفت و دولت اسلامی مدینه در سال های پایانی عمر رسول (ص) به اوج شوکت و اقتدار خویش نایل گردید.

با توجه به توسعه چشمگیر قلمرو حکومت اسلامی، اداره چنین کشور پهناوری بدون مکانیزم اداری کار آمد، امکان پذیر نبود. براین اساس، دستگاه حکومت بلحاظ ساختار و تشکیلات اداری تغییر و تحول یافت که ذیلا به آن، اشاره می گردد:

1. نهاد اداری

این نهاد قبلا به کتابت وحی و در مواردی هم به نامه نگاری محدود بود. ولکن پس از توسعه و گسترش قلمرو حکومت، تشکیلات وسیع و منظمی پیدا کرد و بخش های مختلف در آن ایجاد شد.

1-1. دارالانشاء

بدون شک توسعه حکومت اسلامی مستلزم مکاتبات و نامه نگاری های داخلی و خارجی، ثبت غنایم و اموال عمومی، نوشتن قراردادها و معاهدات، تنظیم اسناد دیون و در مجموع تنظیم و ساماندهی امور اداری بود. از این رو، جمعی از نویسندگان با عنوان کاتب وظیفه مهم کتابت را عهده دارشدند که در این بخش نیز براساس برخی منابع تاریخی تقسیم کار وجود داشت. مثلا حضرت علی (ع) نگارش قراردادها و معاهدات را به عهده داشت. زید بن ثابت نامه نگاری به اُمرا و پادشاهان را انجام می داد. نگارش وحی الهی را نیز حضرت علی (ع) زید بن ثابت، عثمان بن عفان و ابی بن کعب برعهده داشتند، مغیره بن شعبه درخواست های مردم را می نوشت و تنظیم اسناد دیون و قرض ها در میان مردم به وسیله عبدالله بن ارقم انجام می شد. ثبت غنایم را معیقیب بن ابی فاطمه الدوسی عهده دارد بود. حنظله بن الربیع الاسیدی منشی علی البدل دار الانشاء حکومت اسلامی بود. (نظام الحکومة النبویۀ، ج1، ص151- 159)

2-1. دفتر ارتباطات

پس از فتح مکه نهاد ارتباطات بر اساس ضرورت به وجود آمد. زیرا باگرایش مردم به اسلام، دولت اسلامی به منظور ارج نهادن به این اقدام داوطلبانه، افرادی مانند خالدبن سعید و تن چندی دیگر را موظف کرد تا مسئولیت هماهنگی جهت مذاکره و گفت و گو، پذیرایی، اسکان و تنظیم برنامه های هیأت ها را برعهده داشته باشند. (همان، ص344- 348)

3-1. ولایات

یکی از اقدام های اساسی حکومت مدینه، تقسیم آن، به واحدهای اداری کوچک تر، بر اساس ملاحظات جغرافیای_ اجتماعی بود. پیامبر اکرم(ص) برای اقوام و مناطق مختلف حاکمانی را نصب و تعیین کردند یا برخی از امیران شهرهای را که به اسلام می پیوستند ابقا می کردند. با این کار شخصا تقسیمات اداری کشور اسلامی را انجام دادند. چنانکه موارد زیادی در تاریخ وجود دارد از جمله آن حضرت، در فرمانی عمروبن حزم را به عنوان امیر و حاکم نجران منصوب کردند. (تاریخ پیامبر اسلام، ص639)

صدور و ابلاغ بخش نامه های دولتی یکی از نمونه های رفتار سیاسی آن حضرت است. پیامبر (ص) برای والیان و حاکمان خود، با توجه به منطقه ای فرمانروایی آنان دستورات و راهنمایی های داشتند که این بخش نامه ها از محدوده ی اختیارات و مسئولیت-های هرکدام از حاکمان، حکایت دارد یکی از این بخشنامه ها، چنان که اشاره شد نامه آن حضرت به عمرو بن حزم است که در هنگام نصب او، برای حکمرانی نجران نگاشته شده است. (سیره ابن هشام، ج4، ص265)

2. نهاد تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت هدف اصلی و اساسی بعثت پیامبران الهی به ویژه حضرت پیامبر اکرم(ص) محسوب می شود. از منظر قرآن کریم کتاب آسمانی اسلام از اهمیت بالای برخوردار است چنانکه می فرماید: هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاًمِنْهُمْ یَتْلُواعَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَة. (جمعه، 2) و در جای دیگر دارد: كَماأَرْسَلْنافیكُمْ رَسُولاًمِنْكُمْ یَتْلُواعَلَیْكُمْ آیاتِناوَیُزَكِّیكُمْ وَیُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَة. (بقره، 151)

بنابراین، نهاد تعلیم و تربیت به عنوان یکی از اصلی ترین و اساسی ترین نهادهای حکومت از آغاز تأسیس آن، به وجود آمد و همزمان و همگام با توسعه و گسترش حکومت اسلامی گسترش و عمق یافت.

3. نهاد مالی

این نهاد در دوران تحکیم حکومت مدینه، به صورت ابتدایی ایجاد شد ولکن در دوران توسعه و گسترش حکومت، به خاطر درآمدهای کلان، به شکل وسیع و منظم به کار خود ادامه داد. کارهای مختلف در حیطه ای صلاحیت این نهاد قرار داشت که ذیلا به برخی اشاره می گردد:

1-3. گردآوری زکات

مهم ترین منبع درآمد های حکومت اسلامی در صدر اسلام زکات بوده است. پیامبر اکرم(ص) برای جمع آوری و دریافت آن، مأموران خود را به مناطق مختلف اعزام می کردند. البته مسئولیت جمع آوری زکات معمولا با والیان و حاکمان هر منطقه بوده است و لکن پیامبر (ص) افرادی را برای تحویل گرفتن اموال به نزد ایشان اعزام می کردند.

2-3. هدایت، تنظیم و کنترل اقتصاد

نقش دولت اسلامی در قتصاد جامعه، ابعاد گوناگونی دارد. بخش مربوط به اموال عمومی و بیت المال و بخش دیگر در ارتباط با روابط اقتصادی افراد در سطح جامعه، کنترل و تنظیم فعالیت های اقتصادی مردم است که در این زمینه ذیلا به مواردی اشاره می گردد.

1-2-3. واگذاری منابع طبیعی

با تشکیل حکومت اسلامی، بهره برداری از منابع ملّی و تملک آن ها، تنها با اجازه پیامبر(ص) امکان پذیر بود. چنان که در تاریخ آمده است شخصی به نام ابوسبره از یمن، پس از اسلام آوردن از حضرت پیامبر(ص) درخواست می کند تا جردان ( دره ای در یمن) به او واگذار شود. حضرت وادی مزبور را در اختیار او قرار داد. (تاریخ پیامبر اسلام، ص640)

این گونه موارد نشان می دهد که بهره برداری از منابع طبیعی در زمان رسول اکرم(ص) خود سرانه نبوده است و افراد بدون اجازه از رهبر اسلامی حق تصرف در این گونه اراضی را نداشته اند.

2-2-3. قراردادهای اقتصادی

در حکومت پیامبر(ص) قراردادهای اقتصادی با اقوام مختلف، توسط آن حضرت انجام گرفته و به امضا رسیده است. مثلا پیامبر (ص) قراردادی با یهودیان خیبر امضاء کرد که به قول یکی از فقهای بزرگ، این قرارداد اقتصادی میان پیامبر (ص) و ساکنین خیبر ریشه و مبنای عقد مزارعه در فقه اسلامی گردید. (شیخ طوسی(ره) خلاف، ج3، ص516)

3-2-3. کنترل بازار و تجارت

به خاطر جلوگیری از تخلفات اقتصادی برای نظارت بر اجرای قوانین اسلامی، پیامبر(ص) مأمورینی را گماشتند. مثلا پس از فتح مکه علاوه بر نصب فرماندار، سعید بن عاص را نیز برای کنترل بازار و نظارت برآن نصب کردند. طبق برخی نقل های تاریخی رسول اکرم (ص) عمر (خلیفه دوم) را به عنوان عامل السوق (شهردار) مدینه انتخاب کردند. (سیره حلبی، ج3، ص354)

علاوه برآن، حضرت شخصا بر اوضاع بازار، کسب و تجارت، نظارت و اشراف داشتند به ویژه نسبت به کسانی که در کار تجارت و بازرگانی به صورت کلان دست داشتند. مثلا حضرت به حکیم بن حزام که بازرگان بزرگ شهر بود فرمود: ای حکیم مبادا احتکار کنی. (قاموس الرجال، ج3، ص630)

4. نهاد قضایی

پیامبر اکرم(ص) بدون تردید قضاوت و داوری بین مردم را عهده دار بودند و شخصا در مسجد در محدوده ای که به دکة القضا شهرت یافت، به قضاوت و داوری و حل و فصل امور می پرداختند علاوه برآن، افراد دیگری را نیز به عنوان قاضی منصوب می کردند. چنانکه حضرت علی را به عنوان قاضی به یمن فرستاد. (نظام الحکومة النبویة، ج1، ص257)

5. نهاد نظامی

یکی از نهادهای که از آغاز تأسیس حکومت پا به عرصه ای فعالیت گذاشت، نهاد نظامی بود. این نهاد به سرعت رشد کرد و در دوران توسعه و گسترش حکومت، به اوج اقتدار رسید و دارای بخش های مختلف و گوناگون با وظایف خاص گردید. برای اطلاع از این بخش به منابع تاریخی از جمله کتاب نفیس نظام الحکم فی الشریعة و التاریخ الاسلامی نویسنده عرب زبان می توان مراجعه کرد.

دیپلماسی حکومت پیامبر (ص)(سیاست خارجی)

بهترین نمونه دیپلماسی پیامبر (ص) و حکومت اسلامی مدینه پیمان های است که بین آن حضرت و اقوام و فرق مختلف به امضاء رسیده است از مهم ترین آن ها، می توان منشور مدینه را نام برد:

1. انتخاب نمایندگان سیاسی، اجتماعی

پیامبر اکرم (ص) علاوه بر حاکمان و فرمانروایان که با مسئولیت های مشخص برای اداره ی امور هر منطقه یا قبیله ای انتخاب و اعزام می کردند، افراد دیگری را نیز به عنوان سفیر و نمایندگان سیاسی انتخاب می کردند که آنان عهده دار بر قراری پیوند و رابطه قبایل با آن حضرت بودند. یکی از نویسندگان می گوید: « به نظر می رسد اولین سفیر پیامبر (ص) فرد غیر مسلمان بوده است. شخصی به نام عمروبن امیه الضمری که وی در سال دوم هجری به حبشه اعزام کرد تا توطئه های قریش را که برای ترغیب نجاشی به تحویل پناهندگان مسلمان ساکن حبشه صورت گرفت، خنثی کند.»(سلوک بین المللی دولت اسلامی، ص166)

دولت اسلامی مدینه، گام دیگری که در راستای برقراری روابط بین المللی و دیپلماسی برداشت این بود که طی یک اقدام هماهنگ نامه های را برای سران، پادشاهان و امپراطوران کشورهای دور و نزدیک فرستاد. این نامه ها بیشتر به دو منظور بود: یك؛ فراخان آنان به دین اسلام و دو؛ اعلام موجودیت قدرت بزرگ اسلام و استقرار و استحکام حکومت اسلامی در حجاز

2. پذیرش سفیران و نمایندگان سیاسی

پیامبر اکرم(ص) زمانی که در مدینه به سر می برد، فرستادگان و نمایندگان سیاسی خارجی را در مسجد بزرگ مدینه، جای که ستون سفرا (اسطوانة الوفود) بود هنوز یادگار آن زمان است به حضور می پذیرفتند. (سلوک بین المللی دولت اسلامی، ص170)

3. اصلاح ساختار حکومت پیامبر(ص)

پس از گسترش قلمرو حکومت اسلامی و تقسیم اداری کشور اسلامی به نواحی و ولایات ضرورت اصلاح ساختار آن، بیش از پیش رخ نمایاند. زیرا به دلیل فاصله های زیاد شهرها و مناطق، تفاوت محیطی و اقلیمی، بافت اجتماعی و عدم امکان برقراری ارتباطات، پیامبر(ص)به اصلاح و تغییر ساختار حکومت خویش از متمرکز به غیر متمرکز یا نیمه متمرکز دست یازید.

براین اساس، حضرت، زمانی که یکی از حکام و اُمرا را برای امارت یکی از بلاد منصوب می کردند در عین حالی که عهدنامه ای می نوشتند و شیوه ی حکومت داری و اعمال حاکمیت اسلامی را با ظرافت تمام در آن منعکس می کردند، از دخالت در امور استخدامی و اداری حکومت محلی پرهیز می کردند. بنابراین امیران محلی و والیان جز در عرصه ی قانونگذاری، صلاحیت تام داشتند و از نوعی خودگردانی محلی برخوردار بودند. چنان که معاذ بن جبل از حضرت سؤال می کند: اگر در موردی از من قضاوت خواستند که در کتاب خدا بیان نشده بود و از شما هم حکم آن را نشنیده ام چه کنم؟ حضرت پیامبر(ص) فرمود: اجتهاد کن، در صورتی که کار برتو دشوار شد برای من بنویس. (تاریخ ابن خلدون، ج1، ص459)

این نشانگر آن است که حاکمان محلی علاوه بر مسئولیت اجرایی، مسئولیت های قضایی، نظامی، فرهنگی و غیره را نیز برعهده داشته اند. یکی از نویسندگان معاصر نیز به این مطلب تصریح می کند: « حاکم هر شهری در زمان حکومت معصوم مسئولیت قضاوت، فرماندهی نیروی های مسلح، جمع آوری مالیات، امامت جمعه و جماعت، رسیدگی به مشکلات مردم ... را برعهده داشت.» (مردم سالاری دینی، ج2، ص2)

نتیجه

از آنچه بیان شد به این نتیجه می توان دست یافت که حکومت رسول اکرم (ص) در نخستین روزهای تأسیس تا دوران تحکیم و استقرار آن، بر تمرکز اداری استوار بوده است ولکن بعد از مرحله ی توسعه و گسترش، به سوی عدم تمرکز اداری سوق داده شد و در آن ولایات و حکومت های کوچک محلی ایجاد شد که از استقلال اداری برخوردار بودند و در تمام امور، جز قانون گذاری از راه خود گردانی محلی اداره می شدند و صلاحیت تام داشتند.

بنابراین، حکومت پیامبر اعظم (ص) در یک مقطع زمانی دارای ساختار متمرکز و در مقطع بعدی ساختار غیر متمرکز داشته است ولکن نه دقیقا به آن معنای که امروزه ازآن، (غیر متمرکز) در ادبیات علوم سیاسی اراده می شود.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**