اجتماع و سیاست

نگاهی به کشتار سیستماتیک هزارها در چهار دهه اخیر (قسمت اول)

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** اجتماع و سیاست


حسن‌علی افتخاری


چکیده
سیاست زندگی جمعی در کشوری مانند افغانستان براساس برتری‌طلبی و اعمال تبعیض قومی و محروم ساختن سایر اقوام از حقوق اولیه انسانی شان که همان حق حیات است بنیان نهاده شده‌است و هزاران و شاید صدها هزار انسان بی‌گناه هزاره و از سایر اقوام در طول تاریخ افغانستان قربانی این سیاست گردیده‌اند. کشتار هزاره‌ها طی سالیان متمادی مصداق جرم «نسل‌کشی» است و شاهد این مدعا قتل‌عام 62 در صدی نفوس هزاره توسط عبدالرحمان و حاکمان خلف اوست. هرچند در مقطعی پس از عبدالرحمان اعمال این سیاست تقربیا به حالت تعلیق درآمده بود اما کشتار هزاره‌ها در این چهاره دهه‌ی اخیر مصداق کامل از «نسل‌کشی» است چون کشتار بی‌رحمانه هزاره‌ها در این مدت توسط خلقی کمونیست، مجاهد مسلمان، طالب مدعی بر پا کننده شریعت، نظام دوره دموکراسی و داعش واقعی یا خیالی به این معنا است که مجموعه‌های مورد اشاره با توجه به اختلاف بنیادین که در بسیاری از مسایل با همدیگر دارند، اما نسبت به اعمال سیاست کشتار هزاره‌ها اتفاق نظر دارند. تعداد قربانیان و قربانیان از اقشار مختلف و در رده‌های سنی مختلف، پرده از تفکری بر می‌دارد به دنبال نابودی تمامیت قومی یا بخشی از قوم هزاره هستند و الا به رگبار بستن زنان باردار و نوزادان تازه متولد شده، دانش‌آموزان و...، هیچ توجیه دیگری ندارد.
واژگان کلیدی: هزاره‌ها، کشتار سیستماتیک، نسل‌کشی، قتل‌عام، غصب زمین.


مقدمه
سیاست دین در زندگی اجتماعی بر شریک بودن همه افراد جامعه در سود و زیان، تکالیف و حقوق و...، خلاصه برابری افراد در زندگی جمعی و نفی هرگونه تبعیض با وجود نژادها، اقوام و طوایف مختلف استوار است و هیچ انسانی نسبت به دیگری برتری ندارد مگر با پرهیزگاری :«یا ایهاالناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم و شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم» (حجرات/ 33) اعلامیه اسلامیه حقوق بشر، با الهام از این آیه شریفه در باره برابری افراد مقرر داشته است: «... همه مردم در اصل شرافت انسانی و تکلیف و مسؤولیت برابرند بدون هیچ‌گونه تبعیض از لحاظ نژاد، یا رنگ یا زبان یا جنس یا اعتقاد دینی یا وابستگی سیاسی یا وضع اجتماعی و غیره» (اعلامیه اسلامی حقوق بشر، ماده 1) اصل دیگر از اصول زندگی اجتماعی در اسلام همزیستی مسالمت‌آمیز با همه انسان‌ها براساس مشترکات است. طبق این اصل اسلام از پیروان سایر ادیان دعوت به همزیستی مسالمت‌آمیز با پیروان سایر ادیان براساس مشترکات می‌نماید: «قل یا اهل‌الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم» (آل‌عمران/ 64) اما در کشوری مانند افغانستان که بیش از 99 در صد جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند، اصول سیاست زندگی جمعی با محوریت قوم و براساس منافع قومی تعریف شده‌است؛ بر اساس این سیاست؛ سود، برخوداری از امکانات و امتیازات مادی و معنوی در کشور، مانند؛ فرمانروایی، برخورداری از امکانات مادی، زمین‌های حاصل‌خیز، تقسیم ولایات به درجه یک و دو، برخورداری از امکانات آموزشی خصوصاً آموزش عالی، سهمیه‌نبدی کانکور و... در انحصار قوم خاصی تعریف شده‌است. اما سایر اقوام یا بکلی محرومند مانند هزاره‌ها که سالیان متمادی تقریبا از همه آن‌چه بدان اشاره شد، به‌عنوان یک شهروند محروم بوده‌اند یا مانند سایر اقوام که از حقوق، امتیازات و امکانات مادی و معنوی بسیار ناچیزی برخوردارند. اما در همین کشور وقتی مسئله ضرر و زیان ملی مطرح می‌شود، همه اقوام ساکن در افغانستان مکلفند به‌طور مساوی در آن سهم بگیرند، چه بسا در مواردی قوم حاکم مسؤولیت ملی را قبول نمی‌کند به‌عنوان تخلف قانونی پیگرد هم ندارد؛ چنان‌چه برخی از طوایف در مناطقی از شرق افغانستان و کوچی‌ها خدمت سربازی (پیش از انقلاب) به‌عنوان یک وظیفه ملی را انجام نمی‌دادند و کسی هم آن‌ها را مجبور به انجام این وظیفه ملی نمی‌کرد، گاهی در این کشور مسئله مکلفیت مساوی و برابر حتی در مواردی مطرح می‌شود که به صورت طبیعی و خود خواسته عده‌ای خود را در معرض آسیب‌ها و خسارت‌ها قرار می‌دهند به‌عنوان نمونه طالبان مخالفان مسلح نظام، سال‌ها علیه دولت و نیروهای غربی حامی دولت افغانستان مبارزه مسلحانه کرد. به‌صورت طبیعی جنگ در مناطق پشتون در جریان بود چون اکثریت قریب به اتفاق طالبان از قوم پشتون بوده و هستند، از باب قاعده «من له الغُنم فعلیه الغُرم» بیش‌ترین خسارت‌های مالی و جانی را نیز در این مدت پشتون‌ها تحمل کردند. تحمل این خسارت‌ها و آسیب‌ها بر قوم پشتون به مذاق دولت‌مردان وقت مانند کرزی و غنی خوش نمی‌آمد و از این وضعیت اظهار نارضایتی می‌کردند و خواستار توزیع عادلانه جنگ به همه مناطق کشور می‌بودند و همین کار را هم کردند و جنگ را به مناطق دیگر افغانستان خصوصاً شمال کشاندند.
مهم‌ترین استراتژی در سیاست برتری قومی و تمامیت‌خواهی که نسبت به هزاره‌ها تا کنون اجرا شده‌است یکی تضعیف هزاره‌ها از نظر اقتصادی است که در این راستا زمین‌های حاصل‌خیز هزاره‌ها غاصبانه تصرف می‌شود. دیگری کشتار وسیع هزاره‌ها با هدف بر هم زدن معادلات جمعیتی و کاستن از نفوس هزاره‌هاست و عبدالرحمان آغازگر اجرای این دو سیاست است که بیش از 62 درصد جمعیت قوم هزاره را قتل‌عام می‌نماید و زمین‌های حاصل‌خیز شان را به‌صورت غاصبانه تصرف کرده و در میان قوم پشتون به‌عنوان پاداش جنگ تقسیم می‌کند، هرچند پروسه غصب بیش‌تر زمین‌های هزاره در زمان عبدالرحمان انجام شد ولی این پروسه به‌صورت دوام‌دار اعمال شده که در نتیجه آن هزاره‌ها زمین‌های وسیعی از هزارستان را از دست داند. (دلجو، 1396: 156) حُکام پس از عبدالرحمان، سیاست کشتار بی‌رحمانه هزاره را با شدت کم‌تری ادامه دادند اما با وضع مالیات سنگین بر اندک زمینی قابل زرعی‌که در دست هزاره‌ها باقی مانده بود و همین‌طور وضع مالیات روغن زرد یا حواله «روغن کته پاوی» که بر تمام مواشی هزاره‌ها اعم از شیر دِه و غیر شیردِه و حتی حیوانات نر و اسب، قاطر و الاغ نیز وضع شده بود، هزاره‌ها بیش از پیش تحت فشار اقتصادی قرار گرفته و با اعمال این سیاست عده‌ای زیادی به‌خاطر عدم توان پرداخت مالیات‌های مذکور مجبور به ترک ملک آبایی و اجدادی خود شدند و زمین‌های شان میان افرادی از قوم پشتون خصوصا کوچی‌ها توزیع گردید. (دولت‌آبادی، 1385: 363)
اندک علف‌زارهای موجود در مناطقی از هزارستان که برای سکونت در همه فصول سال به دلیل سردی هوا مطلوب نیست نیز تعیین تکلیف شده و به فرمان حکومتی به کوچی‌های بخشیده شد. هدف از سیاست غصب زمین‌ها وضع مالیات‌های کمرشکن، از بین بردن توان اقتصادی و فقیر ساختن جامعه هزازه است که با فقیر ساختن هزاره زمینه اجرای هرگونه توطئه و اهداف شوم در میان هزاره‌ها را بیش از پیش مهیا می‌کند. دوم با کشتار وسیع هزاره از یک‌سو، نیروی انسانی هزاره کاهش می‌یابد و از سوی دیگر، جرأت و شهامت آن‌ها در مقابل حاکمان و قوم همیشه حاکم گرفته می‌شود و این یک واقعیت جامعه هزاره بوده و هست که حتی مادران هزاره برای آرام کردم کودکش می‌گفتند: «آرام باش اوغو آمد». در نتیجه‌ی اعمال سیاست کشتار و غصب زمین برای هزاره دو راه باقی می‌ماند یکی زندگی برده‌گونه و محروم از بسیاری از مزایای شهروندی. دو، ترک دیار و رها کردن تمام دار و ندار خود را برای صاحبان جدیدش که از آن طرف خط دیورند خواهند آمد. در هر صورت سیاست تمامیت‌خواهی و انحصار محقق می‌شود.
با بررسی موردی کشتار سیستماتیک هزارها در این مدت (از دوره عبدالرحمان تاکنون) از لحاظ حقوقی عناوینی چون: جرم نسل‌کشی، جنایت جنگی، جنایت ضد بشری (جنایت علیه بشریت) منطبق است؛ در نتیجه موردی که از لحاظ حقوق جنایت جنگی بر آن منطبق است براساس ساز وکار حقوقی خاص جنایت جنگی باید بررسی شود، همین‌طور سایر موارد؛ به نظر می‌رسد تمام جنایات که علیه مردم هزاره اتفاق افتاده از مصادیق نسل‌کشی است و تعریف جرم نسل‌کشی بر آن منطبق است. ممکن است مواردی از این جنایات در عین این‌که ماهیت حقوقی نسل‌کشی بر آن منطبق است جنایت جنگی هم بر آن منطبق باشد یا این‌که ضمن انطباق نسل‌کشی جنایت ضد بشری هم بر آن منطبق باشد.
1. مفهوم نسل‌کشی
برای تبیین جنبه‌ی حقوقی کشتار هزاره‌ها به‌عنوان نسل کشی، به تبین بیش‌تر مفهوم «نسل‌کشی» می‌پردازیم. پیش از تصویب کنوانسیون منع و مجازات جرم نسل‌کشی این پدیده جرم‌انگاری نشده بود و عاملان جنایت خود را در حاشیه امن از جهت پیگیری موضوع احساس می‌کردند. سرانجام نسل‌کشی که امروزه این جرم، در سطح بین‌الملل به همین عنوان جرم نسل‌کشی شناخته می‌شود.
در 9 دسامبر 1947م، سازمان ملل متحد، کنوانسیون منع و مجازات جرم نسل‌کشی را به تصویب رساند. کنوانسیون مزبور نسل‌کشی را این‌گونه تعریف می‌کند: «نسل‌کشی یعنی هریک از اعمال زیر که با هدف نابود کردن بخش یا تمامیت یک ملت، قوم، گروه نژادی یا مذهبی انجام گیرد..» (کنوانسیون بین‌المللی منع و مجازات جرم نسل‌کشی) با توجه به تعریف کنوانسیون بین‌المللی منع و مجازات جرم نسل‌کشی، کشتار هزاره‌ها چه در دوره عبدالرحمان و چه در این چهار دهه اخیر از مصادیق بارز نسل‌کشی است؛ زیرا در عنصر مادی جرم در تعریف فوق کشتاری که با هدف نابود کردن بخش یا تمامیت یک ملت... باشد جرم نسل‌کشی اتفاق افتاده‌است، برای عنوان نابودی بخش یک قوم در عالم واقع نمی‌توان مصداق روشن‌تر از نابودی بیش از 62 در صد پیدا نمود.
2. عنصر روانی نسل‌کشی
در تفسیری عنصر روانی جرم نسل‌کشی گفته شده است: «نسل‌کشی جنایتی است که با انگیزه برتری طلبی‌های گروهی و به قصد نابودی یک گروه صورت می‌گیرد... ماهیت این جنایت به‌گونه‌ای است که وجود حالت روحی یا قصد و نیت خاص در مورد کسب نتایج کلی، چنین اعمالی را می‌خواهد.» (اردبیلی و هم‌کاران، 1385: 8) جنایت وسیع کشتار هزاره‌ها خصوصاً در این چهار دهه‌ی اخیر نمی‌تواند هدفی جز برتری‌طلبی و نابودی قوم هزاره داشته باشد؛ زیرا اگر نگاهی به کشتار هزاره‌ها در دوره کنونی بیاندازیم به قدری این جنایت وسیع است که هیچ قشری از اقشار مردم هزاره و هیچ رده سنی از مردم هزاره از شر آن مصون نمانده‌است. در میان قربانیان این جرم، کارگران، کارمندان، مسافران، نمازگزاران، محصلان، عزاداران، بیماران، نظامیان، زنان، کودکان، جوانان، پیر مردان حتی نوزادانی است که لحظاتی از زندگی در این دنیا را تجربه نکرده‌اند. دیده می‌شود.
3. قلمرو زمانی کشتار هزاره‌ها
1.3. دوره رژیم کمونیستی 1371- 1357
شاید عده‌ای از هزاره‌ها، تاجیک‌ها و ازبک‌های طرف‌دار حزب خلق و پرچم، کمونیست را پایان محرومیت و راه نجات از سلطه قومی و تبعیض می‌پنداشتند. اما برخلاف تصور با حاکمیت کمونیست سلطه قومی، تبعیض هم‌چنان پا برجا ماند. قدرت در رژیم کمونیست‌ها نیز به دست قوم همیشه حاکم افغانستان بود و در این رژیم نیز سعی بر این بوده که پست‌های کلیدی با ملاحظه‌ی تعلقات تباری به افراد داده شود نه لیاقت و وفاداری به آرمان کمونیسم؛ به‌عنوان نمونه؛ در این اواخر ویدئویی از سخنرانی داکتر نجیب‌الله رییس جمهور وقت افغانستان، پس از کودتای نا فرجام شهنواز تنی در فضای مجازی پخش شده او که در جمع پشتون‌ها سخنرانی می‌کند در بخشی از سخنان خود می‌گوید: «شهنواز تنی را به‌خاطر پشتونوالی بدون کدام توانایی پست و مقام دادم و تا وزارت دفاع رساندم در حالی‌که در دیگر اقوام انسان‌های تواناتری و فهیمده‌تر بودند. (صفحه فیسبوک خانه خبر) حاکمان رژیم کمونیستیی هم راه اسلاف خود را ادامه دادند و اینان نیز، بیش‌تر از آن‌که به اصول انسانی، بین‌المللی و حزبی پای‌بند باشند به استراتژی قومی، نژادی و سیاست کشتار هدفمند هزاره‌ها پای‌بند بودند. به‌عنوان نمونه؛ سرکوب قیام چنداول با کشتار وسیع مردم خصوصاً هزاره‌ها و سر به نیست کردن هزاران هزاره دستگیر شده از کابل و مناطق هزاستان گواه صدق این مدعاست. براساس آن‌چه در گزارش‌های که از قیام چنداول آمده‌است روزی که به قیام چنداول معروف شده، قرار بود قیام سراسری علیه رژیم کمونیستی در مناطق مختلف کابل به اجرا در آید، اما به دلایلی قیام تنها در چنداول عملیاتی شد. برخی مانند میرآقا حقجو، معتقد بود: برخی گروه‌های چپ که در این حرکت سهیم بوده‌اند، آن را افشا کرده و رهبران این عملیات که از افشای قیام با خبر می‌شوند و در تماس با نیروها در مناطق مختلف، لغو حرکت را اعلام می‌کنند، اما نمی‌توانند با نیروهای حاضر در چنداول تماس بگیرند و در نتیجه این حرکت تنها در چنداول روی می‌دهد. به هرحال این قیام در روزهای 2 و 3 سرطان 1358روی داد. ساعت 10 صبح روز 2 سرطان 1357 چند تن از اعضای مجاهدان وارد ساختمان 14 طبقه سینمای پامیر شدند و ماموران پلیس را خلع سلاح کردند و بام سینما را که محل نگهداری سلاح و مهماتی بود که برای سرکوب مردم فراهم شده بود. تصرف کردند. پس از این مردم به تدریج به خیابان ریخته و شعارهای ضد دولت کمونیسیتی و ضد شوروی سر می‌دادند، تظاهر کنندگانی‌که در جاده (خیابان) میوند حضور داشتتند توسط نیروهای امنیتی به رگبار گلوله بسته شده و بسیاری از آنان کشته و زخمی شدند، حکومت در روزهای بعد بسیاری از مردمان عادی هزاره کابل را به ظن حضور در این قیام دستگیر و به زندان انداخت. بسیاری از این زندانیان در زندان کشته و مفقودالاثر شدند که تا کنون اثری از آن‌ها نیست مجموع مفقودان و کشته شدگان این قیام به همراه افرادی که در زوهای بعد دستگیر و کشته شده‌اند بین سه تا ده هزار نفر تخمین زده می‌شود. عامل جنایت حکومت کمونیستی به ریاست نور محمد تره‌کی (ویکی شیعه fa.wikishia.net )
«آتنونی هی من» روزنامه‌نگار در باره بازداشت شدگان قیام چنداول می‌نویسد: مردم کابل می‌گویند دست‌کم 3000 هزار نفر از مردم هزاره را بدون تحقیق و علتی از خیابان‌ها جمع کردند و همان همه آن‌ها در گورهای دسته جمعی حکومت فرو رفتند. (خبرگزاری تحلیلی و خبری الوقت، دوشنبه 31 خرداد 1395، ( (alwaght. Net) همین‌طور بازداشت مردم هزاره در نقاط مختلف هزاستان مانند بامیان، بهسود، جاغوری، مالستان و...، با گستردگی تمام شروع می‌شود که در نتیجه آن عده‌ای از مردم از پیر و جوان، ملا و شیخ، حاجی و کربلایی، دهقان و چوپان دستگیر شدند و تا امروز کسی از آنان خبری ندارند. بدون شک اینان شهید شدند. (شریعتی، 1394: 148)
حفیظ‌الله شریعتی در کتاب «هزاره کشی» به نقل از پروژه برای عدالت افغانستان در باره‌ی کشتار هزاره‌ها توسط رژیم کمونیستی می‌نویسد: «در زمان حاکمیت نورمحمد ترکی و حفیظ الله امین و پس از آنان، بیش از دوازده هزار هزاره‌ی بی‌گناه از چنداول، کارته‌سخی، افشار و بیش از بیست هزار هزاره در هزارستان توسط دولت‌مردان وقت خلقی‌ها و پرچمی‌ها به صورت قصدی به قتل رسیده‌اند.» (همان، 140)
کشتار مخالفان در بسیاری از کشورها با نظام خودکامه و استبدادی یک امر معمول است؛ از کمونیست‌ها که خشونت و بی‌رحمی را در مکتب استالین آموخته‌اند؛ سر به نیست کردن هزاران نفر بازداشت شده بدون تحقیق و محاکمه و به رگبار بستن هزاران انسان که گناه شان مطالبه حقوق انسانی شان است، دور از انتظار نیست؛ از این‌رو، همان‌گونه که تظاهرات کنندگان چنداول را به رگبار گلوله می‌بندند، قیام 25 حوت 1357 هرات را نیز با قساوت تمام سرکوب می‌کنند و هزاران انسان را به شهادت می‌رسانند. اما با دقت در گزارش‌های از قیام 25 حوت هرات و قیام چنداول، پرسشی به وجود می‌آید و آن این‌که چطور واکنش دولت به قیام چنداول دستگیری هزاران نفر در کابل و اطراف کابل از مردم هزاره نه از قشر خاص، بلکه از اقشار مختلف و دستگیری گسترده هزاره‌ها به کابل هم محدود نمی‌ماند، هزاران هزاره‌ از هزاستان دستگیر شده و سر به نیست می‌شود، اما در گزارش واکنش دولت به قیام هرات آمده است: هر چند در قیام هرات شیعیان و اهل سنت شرکت کردند؛ اما شیعیان در آن نقش اساسی را داشتند به همین دلیل دولت وقت افغانستان این قیام را نتیجه دخالت رهبران دینی ایران عنوان کرد. دولت به این قیام واکنش نشان داد و شماری از روحانیان و روشنفکران شیعه را دستگیر کرد. (ویکی شیعه؛ fa.wikisha.net) قیام هرات گسترده‌تر از قیام کابل بود تعداد شهدای که در جریان قیام به شهادت رسیدند خیلی بیش‌تر از شهدای قیام چنداول بود؛ اما پرسش در باره واکنش متفاوت رژیم کمونیستی نسبت به قیام چنداول و قیام 25 حوت هرات است و آن این‌که چرا شکست قیام 25 حوت هرات بازداشت گسترده از اقشار مختلف مردم در هرات اتفاق نیافتاد؟! جواب پرسش جز این نمی‌تواند باشد که قیام چنداول ماهیت هزارگی دارد و قیام هرات ماهیت هزارگی ندارد؛ هرچند در گزارش از قیام هرات سخن از جامعه شیعه به میان آمده¬ است؛ اما حضور هزاره¬ها به‌لحاظ کمی و کیفی در آن مقطع از تاریخ جامعه شیعه هرات قابل توجه نبوده است.
پرسش دیگر در باره تفاوت واکنش رژیم وقت نسبت به قضیه قیام کابل است و آن این‌که طبق گزارشی که ملاحظه شد قرار بوده در کابل قیام سراسری صورت گیرد اما به هردلیلی قیام در جاهای دیگر صورت نگرفت تنها در چنداول انجام شد؛ دستگاه حاکمه یا از وقوع قیام پیش از انجام آن آگاه بود چنان‌چه در گزارش ملاحظه شد؛ اما بعد از سرکوب قیام چنداول جزئیات قیام سراسری برای دولت روشن بوده. پرسش این‌جا است که چطور دولت اقدام به دستگیری گسترده مظنونان در سایر نقاط کابل و از سایر اقوام نمی‌نماید. با توجه به رابطه حاکمان گذشته افغانستان با هزاره‌ها می‌توان این‌گونه پاسخ داد که حساب هزاره‌ها از دیگر اقوام جداست و این یک اصل پذیرفته شده در اصول حکومت‌داری افغانستان است و آن این‌که هزاره بودن جرم است؛ از این‌رو، نمی‌توان با استناد به اصل حقوقی شخصی بودن جرایم و مجازات‌ها و اصل برائت، عمل‌کرد رژیم وقت را زیر سوال برد. به مقتضای اصل شخصی بودن جرایم و مجازات‌ها در هرات دستگیر گسترده صورت نمی‌گیرد و به مقتضای اصل برائت با لغو قیام در سایر نقاط کابل مظنون به صورت گسترده تعقیب و بازداشت نمی‌شوند.
2.3. دوره مجاهدان 1375-1371
در تاریخ 8 ثور سال 1371 مجاهدان بعد از چهارده سال جهاد با غرور و افتخار وارد کابل می‌شوند. مردم افغانستان پس از چهارده سال جنگ انتظار داشتند که در سایه حکومتی که مجاهدان ایجاد می‌کند امنیت، آرامش و صلح که در نتیجه جنگ و خشونت در آن سال‌ها از میان رفته بود، دو باره به کشور باز گردد. اما این رؤیای آن‌ها تحقق پیدا نکرد از فردای پیروزی مجاهدان و انتقال قدرت به آنان، گروه‌ها و تنظیم‌های جهادی با هدف کسب قدرت و تمامیت‌خواهی جنگی را آغاز کردند که نه تنها خط بطلان بر ارزش‌های انسانی و حقوق بشری کشیدند، بلکه پایان تلخی برای جهاد و ارزش‌های اسلامی ترسیم کردند. (کریمی، 12 ثور 1400) دلیل گوایای آن کشتار هزاره‌ها در سه سال جنگ شورای نظار و اتحاد سیاف با حزب وحدت اسلامی افغانستان، خصوصا فاجعه افشار است.

1.2.3. فاجعه افشار
این فاجعه در تاریخ 22 و 23 دلو/ بهمن سال 1371 در جریان حمله نیروهای دولت برهان‌الدین ربانی رییس جمهور دولت مجاهدان به فرماندهی احمدشاه مسعود و با شرکت نیروهای عبدالرب رسول سیاف با حمله به مقر شهید مزاری(ره) شروع و با تصرف بخشی از مناطق افشار انجامید. بر اساس یک گزارش رسمی از این جنگ از جمله 800 تن افراد اسیر شده که دارای سنین 10- 35 ساله بودند 750 نفر آن‌ها در اسارت به قتل رسیده یا مرده‌اند. متاسفانه آمار دقیقی از قربانیان جنگ در افشار در دست نیست تا میزان باور نکردنی کشتار جمعی در افشار کابل در دو سه روز جنگ 21-22 دلو دانسته شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد که حداقل در این جنگ تبهکارانه بیش از پنج هزار انسان بی‌گناه قربانی گردیده‌اند. (شریعتی، پیشین: 197) در فاجعه افشار علاوه بر کشتار غیرنظامیان، زنان و دختران مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. نویسنده پروژه برای عدالت افغانستان، در مطلب تعریض‌گونه از رفتار مجاهدان که داعیه‌ی بر قراری حکومت اسلامی را دارند و دولت کمونیستی یاد کرده و این‌گونه می‌نویسد: در افغانستان اساساً تجاوز جنسی به حیث اسلحه در جنگ توسط کمونیست‌ها استفاده نشده‌است. اگر بعداً گزارش‌های مبنی بر واقعات تجاوز جنسی توسط روس‌ها و حزب خلق ارائه شده‌است بعضی نیروهای مجاهدان مرتکب تجاوز جنسی و اختطاف زن‌ها در جریان حمله در قلمرو دولت گزارش شده لکن به اندازه وسیع صورت نگرفته‌است. جنگ داخلی که در کابل از سال 1992 تا 1995 این رقم را افزایش داده‌است! (پروژه برای عدالت افغانستان: 54) منبع فوق در باره تجاوز جنسی نیروهای جمعیت و اتحاد سیاف، در افشار چنین می‌نویسد: «شواهد نشان می‌دهد که لشکریان جمعیت و اتحاد هردو تجاوزات را مرتکب شده‌اند. گر چه برخی از قوماندان‌ها فقط در کارهای نظامی قانونی، فتح و به دست آوری هدف تعیین شده شرکت داشتند، قوماندان‌هایی‌که عملا در عملیات شرکت داشتند وضعیتی داشتند تا جواب داده و تعیین کنند که آیا نیروهای شان را از سوء استفاده و تجاوزات بازدارند یا این‌که خود و افرادشان فعالانه در قتل‌عام‌های دسته جمعی، تجاوز جنسی توقیف‌های اجباری و بقیه تجاوزات که در جریان عملیات واقع شد، شرکت ورزند. (همان، 72)
2.2.3. حملات غرب کابل
ناگفته نماند این‌که فاجعه افشار بخشی از کشتاری است که پس از تصرف منطقه افشار افراد بیدفاع و غیرنظامی قتل‌عام میشوند و الا آمار کشته¬های افراد غیرنظامی از زن و مرد، پیر و جوان و کودک که در طول سه سال و در جریان جنگ خصوصاً توسط سلاح-های چون: بمب، موشک، توپ و امثال بیش از این‌ها است چون منطقه مسکونی غرب کابل میدان جنگ بود. پوسته‌های شورای نظار در کوه آسمایی (کوه تلویزیون) و کوه رادار مستقر بودند و تمام مناطق غرب کابل در تیررس شورای نظار قرار داشت به‌گونه‌ای که راکت¬های نزدیک بُرد شان که تا دو کیلومتر را زیر آتش قرار می‌داد محلات مانند کارته‌سخی، کارته چهار، اطراف دانشگاه، ده‌بوری، کوته‌سنگی، سرای غزنی، چنداول، خوش¬حال خان، قلعه واحد خان، چهار قلعه، مهتاب قلعه، دشت برچی، آغلی شمس، بینی حصار، سیا بینی، سنگ نوشته، بگرامی، قلعه زمان خان و ازران قیمت را هدف قرار می¬دادند که این مناطق، همواره مورد حمله کورکورانه دشمن قرار می‌گرفت. (شریعتی، پیشین: 151)

3.3. دوره طالبان 1380-1375
1.3.3. فاجعه مزار شریف
با پیوستن ژنرال عبدالملک به طالبان در سال 1376 صفحات شمال افغانستان از بادغیس تا تخار به دست طالبان افتاد طالبان نیروهایش را در شهر مزارشریف مستقر ساخت و به پاک سازی مخالفان اقدام کرد مردم شهر مزارشریف، عمدتاً شیعیان این شهر در تاریخ 9/3/1376علیه طالبان به پا خاستند و عبدالملک هم که مورد بی‌مهری طالبان قرار گرفته بود از فرصت استفاده کرده به جنگ با طالبان پرداخت در نتیجه نیروهای طالبان در شمال قلع و قمع گردید. (خبرگزاری پیام آفتاب 3/9/ 1386) یک‌سال بعد از این حوادث و در تاریخ 17/5/ 1377 نیروهای طالبان وارد شهر مزار شریف شدند کشتار مردم مزار شریف و نواحی آن توسط طالبان؛ در تاریخ 17 اسد/ مرداد کشتار وسیعی مردم پس از تصرف شهر مزار شریف توسط طالبان رخ داد و اکثر قربانیان این فاجعه انسانی را مردم هزاره تشکیل می‌دادند. طبق ادعای «پروژه برای عدالت افغانستان» طالبان دست‌کم بیست هزار نفر را که اکثرا غیرنظامی بودند کشتند و در این حمله هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی نیز به قتل رسیدند. (بی بی سی فارسی، 1399) بعد از تسلط بر شهر مزارشریف، نیروهای طالبان یک تلاشی (بازرسی) منظم و سیستماتیک برای یافتن مردها از قوم هزاره، تاجیک و ازبک در شهر انجام دادند. به‌ویژه هزاره‌ها مورد هدف بودند، بخشی به‌خاطر داشتن مذهب شیعه و بخشی به‌خاطر انتقام؛ چون مقاومت در برابر طالبان یک‌سال پیش در قسمت‌های هزاره‌نشین شروع شده بود. در جریان تلاشی خانه به خانه، گزارش‌ها نشان می‌دهد که صدها مرد و کودک هزاره به قتل رسیده‌اند. یک شاهد دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید: افراد مذکر دستگیر شده لت و کوب شده و یا در محل تیرباران می‌شدند و گلوی بعضی‌ها بریده می‌شد. در حالی‌که بیش‌تر کشته‌ها هزاره بودند، شاهدان کشتار مردان تاجیک و ازبک را نیز دیده‌اند. (پروژه برای عدالت افغانستان، 108) شاهد عینی می‌گوید: در روز سوم تسلط طالبان، سرک‌ها را محاصره کرده و همه خانه‌ها را به جستجوی هزاره تلاشی می‌کردند. آن‌ها می‌پرسیدند: خانه‌های هزاره کجاست؟ نویسنده پروژه برای عدالت افغانستان در ادامه به سخنان مولوی عبدالمنان نیازی والی بلخ اشاره می‌کند ملا نیازی خطبه‌هایی را در تمام مساجد شهر ایراد کرده و تهدید به خشونت علیه هزاره کرده و می‌گفت: «هزاره‌ها مسلمان نیستند یا مسلمان شوند یا افغانستان را ترک کنند در غیراین‌صورت کشته می‌شوند هرکجا که بروند دستگیر شان می‌کنیم اگر به زیر زمین بروند و پنهان شوند از موهای شان بالا می‌کشیم، اگر به آسمان بروند از پاهای شان. شیعه‌های مزار شما سه انتخاب دارید: یا سنی شوید، یا به ایران بروید یا بمیرید.» این خطبه‌ها توسط بیش‌تر مقامات بلند رتبه طالبان در مزار در آن زمان بیان شده و به‌طور واضح اشاره دارد به این‌که کشتار و دیگر حملات بالای هزاره‌ها اعمال نیروهای طالب برگشته از حنوب و خودسر نبوده‌است؛ بلکه تصویب و تایید مسؤولان طالبان را داشته است. (پروژه برای عدالت افغانستان، 108)
گوشه دیگری از جنایت طالبان کشتار زندانیانی است که طالبان در بدو ورود به شهر مزار شریف آنان را دستگیر نموده بود، دستگیر شدگان به اندازه‌ای بود که زندان شهر گنجایش آن همه زندانی را نداشت لذا تصمیم می‌گیرند اضافه بر ظرفیت زندان مزار شریف را به شهرهای: شبرغان، هرات و قندهار بفرستند. طبق گزارش خاص، بیش‌تر زندانیان در کانتینرهای موترهای باربری بزرگ انتقال یافتند که گنجایش 10 تا 150 نفر را در شرایط بد انسانی داشتند که زندگی شان در خطر جدی قرار داشتند. دو نمونه‌ی مشهور، وقتی‌که موتر به شبرغان که حدود 130 کیلومتر در غرب مزار شریف قرار دارد می‌رسد، تقریبا تمام مردان داخل کانتینر فلزی از شدت گرما زدگی و خفگی مرده بودند. (همان، 108)
2.3.3. فاجعه یکاولنگ 18 و 19 جدی سال 1379
در ماه سنبله 1377ش، در ولسوالی یکاولنگ بعد از اشغال آن توسط طالبان مبارزه ادامه یافت. حزب وحدت اسلامی به رهبری خلیلی و حزب حرکت مشترکاً منطقه یکاولنگ را در سال 1377 تصرف کردند و بامیان را در ماه حمل 1378 تصرف کردند. اگر چه آن‌ها هردو ولسوالی را در ماه ثور همان سال از دست دادند اما در تاریخ 8/10/ 1379 نیروهای حزب وحدت و حرکت دو باره یکاولنگ را تصرف کردند. (همان، 116) برخی از منابع از رخداد تاسف‌بار یکاولنگ چنین گزارش داده‌اند: سال 1379ش، طالبان بر ولایت بامیان مسلط بود آنان تعدادی زیادی از مردم مرکز بامیان را شهید کرده و خانه‌های مردم را آتش زده و نیز تندیس‌های بودا را منفجر کردند. در زمستان سال 1379 استاد محمدکریم خلیلی رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان، تصمیم می‌گیرد تا از منطقه دره‌صوف ولایت سمنگان راهی ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان شده و این ولسوالی را از تصرف طالبان بیرون نماید. نیروهای آقای خلیلی وارد یکاولنگ می‌شوند پس از درگیری مختصر صحنه را ترک می‌کنند. نیروهای طالبان متشکل از عرب‌های القاعده، پنجاپی‌ها و طالبان افغان در تاریخ 18 و 19 جدی سال 1379ش، با ورود به قریه‌های یکاولنگ، تمامی مردان قریه‌ها را از خانه‌ها و مساجد بیرون کشیده و همه آنان را در مقابل چشمان کودکان و زنان به رگبار بستند و قتل‌عام کردند تعداد شهدای این فاجعه 386 تا 600 نفر گزارش شده‌اند. mandegardaily.com) تاریخ گزارش 23 جدی 1394)
یکی از صحنه‌های دردناک این فاجعه اجساد شماری از قربانیان آن بود که در هنگام تیرباران دست شان را از پشت بسته شده بود. شماری دیگر از قربانیان که دو هفته یعنی تا روز سوم دلو در محل کشتار روی زمین مانده بود به دلیل یخ زدگی به زمین چسبیده بود. شاهدان می‌گویند که هنگام جمع‌آوری و دفن اجساد قربانیان، جنازه‌ها را با بیل و کلنگ از زمین جدا کرده‌اند. (8 صبح، 20 جدی 1399)
3.3.3. فاجعه کنده‌پشت ولایت زابل
در ماه میزان 1377 در «کنده‌پشت» ولسوالی شاجوی ولایت زابل نزدیک به یک‌ماه یکی از فرماندهان طالب محلی مسافران هزاره را پس از پیاده کردن از موتر در کنار رودخانه‌ای بی‌آبی به نام «کنده‌پشت» می‌برد و پس از بد کُش کردن به دورن شیله سرنگون می‌کرد. ولسوال ولسوالی شاجوی ولایت زابل که یکی از افراد بسیار نزدیک به ملا عمر رهبر طالبان و اهل قندهار بود، به افرادش دستور داده بود تا تمام افرادی را که هویتش تأیید شود که هزاره است، پس از پیاده کردن از موتر تیر باران کنند. این فرمانده طالبان در نزدیکی بازار ولسوالی شاجوی با راه اندازی پایگاه تلاشی (بازرسی)، از تمام موترهایی‌که طرف غزنی و قندهار در حرکت بودند، هزاره‌ها را پیاده می‌کرد بعد آن‌ها را شبانه همراه با هزاره‌های که از هوتل‌های شاجوی جمع‌آوری کرده بود، به قتل می‌رساند.
این جنایت و کشتار بی‌رحمانه تا یک‌ماه ادامه داشت و پس از آن که ده‌ها نفر از نمایندگان مردم هزاره متشکل از روحانیان و ریش سفیدان با فرستادن نامه‌ای به شورای رهبری طالبان و سازمان ملل متحد خواهان توقف این جنایت شدند. هرچند آماری دقیقی از کشتار مردم و مسافران بی‌گناه هزاره در «کنده‌پشت» ولسوالی شاجوی در دست نیست، اما استخبارات طالبان 4000 جنازه‌ی هزاره را که در کنده‌پشت قربانی شده بودند، تأیید و به هیئت سازمان ملل متحد گزارش کرده‌اند که آمار واقعی یقیناً بیش‌تر از این بوده است. (شریعتی، پیشین: 257)
4.3.3. شهادت رهبر شهید و یاران او
تلخ‌ترین رخدادی که هزاره‌ها هیچ وقت آن را فراموش نخواهند کرد شهادت استاد شهید مزاری(ره) و یاران آن ابرمرد تاریخ هزاره است. هرچند درباره نحوه‌ی شهادت رهبر شهید و یارانش، گزارش‌های متفاوتی نقل شده‌است اما قدر مسلم این است که رهبر شهید و یاران او در تاریخ 22/11/ 1373 توسط همین گروه خون‌آشام در حالی‌که اسیر شده بود به شهادت رسیده‌اند. با توجه به نقش مهمی و حیاتی‌که شهید مزاری(ره) در جامعه هزاره ایفا کرد، کشتن او از نظر این گروه تروریستی و در اندیشه تمامیت‌خواه پشتون اهمیّت بسیار بالای داشت و دارد؛ چون مزاری از نیروهای متشتت و پراکنده هزاره یک نیروی منسجم به‌وجود آورد هزاره همواره از پراکندگی ضربه خورده پراکندگی هزاره سبب شد که عبدالرحمان به هدفش برسد و الا نیروی مادی و انسانی‌که آن روز هزاره‌ها در اختیار داشتند کسی را یارای مقابله با آن نبود. در باره این کار بزرگ مزاری بی بی سی فارسی مقاله‌ای تحت عنوان «عبدالعلی مزاری؛ نگاهی به رهبری حزب وحدت اسلامی بعد از بیست سال» به قلم ایوب آروین منتشر کرده که در ادامه بخش از این مقاله را نقل می‌کنم: «تشکیل حزب وحدت اسلامی در 25 سرطان 1368 و قرار گرفتن مزاری در رهبری آن، به او فرصت داد که آرامش و همبستگی را در هزارجات [هزارستان] باز آورد. او از نوعی راهبرد ملی‌گرایی در بین هزاره‌ها حمایت کرد که جوانان و افراد سرخورده از تفرقه خونین سال‌های 68-1358 را راضی می‌کرد. مزاری با این راهبرد توانست برای اولین بار طیف‌های گسترده‌ای از فعالان سیاسی هزاره با گرایش گوناگون، از راست افراطی تا چپ افراطی را زیر یک چتر گردهم آورد و میزان بالایی از همبستگی را در میان قومیت هزاره تحقق بخشد. هرچند این کار به مذاق بسیاری از اعضای رده‌های بالایی حزب که تقریبا همه روحانی بودند، خوش نیامد اما مزاری به انتقادهای آن‌ها اعتنایی نکرد.» (آروین، بی بی سی فارسی، 22 اسفند 1393) شهادت شهید مزاری(ره) به‌لحاظ حقوقی تحت عنوان «نسل‌کشی» قابل تحلیل است؛ زیرا براساس تفسیری ماده 6 اساس‌نامه دیوان بین‌المللی کیفری درباره نسل‌کشی می‌گوید: «منظور از نسل‌ کشی در این اساس‌نامه، هریک از اعمال مشروحه ذیل است که به قصد نابود کردن تمام یا قسمتی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی...» ارتکاب یابد. در مورد تعداد قربانیان جرم گفته‌اند: باید هدف اعمال مندرج در ماده 5 اساس‌نامه، نابودی عده قابل توجهی از اعضای گروهی ملی، قومی، نژادی یا مذهبی باشد. با این احال، اگرقتل یک‌نفر در قالب طرحی سازمان یافته برای نابودی تمام یا قسمتی از یک گروه صورت گیرد، اتهام نسل‌کشی منتفی نخواهد بود. (اردبیلی، 1385: 5)
جمع بندی
با توجه به انتشار بخش دوم در نوبت بعدی، نتیجه‌ی که از مطالب مذکور به دست می‌آید این است که مسئله کشتار هزاره‌ها از زمان عبدالرحمان به بعد پلانی است که هزاره‌ها در افغانستان حق زندگی برده‌گونه را دارند، حق از امکانات مادی و امتیازات معنوی کشور را به اندازه‌ی که حاکمان صلاح بدانند می‌توانند داشته باشد و از سوی دیگر اختیار مایملک خود را هم ندارند و رژیم وقت به بهانه‌های مختلف اموال منقول و غیر منقول آن‌ها را می‌توانند تصرف کرده و به هم‌تباران خود ببخشند و این پدیده از زمان عبدالرحمان تا کنون نیز ادامه دار، ممکن است انسان هزاره به این‌گونه زندگی قانع نباشند و مطالبه حقوق شهروندی، برخورداری از حقوق و تکالیف برابر با دیگران را داشته باشند باید از اهرم فشار «نسل‌کشی» و کشتار وسیع هزاره‌ها است و دور جدید این پدیده دقیقا از زمانی کلید می‌خورد که جامعه هزاره آگاهی نسبی پیدا کرده در میان آن‌ها روحانیان آگاه و دانشجویان بیدار سر برآورده و مردم را از حق و حقوق انسانی و شهروندی شان آگاه می‌سازند. با اجرای سیاست کشتار در این دوره آمارهای متفاوت از نظر تعداد کشته شدگان نقل شده‌است. بنا برآمار که آقای حفیظ‌الله شریعتی در کتاب «هزارکُشی» از تعدادی کشته و مفقودان قیام چنداول و دستگیر شدگان که تا کنون 1358- 1401 اثر از آن‌ها نیست ارائه می‌دهند. کشته شدگان کابل بیش از دوازده هزار نفر و در سایر نقاط هزارستان را بیش از بیست هزار نفر. این تعداد کشته و مفقود غیر از کشته شدگان در جریان مجاهدان با نظام کمونیستی است. با اذعان گزارش‌گران آماری دقیقی از کشته شدگان افشار وجود ندارد تعداد تخمینی کشته شدگان افشار بیش از پنج هزار نفر دانسته شده‌است. در دوره اول طالب فجایع زیاد رخ داد و آمار دقیقی از کشته شدگان نیست بنابرآن‌چه در گزارش‌ها ثبت شده بیش از بیست هزار نفر در فاجعه مزار در سال 1377 به قتل رسیده‌اند و در فاجعه یکاولنگ نیز آمار مختلفی وجود دارد که از 380 تا 600 نفر تعداد کشته شدگان متغییر گزارش شده‌است؛ از مسافران هزاره‌ی که در کنده‌پشت توسط طالب به قتل رسیده‌اند، هیچ آماری وجود ندارد. طبق اظهارات یکی از مقامات استخبارات طالب چهار هزار نفر مسافر هزاره در کنده‌پشت مظلومانه به قتل رسیده‌اند. بدترین و تلخ فاجعه دوران طالب برای جامعه هزاره شهادت رهبر شهید استاد مزاری(ره) است که در کارنامه سیاه طالب ثبت تاریخ گردیده‌است. مجموع کشته شدگان بر اساس آن‌چه بدان اشاره شد پنجاه و شش هزار و شش صد نفر در دوره کمونیستی، مجاهدان و طالبان اول قتل‌عام شده‌اند.

منبع: فصلنامه سخن صبا، بهار 1401، ش 41

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**