اجتماع و سیاست

شاخص های سبک زندگی معنوی در سیره اهلبیت(ع)

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** تاریخ و فرهنگ

نویسنده: محمدباقر اکبری

 

چکیده:

در این پژوهش شاخص های زندگی معنوی در سیره اهل بیت(ع) مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده از منابع معتبر به روش کتاب‌خانه ی و اسنادی به چند محور از سیره آنان پرداخته شده تا الگوی باشد برای زندگی معنوی. مطالعه در سیره اهل¬بیت(ع) نشان می‌دهد که تمام ابعاد و زوایای زندگی آنان سرشار از معنویت است و می¬تواند الگو و سرمشق زندگی معنوی برای همگان قرار گیرد. محورهای بررسی شده در این نوشتار عباتند از: شاخص های زندگی معنوی در سیره عبادی که عبادت اهل¬بیت توأم با اخلاص فوق‌العاده، اهتمام جدی به عبادت، خضوع و خشوع کامل و اعتدال و میانه¬روی در عبادت که امور خانواده و تربیت فرزندان و رسیدگی به مسؤولیت‌های اجتماعی به فراموشی سپرده نشده و عبادت همراه با مسؤولیت‌پذیری بوده‌است. سیره اجتماعی اهل‌بیت که تجسم یک‌رنگی و صداقت، سفارش و تاکید بر زندگی مسالمت‌آمیز با پیروان ادیان و مکاتب مختلف، عدالت‌خواهی در قالب مبارزه با قشربندی¬‌های موهوم اجتماعی و برتری جویی های خونی و نژادی و تلاش برای اجرای عدالت بوده، می‌تواند الگوی دیگری باشد. رهبران معصوم در زندگی خانوادگی خود الگوهای جاودانه و مثبت برجا گذاشته‌اند. از دیدگاه آنان، هدف از ازدواج تنها برآوردن نیازمندی جنسی نبوده و ادامه نسل بشر هدف مهم‌تر است که تربیت سالم فرزند با استفاده از روش¬های تربیتی شایسته و مثبت مورد توجه جدی اهل¬بیت قرار داشته و هرکدام الگوهای تربیتی نیکو را برجا گذاشته اند.


کلیدواژه ها: زندگی معنوی، سبک، سیره اهل بیت، شاخص ها.

مقدمه
زندگی و حیات موهبت گران¬¬بها و بی بدیل الهی است که به انسان‌ها ارزانی داشته شده تا از این موهبت ارزشمند استفاده شایسته و معقول نموده به کمالات معنوی و مراتب عالی انسانی صعود نماید. ولی انسان¬ها نسبت به زندگی نگاه¬های متفاوت دارند. برخی انسان-ها زندگی را هدیه گران¬بهای الهی دانسته با سپاس و قدردانی از این هدیه ارزشمند و بی-نظیر الهی بهره برداری شایسته نموده سعادت دنیا و اخرت خود را تامین می¬کند. برخی دیگر زندگی را بی¬هدف و پوچ دانسته بدون توجه به ارزش و اهمیت آن، زندگی را به هواپرستی و خوش‌گذرانی سپری نموده از عالم دنیا دست خالی به عالم دیگر منتقل می-شوند و چه بسا در زندگی دنیا مایه رنج و مصیبت دیگران شده و دست به ظلم و تجاوز می¬زنند که نمونه¬های آن در تاریخ کم نیستند. برای این‌که زندگی معنوی و معقول داشته باشیم نیاز به شناخت سبک¬های زندگی و نیز نیازمند الگوهای سالم و سازنده هستیم.
در این مقاله تلاش می¬شود شاخص¬های زندگی معنوی و الگوهای الهی را بررسی نموده، در اختیار تشنگان معارف ناب اهل¬بیت(ع) قرار دهیم. زندگی پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) آیینه درخشان معنویت و ارزش¬های الهی است که هرانسان کمال¬جو، عاقل و مومن به آن نیاز دارد تا زندگی خود را مطابق این الگوها عیار نموده و در راستایی معنویت، کمال و رضای خداوند سیر نماید و از زندگی معنوی بهره¬مند شود. زندگی معنوی در جهان معاصر نیاز اساسی و مبرم بشر است در برابر فرهنگ مادیت، ترویج فساد و فحشا، دنیاگرایی، افزایش خودکشی، ظلم و تجاوز، افزایش طلاق، مشکلات خانوادگی، اختلاط زن و مرد، تهاجم فرهنگی بیگانگان و هدف قرار دادن نسل‌نوین و مسایل دیگر.
تنها راه نجات بشر از این مصیبت فراگیر و ویران‌گر رو آوردن به زندگی معنوی و ارتباط محکم و آگاهانه با خالق یکتا و مهربان است، تا زندگی بشر رنگ خدای گرفته، انواع فساد و آلودگی از درون جامعه و خانواده¬ها رخت بربندد، ارزش¬های اخلاقی، صلح و صفا، عفت و سلامتی روحی و روانی در جامعه بشری حاکم گردد و مدینه فاضله که آرمان دیرین بشر است، تجلی یابد.
1. مفهوم شناسی
نخست باید مفاهیم محوری موضوع تبیین گردد، زیرا بدون تعریف مفاهیم بحث و بررسی مشکل است و نتیجه مطلوب حاصل نمی¬شود. تعریف مفاهیم حد و مرز بحث را مشخص می¬سازد. پس از تعریف مختصر مفاهیم در حد نیاز این مقاله به بررسی شاخص¬های زندگی معنوی در سیره اهل¬بیت(ع) می¬پردازیم.
1-1. سبک
سبک در لغت به‌معنای طرز، روش و شیوه خاص است (عمید، ماده سَبک) که در موارد مختلف کاربرد دارد، مانند سبک¬های شعر، نقاشی، سبک لباس و... سبک زندگی یعنی شیوه و روش زندگی انسان¬ها. انسان¬ها دارای سبک¬های زندگی گوناگون و متفاوتی‌اند. سبک زندگی مادی، سبک زندگی معنوی که با خدا ارتباط دارد و مرکب از زندگی مادی و معنوی.
2-1. معنوی
صفت نسبی، منسوب به‌معنا، معنوی در برابر مادی، ظاهری و لفظی به کار می‌رود. (همان، ماده معنی) در این‌جا مراد از معنوی ارتباط داشتن با خداوند از طریق اعتقاد به توحید، معاد و نبوت است که به زندگی و رفتار انسان معنا و مفهوم خاص می‌بخشد. زندگی معنوی آن است که در ارتباط با خداوند بوده و منحصر در جنبه مادی نباشد. در زندگی معنوی رضایت خداوند، پیروی از فرمان الهی و فرستادگانش مورد توجه است که زندگی با خداوند ارتباط داشته و هدف زندگی معنوی خدای بودن و خدای شدن انسان است. در زندگی مادی تنها هوا و هوس و شهوات درونی و ظاهری و غرق شدن در عیش و عشرت مادی معیار است و از خدا و معنویت خبری نیست.
3-1. اهل¬بیت
واژه اهل‌بیت مرکب از «اهل» و «بیت» است. اهل به‌معنای خانواده، خویشاوندان، قوم و خویش آمده است. راغب در مفردات پیرامون معنای«اهل» می¬گوید: به هرکسی که با دیگری از جهت نسب و دین و امثال آن‌ها مانند؛ پیشه، خانه و شهر یکی باشد اهل گفته می¬شود. اهل مرد در اصل به کسانی گفته می¬شود که با او در یک خانه باشند. هرگاه اهل-بیت به‌طور مطلق به کار رود، خاندان پیامبر(ص) مراد خواهد بود؛ چون خداوند می-فرماید: «انما یریدالله لیذهب عنکم‌الرجس اهل‌البیت و یطهرکم تطهیرا.» (احزاب/ 33) بیت، به‌معنای خانه، محل زندگی، ساختمان محل خواب و خانواده‌است. راغب می‌گوید: بیت در اصل جایگاه شبانه انسان است، بعد به کاشانه و محل سکونت بیت گفته شد. و لفظ «اهل‌بیت» در آل پیامبر متعارف شده‌است. (راغب، ماده اهل) منظور از اهل¬بیت در این نوشتار چهارده معصوم(ع)؛ یعنی پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) و یازده امام از نسل آنان است.
4-1. سیره
سیره بروزن فِعله اسم مصدر است و از سَیر مشتق شده به‌معنای نوع رفتن است و سِیره یعنی طریقه و روش، سیرت نیکو و سیرت زشت، هیئت و حالت نیکو و زشت را گویند.(ابن منظور، 1401: ج4، 389 و طریحی، [بی‌تا]: ماده سیر) منظور از سیره در این نوشتار نوع رفتار پیامبر و اهل¬بیت آن حضرت است. مراد از سیره اهل¬بیت، روش و رفتار فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اهلبیت عصمت است. شاخص‌های زندگی معنوی باید از سیره اهل¬بیت گرفته شده، سرمشق زندگی مردم قرار گیرند. سیره اهلبیت سبک زندگی معنوی را مشخص نموده معیار معنویت است.
5-1. شاخص
به‌معنای مرتفع، برجسته، ممتاز، نمونه، الگو و سرمشق آمده‌است. (معین، 1389: ماده شاخص) در این¬جا منظور از شاخص نکات برجسته و ممتاز سیره اهل¬بیت در زندگی فردی، خانوادگی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است که در زندگی معنوی سرمشق قرار گیرد و انسان مومن این نکات برجسته را در زندگی معنوی رعایت نموده و به خداوند تقرب جوید.
2. شاخص¬های زندگی معنوی در سیره اهل‌بیت(ع)
زندگی معنوی که تمام زوایای آن با خدا در ارتباط است نیاز به الگو و سرمشق دارد. خداوند برای زندگی معنوی انسان¬ها الگوهای زنده و مصون از خطا و لغزش معرفی نموده. در قرآن، پیامبر اسلام(ص) و حضرت ابراهیم(ع) الگوهای مثبت، سالم و مطمئن شمرده شده¬اند: «لقدکان لکم فی‌رسول‌الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم‌الاخر و ذکرالله کثیرا»؛ قطعا برای شما در رسول خدا سرمشقی نیکوست، برای آن کس که به خدا و روز واپسین امیدوار و خدا را زیاد یاد می¬کند. (احزاب/ 21) در باره حضرت ابراهیم آمده است: «قد کانت لکم اسوه حسنه فی¬ابراهیم والذین معه»؛ قطعا برای شما در پیروی از ابراهیم و کسانی‌که با اویند سرمشقی نیکوست. (ممتحنه/ 4) از نظر قرآن محبت و تقرب الهی تنها از طریق پیروی رسول اکرم(ص) دانسته شده‌است: «قل ان کنتم تحبون‌الله فاتبعونی یحببکم‌الله»؛ بگو! اگر خدا را دوست دارید مرا پیروی کنید تا خدا دوست تان بدارد. (آل¬عمران/ 21)
انبیا و امامان(ع) تجسم عینی صدق و راستی¬اند و شایسته الگو شدن را دارند از این‌رو، خداوند دستور داده به پیروی از صادقین «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین»؛ ای کسانی‌که ایمان آورده¬اید؛ از مخالفت با فرمان خدا بپرهیزید و با صادقان باشید. (توبه/ 119)
علاوه بر آیات قرآن¬کریم، احادیث فراوان از پیامبر اکرم(ص) وارد شده که اهل‌بیت(ع) را پیروی کنید: «انّی تارک فیکم الثقلین: کتاب‌الله و عترتی؛ ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا»؛ من در میان شما دو گوهر گرانبها به جا می¬گذارم؛ کتاب خدا و عترت و اهل¬بیتم؛ تا مادامی‌که به این دو تمسک بجویید، هرگز گمراه نخواهید شد. (قندوزی، 1416: ج1، 100) در روایت دیگر فرمود: «إنَّ مثل اهلبیتی کمثل‌سفینه نوح، من‌رکبها نجی و من تخلف عنها غرق»؛ اهل¬بیت من به سان کشتی نوح است، هرکس بر این کشتی سوار شد، نجات یافت و هرکس آن را ترک گفت، غرق شد. (سیوطی، 1981: 573 و طوسی، 1414: 269) سیره اهل¬بیت در تمام ابعاد زندگی فردی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و سیاسی شاخص¬های درخشان و تابناک دارد که در این نوشتار با توجه به ظرفیت مقاله به شاخص¬های عبادی، اجتماعی و خانوادگی پرداخته می¬شود.
1-2. شاخص¬های زندگی معنوی در سیره عبادی اهل‌بیت(ع)
زندگی معنوی در ارتباط با خداوند از طریق معرفت الهی، عبادت، دعا، تذکیه و تهذیب نفس، التزام عملی به دستورات دینی تجلی می¬یابد. معرفت و عبودیت خداوند هدف آفرینش است و مهم¬ترین فلسفه بعثت انبیا نیز هدایت بشر به عبودیت و معرفت الهی و رسیدن به کمال مطلوب شمرده شده است. انبیای الهی و پیشوایان معصوم(ع) در عبادت و عبودیت سرآمد همگان بودند که آیات قرآن و روایات زیادی بر عبادت و عبودیت آنان صراحت دارند. شاخص¬ها و اصول برجسته در سیره عبادی اهل¬بیت(ع) را به‌طور فشرده مورد بررسی و مطالعه قرار می¬دهیم.
الف. اخلاص
اخلاص به‌معنای خالص و صاف بودن و در نیامیختن است و اخلاص در عمل برای خدا، به‌معنای خالص بودن عمل از هرشائبه غیرالهی است. (قرشی، 1412: ج2، 279) عبادت اهل‌بیت پیامبر و خود آن حضرت برای کسب رضای خداوند و انجام تکلیف بوده، نه برای ترس از جهنم یا طمع به نعمت¬های بهشتی، بلکه برای این بوده که خداوند متعال را شایسته عبودیت و پرستش می¬دانستند. در باره رسول خدا(ص) از عایشه نقل شده‌است: «پیامبر شب¬ها به قدری عبادت می¬کرد که پاهایش ورم می¬نمود. به او گفتم: چرا چنین بر خود سخت می¬گیری، ای رسول خدا؟ مگر نه این است که خدای متعال تو را بخشیده‌است. حضرت فرمود: آیا نباید بنده سپاس‌گزاری باشم؟» (بخاری، 1981: ج4، 1830)
حضرت علی(ع) عبادت کنندگان را به سه دسته تقسیم نموده: «الهی، ما عبدتک خوفا من¬نارک و لاطمعا فی¬جنتک بل وجدتک اهلا للعباده، فعبدتک»؛ پرودگارا! تو را به خاطر بیم از کیفرت و یا به‌خاطر طمع در بهشت پرستش نکرده¬ام، بلکه تو را بدان جهت پرستیدم که شایسته پرستش یافتم. (مجلسی، 1403: ج67، 186)
اهل¬بیت پیامبر در اوج نیازمندی و گرسنگی غذای خود را به‌خاطر رضای الهی به مسکین و یتیم و اسیر دادند که قرآن به آن تصریح دارد: «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» (انسان/ 8) چنین ایثارگری و اخلاص در تاریخ بی¬نظیر است. اخلاص در سیره اهل¬بیت جایگاه برجسته دارد و الگوی جاودانه برای تمام بندگان الهی است. هرکسی در صدد کسب رضای الهی و زندگی معنوی باشد، باید اهل¬بیت را سرمشق خود قرار دهد و به آنان اقتدا نماید.
ب. اهتمام به عبادت
اهل¬بیت پیامبر(ص) عبادت را یک مساله اصلی دانسته و در متن زندگی آنان جا داشت که در انجام آن اهتمام و کوشش فراوان داشتند. رعایت آداب عبادت به‌صورت کامل و انتخاب زمان مناسب برای عبادت نشان‌گر اهمیت دادن به عبادت است که اهل¬بیت به آن ملتزم بودند. رسول اکرم(ص) قبل از بعثت بیش‌تر اوقات به عبادت مشغول بود به‌ویژه در ماه مبارک رمضان به کلی مکه را ترک گفته برای نیایش و خلوت با پرودگار خویش رهسپار کوه حرا می¬شد. بعد از بعثت گاه نیمی از شب، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به عبادت می¬پرداخت. (مزمل/ 1-4) عبادت امام علی(ع) برای همگان روشن است: «عروه بن زبیر در باره عبادت علی(ع) می¬گوید: «در مسجد پیامبر(ص) نشسته بودیم، از اعمال اهل¬بدر و بیعت رضوان یاد کردیم، ابودردا گفت: آیا به شما از کسی خبر دهم که مال او از همه کم‌تر و ورع و تقوای او از همه بیش‌تر و کوشش او در عبادت از همه افزون¬تر است؟ گفتند: او کیست؟ در پاسخ گفت: علی بن ابی‌طالب(ع)» (صدوق، 1417: 72)
امام سجاد(ع) با آن همه راز، نیاز و نیایش به پیش‌گاه خداوند متعال که لقب سید الساجدین و زینت عبادت کنندگان را کسب نمود، عبادت خود را در مقابل عبادت امام علی(ع) ناچیز و اندک می¬شمرد. فاطمه زهرا(س) نیز در عبادت نمونه روزگار بود. حسن بصری می¬گوید: ماکان فی¬هذه الامه اعبد من فاطمه، کانت تقوم حتی تورمت قدماها»؛ در این امت عابدتر از فاطمه(س) نبود، آن اندازه عبادت می¬کرد که پاهایش متورم شده بود. (ابن شهرآشوب، 1376: ج3، 341)
می‌توان به قاطعیت گفت: هریک از هل¬بیت پیامبر(ع) و خود آن حضرت در تمام عبادات مانند؛ نماز، روزه، حج، دعا و تلاوت قرآن با اهتمام و توجه کامل مشغول بودند و هیچ-کس در عبادت به پایه آنان نمی¬رسد.
ج. خضوع در عبادت
اهل¬بیت به دلیل معرفت و شناخت بالای که از عظمت و جلال خداوند متعال داشتند، در عبادت و پرستش حضرت حق خضوع و خشوع کامل رعایت می¬کردند. در باره عبادت حضرت زهرا از زبان مبارک رسول¬خدا(ص) آمده: «دخترم فاطمه هروقت در محراب عبادت می¬ایستاد، همان‌طور که ستارگان برای ما می¬درخشند، او برای فرشتگان آسمان می¬درخشید. خداوند به ملائکه می¬فرمود: به کنیز من فاطمه نگاه کنید و بنگرید، چگونه اندامش از خوف من می¬لرزد و با قلب و همه وجودش به عبادت من مشغول است» (صدوق، پیشین: 100)
در باره امام سجاد(ع) از امام باقر(ع) روایت شده که: وقتی پدرم به نماز می¬ایستاد، رنگش دگرگون می¬شد، اندامش می¬لرزید و موهای بدنش راست می¬شد. در حالی‌که اشک‌هایش جاری بود، می¬گفت: اگر بنده می¬دانست با چه کسی سخن می¬گوید هرگز از مناجات دست بر نمی¬داشت» (خوارزمی، [بی‌تا]: ج2، 124) در باره امام صادق آمده که هنگام نماز چهره¬اش دگرگون می¬شد، می¬لرزید و به خود می¬ پیچید (ابن شهر اشوب، پیشین: ج2، 224) امام صادق(ع) در باره‌ی جدش امام سجاد(ع) فرموده: «وقتی به نماز می‌ایستاد مانند ساقه درختی به نظر می¬رسید که هیچ حرکتی ندارد و تنها لباس¬هایش توسط باد حرکت می¬کرد» (کلینی، 1363: ج3، 30) خضوع اهل¬بیت تنها در نماز نبوده، بلکه در تمام عبادات خضوع و خشوع کامل داشتند مانند؛ حج، روزه، دعا و تلاوت قرآن که بر همگان روشن است.
د. اعتدال در عبادت
اعتدال در تمام امور از سیره حسنه اهل¬بیت(ع) است که عبادت آنان را از فعالیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و رسیدگی به امور فردی و خانوادگی باز نمی¬داشت. چنان‌چه در باره پیامبر(ص) از امام علی(ع) روایت شده‌است: «سیرته القصد»؛ میانه¬روی سیره او بود. (نهج‌البلاغه، خ 94) امام حسین(ع) در باره جدش رسول خدا(ص) از پدر خود امیر مومنان(ع) پرسید: در خارج از خانه، علی(ع) فرمود: «کان رسول‌الله(ص) معتدل الامر، غیرمختلف»؛ رسول خدا(ص) در همه امور معتدل و میانه¬رو بود، گاهی افراط و گاهی تفریط نمی¬کرد. (مجلسی، پیشین: ج16، 151)
اهل¬بیت با رهبانیتِ مسیحیت و گوشه¬گیری به شدت مخالف بودند و آن را خلاف تعالیم اسلامی می¬دانستند. برخورد پیامبر اکرم(ص) با عثمان بن مظعون شاهد گویای این حقیقت است که خانواده¬اش را رها نموده در گوشه¬ای خیمه زده بود، روزها روزه می-گرفت و شب¬ها به عبادت می¬پرداخت. پیامبر(ص) از شنیدن این خبر غضب‌ناک شده بیرون آمد تا به عثمان رسید، دید که مشغول نماز است، فرمود: خداوند مرا برای رهبانیت نفرستاده، بلکه به دین حنیف سهل و آسان برگزیده شده¬ام» (کلینی، پیشین: ج5، 494) اهل¬بیت در زندگی خود مشغول فعالیت اقتصادی و کار کشاورزی بودند و هرگز از مسایل سیاسی و اجتماعی غفلت نکرده به مسایل خانواده، تربیت فرزندان و بستگان توجه جدی داشتند و به تمام ابعاد زندگی می¬پرداختند و تک بعدی نبودند.(علی‌دوست، 1397: 34) نکات برجسته در سیره عبادی اهل¬بیت عبارت است از اخلاص در عبادت، اهتمام ورزیدن به عبادت، خضوع در عبادت و اعتدال در عبادت که می¬تواند سرمشق سازنده و مثبت برای مومنان باشد.
2-2. شاخص‌های زندگی معنوی در سیره اجتماعی اهل¬بیت(ع)
در عصر بعثت پیامبر اسلام جامعه آن روز به علت نبود آیین و مکتب صحیح، گرفتار تاریکی و مشکلات فراوان بودند. کینه‌توزی، عداوت، ظلم، برتری‌طلبی، جنگ¬های خانمان برانداز و طولانی مدت جریان داشت. پیامبر اسلام در پرتو تعالیم حیات‌بخش اسلام، عداوت، ناامنی و انحطاط را به امنیت، وحدت، تمدن و برادری تبدیل نمود. روشن است که در کنار برنامه¬های سازنده اسلام، نقش پیامبر(ص) به‌عنوان مفسر دین، تجسم عینی تعالیم اسلامی و نمونه انسان کامل قابل انکار نیست. سیره اجتماعی پیامبر و اهل¬بیت در گذشته و زمان حاضر می¬تواند الگوی زندگی معنوی مسلمانان قرار گیرد و سبب همدلی، اتحاد و تکامل مادی و معنوی گردد. در این قسمت به شاخص‌های سیره اجتماعی پیامبر(ص) و اهل¬بیت(ع) پرداخته می¬شود.
الف. یک رنگی و صداقت
اهل¬بیت پیامبر(ص) و خود آن حضرت با مردم معاشرت صمیمی و صادقانه داشته، از ظاهرسازی، خودنمایی و تکلّف به دور بودند. (ابن منظور، پیشین: ج9، 306) نه خود اهل-بیت تکلف و تصنع می¬کردند و نه به دیگران اجازه می¬دادند که با آنان به شکل تصنعی رفتار نمایند، زیرا عدم صداقت در معاشرت بنیان جامعه را بر هم می‌زند و روابط اجتماعی را از مسیر صحیح خارج می¬کند و زمینه تملق و چاپلوسی فراهم می‌گردد. امام علی(ع) درباره تکلف فرموده: «التکلف من اخلاق المنافقین»؛ تکلف نشانه منافقت و دو روی است. (آمدی، 1366: ج1، 57)
قرآن به پیامبر فرمود: «قل لاأسئلکم علیه من‌اجر و ما انا من¬المتکلفین»؛ بگو! از شما برای این رسالت هیچ مزدی نمی¬خواهم و از متکلفان نیستم. (ص/ 86) پیامبر با گفتن این جمله (وما نا من¬المتکلفین) خود را از تصنع و تکلّف مبرا ساخت. (طباطبایی، [بی‌تا]: ج17، 347) رسول اکرم(ص) به همه صادق بود حتی با دشمنان. اگر به کسی علاقه نداشت، اظهار ارادت نمی¬کرد. مقام معنوی و قدسی آن حضرت مانع ارتباط صمیمی با دیگران نمی¬شد. حضرت علی(ع) در وصف پیامبر فرمود: «لقد کان یأکل علی‌الارض و یجلس جلسه العبد و یخصف بیده نعله و یرکب الحمارالعاری و یردف خلفه»؛ پیامبر(ص) روی زمین می¬نشست و غذا می¬خورد و با تواضع هم چون بردگان، جلوس می‌نمود و با دستان خویش کفش‌ها و لباس‌هایش را وصله می¬کرد. بر مرکب برهنه سوار می‌شد و کسی را پشت سر خود سوار می¬کرد. (نهج‌البلاغه، خ 160)
روزی سلمان به پای پیامبر افتاد و خواست پای حضرت را ببوسد. حضرت منع نموده فرمود: «لا تصنع بی ما تصنع الاعاجم بملوکها؛ انا عبد من عَبیدالله آکل کما یأکل العبد، و اقعد کما یقعد العبد»؛ (مجلسی، پیشین: ج27، 139) آن¬گونه که عجم¬ها با پادشاهان خود رفتار می¬کنند با من رفتار مکن. من بنده¬ای از بندگان خدا هستم، می‌خورم آن‌چه بندگان می¬خورند و می¬نشینم آن¬گونه که بندگان. یک رنگی و بی¬آلایشی پیامبر(ص) آن‌چنان بود که افراد شایسته و صالح هرچه با او بیش‌تر نزدیک می¬شدند، شیفته و دل‌باخته می¬شدند و حاضر بودند برای حفظ جان آن حضرت فداکاری کنند.
در سیره ائمه اهل¬بیت(ع) نیز تکلف و تصنع جا نداشت. حضرت امام علی(ع) در جریان جنگ صفین به مردم فرمود: «فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابره و لا تتحفظوا منّی بما یتحفظ به عند اهل البادره و لا تخالطونی بالمصانعه»؛ با من چنان‌که با جباران سخن می¬گویند، سخن نگویید و چنان‌که با مستبدان محافظه کاری می¬کنند، از من کناره مجویید و با ظاهر آرایی و به‌طور تصنعی برخورد نکنید. (نهج‌البلاغه، خ 216)
سایر امامان معصوم(ع) نیز از تکلف و تصنع بری بودند و با همه برخورد صادقانه داشتند. زیرا تصنع، تکلف، خودنمایی و تملق ممکن است برای مدتی فرد را مورد توجه قرار دهد، ولی به زودی دوستان و طرف¬دارانش از او دوری می¬جویند. (ابن شهر آشوب، پیشین: ج2، 105)
ب. همزیستی مسالمت‌آمیز
اسلام دین جهانی است که باید تمام مردم به آن گرویده و از دستورات آن اطاعت کنند. ولی اهل¬بیت(ع) با پیروان ادیان و مکاتب مختلف هیچ¬گاه از راه اجبار و تحمیل عقیده برخورد نکرده، بلکه برای زندگی با مردم از هرکیش و مذهب رفتار مسالمت‌آمیز داشتند و همگان را به زندگی و همزیستی مسالمت‌آمیز فرا می¬خواندند. در سیره نبوی(ص) آمد: وقتی آن حضرت در مدینه هجرت نمودند، جمعیت آن شهر دارای عقاید مختلف بودند. حضرت برای جلوگیری از هرنوع برخورد احتمالی و ایجاد نظم و زندگی مسالمت‌آمیز جمعیت شهر، پیمان‌نامه و قرار دادی نوشت که حقوق گروه¬های مختلف ساکنان شهر معین و عدالت را تضمین می¬کرد. این قرار داد بزرگ¬ترین قرار داد در تایخ اسلام خوانده شده. (ابن هشام، [بی‌تا]: ج2، 147)
رسول اکرم(ص) براساس این پیمان، زندگی همراه با آرامش و صلح را برای آنان فراهم نمود و تا زمانی‌که آنان پایبند قرار داد بودند، در کنار مسلمانان زندگی مسالمت‌آمیز داشتند و حتی اهل¬کتاب، آزادانه مراسم مذهبی خود را به جا می‌آوردند. حضرت پیامبر با گروه¬های مختلف یهودیان، مسیحیان و مشرکان پیمان صلح امضا نمود. (منتظری مقدم، 1384: 13). پیامبر اکرم(ص) رعایت حقوق هم پیمانان را مورد تاکید جدی قرار داده فرمود: «ألا من ظلم معاهدا أوانتقصه أوکلّفه فوق طاقته أو أخذ منه شیئا بغیر طیب نفسه فانا حجیجه یوم القیامه»؛ آگاه باشید! کسی‌که به معاهدی که هم پیمان مسلمانان است ظلم کند و یا ضرری به او بزند یا او را به کاری وادارد که فوق توان اوست و یا چیزی را بدون رضایت وی بگیرد، روز قیامت من بازخواست کننده او خواهم بود. (همان)
همزیستی مسالمت‌آمیز در سیره اهل¬بیت و خود پیامبر جایگاه برجسته داشته و مورد توجه بوده که امروز نیز نیاز شدید به همزیستی مسالمت‌آمیز احساس می¬شود. مذاهب و ادیان مختلف می¬توانند با الهام از تعالیم اسلامی و سیره اهل¬بیت(ع) در تمام جهان زندگی مسالمت‌آمیز داشته از هرنوع خشونت و تنش خودداری ورزند، تا صلح و آرامش همه جا تحکیم یابد از خشونت و در گیری¬های ویران‌گر و تباه کننده اجتناب گردد.
ج. عدالت‌خواهی
عدالت اجتماعی و رعایت حقوق افراد از آروزی دیرینه بشر است. آموزه¬های دینی عدالت را مورد تاکید قرار داده و یکی از مهم‌ترین فلسفه بعثت انبیا تامین عدالت و اقامه قسط در تمام سطوح جامعه معرفی شده‌است. اهل¬بیت(ع) نیز عدالت را یک اصل مسلم در روابط اجتماعی دانسته و خود به آن پایبندی شدید داشتند و در حق دوست و دشمن، مسلمان و کافر رعایت می¬کردند. رعایت عدالت برای پیامبر یک تکلیف الهی دانسته شده‌است: «واستقم کما امرت و لا تتبع اهوائهم و قل آمنت بما انزل‌الله من کتب و امرت لاعدل بینکم»؛ و همان‌گونه که مامور شده¬ای استقامت کن و در پی هواهای آنان مرو و بگو! من به آن‌چه خداوند از کتاب نازل کرده، ایمان دارم و مامور شده‌ام که بین شما عدالت را برقرار کنم. (شوری/ 51)
پیامبر اکرم(ص) برای تحقق عدالت دو کار مهم انجام داد که عبارتند از: مبارزه با قشر بندی¬های موهوم و تلاش برای اجرای عدالت.
1. مبارزه با قشر بندی¬های موهوم: در هر دوره قشربندی¬های موهوم در جامعه بشری وجود داشته و دارد که در عصر حاضر نیز یک عده خود را به خون و نژاد خاص نسبت داده و برای خود شرافت و برتری موهوم می¬تراشند و بر دیگران فخر فروشی نموده امتیاز طلبی می¬کنند که نمونه¬های عینی آن بر همگان روشن است. در عصر بعثت پیامبر گرامی اسلام با قشربندی، نا برابری و برتری‌جویی¬ها مبارزه کرده برابری و مساوات انسان¬ها را به‌عنوان شعار خود مطرح کرده به مردم ابلاغ می¬فرمود: «إنَّ‌الناس من عهد آدم الی¬یومنا هذا مثل‌اسنان المشط»؛ از زمان آدم تا کنون، همه انسان¬ها مثل دندانه‌های شانه با هم برابرند. (مجلسی، پیشین: ج22، 348) طبق این سخن پیامبر(ص) امتیازهای نژادی و طبقاتی باطل و موهوم بوده، برای استفاده و استثمار از مردم عادی است و هیچ گونه ارزش و اعتبار عقلی و شرعی ندارد.
قرآن کریم نیز ملاک و معیار برتری را در تقوا و پرهیزگاری دانسته و هرگونه برتری نژادی و قومی را مردود شمرده‌است: «یا ایهالناس إناخلقناکم من¬ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا اِنّ اکرمکم عندالله اتقیکم»؛ ای مردم! شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را قبیله¬ها و تیره¬ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامی‌ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست. (حجرات/ 13)
رسول اکرم(ص) همواره از عدالت دفاع نموده و قشربندی¬های بی¬اساس و موهوم را باطل می¬شمرد. امام باقر(ع) فرمود: در روز فتح مکه اعلام نمود: «ایها الناس؛ اِنّ‌الله اذهب عنکم نخوه الجاهلیه و تفاخرها بآبائها انکم من آدم و آدم طین، الا ان خیر عبادالله عبد اتقاه»؛ ای مردم! خداوند خودبزرگ بینی و افتخار کردن به پدران را از بین برد. آگاه باشید! همه شما از آدم هستید و آدم از خاک. بدانید! برترین بندگان خدا بنده¬ای است که تقوا پیشه کند. (کلینی، پیشین: 231)
2. تلاش برای اجرای عدالت: می¬دانیم که یکی از اهداف مهم بعثت پیامبران اقامه قسط و عدل است. از این‌رو، پیامبران برای تحقق عدالت همواره تلاش داشتند. پیامبر اسلام نیز در این راستا تلاش¬های فراوان و خستگی ناپذیر انجام داد و رنج و محنت زیادی را تحمل نمود. تشکیل حکوت اسلامی در جهت تحقق عدالت بود و از نظر پیامبر(ص) فلسفه تشکیل حکومت، احیای تعالیم اسلام و اجرای عدالت اجتماعی در جامعه بود. حضرت پیامبر(ص) به کارگزارن حکومتش سفارش می‌فرمود: برای اجرای عدالت کوشش نمایند. از باب نمونه عمروبن حازم از طرف آن حضرت حاکم «یمن» بود، حضرت به او فرمان داد: «طرف¬دار حق باشد، همان¬گونه که خدا بدان دستور داده است، در اجرای حق، با مردم نرم و ملایم بوده و در باره‌ای ستم بر آنان سخت گیرد، زیرا خداوند ظلم را ناپسند دارد و از آن نهی فرموده‌است.» (زنجانی، [بی‌تا]: ج2، 271)
رسول اکرم(ص) تنها ر اه نجات و سعادت حاکمان را اجرای عدالت دانسته فرموده است: «هرکسی ولایت کاری از امور مسلمانان را پس از من بر عهده بگیر، او را روی پل صراط نگه می‌دارند و فرشتگان الهی نامه¬اش را می¬گشایند، اگر عادل بود خدا او را نجات می¬دهد و اگر ستم‌گر بود، پل صراط چنان تکانی به او می¬دهد که مفصل¬های بدنش از هم جدا می¬شوند، به گونه¬ای که فاصله بین اعضای بدنش به مقدار صد سال خواهد بود» (متقی هندی، [بی‌تا]: ج6، 20)
رسول اکرم(ص) حتی قبل از بعثت طرف‌دار عدالت بود و برای اجرای عدالت و جلوگیری از ظلم و ستم زورمندان، پیمان «حلف‌الفضول» را با جوانان مکه امضا نموده و عضو آن بود. عدالت در سیره اهل¬بیت جایگاه خاص داشته و هرکدام در اجرای عدالت به گونه‌ی تلاش ورزیده و با ظلم و ستم مخالف بوده¬اند. حضرت علی(ع) در حالی‌که کفش خود را پینه می¬زد به ابن عباس فرمود: «والله هی احب الیّ من امرتکم، اِلّا ان اقیم حقا او ادفع باطلا»؛ به خدا سوگند، این کفش نزد من محبوب¬تر است از حکومت بر شما، مگر این‌که به وسیله آن حقی را برپا دارم و یا باطلی را دفع کنم. (نهج‌البلاغه، خ 33)
بدین ترتیب عدالت در سیره اهل¬بیت به‌صورت برجسته مطرح بوده و هریک در عصر خود با توجه به شرایط زمان و مکان برای تحقق عدالت تلاش ورزیده و این سیره را به عنوان الگو و سرمشق برای امت واگذار نموده¬اند. اهل¬بیت نشان داده که زندگی معنوی بدون عدالت مفهوم ندارد و عدالت مصداق روشن زندگی معنوی است. در سیره اجتماعی اهل¬بیت(ع) شاخص¬های مهم و برجسته¬ای دیگری نیز وجود دارند مانند؛ رعایت عهد و پیمان با افراد و گروه¬های اجتماعی، عفو و گذشت در حقوق شخصی و چشم پوشی از انتقام¬گیری، سخت‌گیری در حقوق دیگران، خیرخواهی نسبت به همه، محبت به مومنان، تواضع نسبت به مومنان، مواسات با مومنین، مبارزه و قاطعیت در برابر ستم¬گران و محارب و منافق، برخورد با اخلال¬گران امنیت اجتماعی و فرهنگی که به دلیل ظرفیت محدود مقاله از تفصیل آن خود داری می¬شود.
3-2 شاخص‌های زندگی معنوی در سیره خانوادگی اهل¬بیت(ع)
در مکتب حیات بخش اسلام نهاد خانواده بنیاد و اساس اجتماع را تشکیل می¬دهد، که آموزه¬های دینی به ایجاد خانواده برپایه ارزش¬های معنوی و مهر و محبت تأکید فراوان نموده و خانواده را یک نهاد مقدس و حیاتی برشمرده که در خانواده پاک، سالم و متدین زندگی معنوی تجلی¬می¬یابد. در خانواده روی دو محور تاکید صورت گرفته؛ یکی ارتباط صادقانه و صمیمانه میان زن و شوهر، دوم تربیت فرزند صالح و مفید که نیاز به توجه و تلاش پدر و مادر دارد. این دو محور را در سیره اهل¬بیت به برسی می¬گیریم تا الگوی باشد برای زندگی معنوی خانوادگی و تربیت فرزند صالح. راجع به اهمیت تشکیل خانواده رسول اکرم(ص) فرموده «مابنی فی‌الاسلام بناء احب الی‌الله عزو جل، اعزّ من‌التزویج»؛ هیچ بنایی در اسلام پایه‌گذاری نشده است که در پیش‌گاه خداوند، دوست داشتنی‌تر و گرامی‌تر از ازدواج باشد. این نهاد باید براساس عشق، محبت و مهرورزی باشد که در قرآن به آن تاکید شده‌است: «و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا إلیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی‌ذلک لایات لقوم یتفکرون.» (روم/ 20 -21) و از نشانه¬های قدرت او این است که از خودتان همسرانی برای‌تان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دل‌بستگی پایدار و مهر و رحمت پدید آورد؛ بی‌گمان در این، نشانه¬های است برای گروهی که می¬اندیشند. البته برنامه‌های، منظم، سازنده و دقیق دست‌گاه آفرینش و نظام هستی برای افراد خردورز و فهیم قابل درک و پذیرش است که قرآن به آن تصریح نموده. کسانی‌که تعقل و تدبر ندارند از درک این مسایل عمیق و مهم محروم خواهند بود.
الف. رفتار نیک با همسر
در سیره اهل¬بیت(ع) رفتار نیک با خانواده و همسر مورد توجه و تأکید جدی قرار گرفته که نمونه¬های فراوان آن در منابع تاریخی و روایی به چشم می¬خورد. در سیره رسول اکرم(ص) به ضوح مشاهده می¬شود که با همسران خود سلوک و رفتار مودبانه و سرشار از مهر و محبت داشته که در جامعه خشونت بار و زن ستیز آن روز تعجب‌انگیز بود. گرچه آن حضرت در بیرون خانه هم خشونت نداشت ولی مظهر قدرت و صلابت بود، در عین حال با زنان مدارا، نرمش و عطوفت داشت.
از عایشه نقل شده‌است: رسول خدا(ص) هیبت نبوت را میان خود و همسرانش سدی قرار نمی¬داد؛ بلکه با انس و ملایمت بسیار رفتار می¬کرد. چندان نرم رفتار و گرم‌خوی بود که گاهی بعضی همسرانش با او به درشتی سخن می¬گفتند. در کارهای خانه دستیار زنان بود و خدمت به زن را نوعی از صدقه می¬دانست و با آن‌که میان همسران خود، دقیقه¬ای از عدل و مساوات فرو نمی¬گذاشت، پیوسته نگران بود که مبادا آن¬گونه که میل قلبی اوست، عدل و مساوات را نپاییده باشد و از این‌رو، همواره از خداوند بخشودگی می¬طلبید» (محمود عقاد، [بی‌تا]: 24) در جای دیگر فرموده‌است: «همه مردمان دارای خصلت‌های نیک و بد هستند و مرد نباید تنها خصلت¬های ناپسند را در نظر داشته باشد و همسر خود را ترک گوید، چه هرگاه یک خصلت او ناراضی کننده باشد، خصلت دیگرش مایه خشنودی او خواهد بود و باید این دو را باهم به حساب آورد» (مسلم، [بی‌تا]: ج4، 178) ترک خانواده و ضرر رساندن به خانواده از نظر آن حضرت قبیح و مذموم شمرده شده آن‌جا که فرموده‌است: «از رحمت خدا دور باد آن‌که خانواده خود را تباه کند و آن¬ها را به حال خود واگذارد.» (مجلسی، پیشین: ج103، 13)
عباس محمود عقاد دانشمند مصری در باره سیره خانوادگی آن حضرت می¬نویسد: هنگامی‌که محمد(ص) با نخستین همسر خود خدیجه ازدواج کرد، خدیجه حدود چهل داشت و حضرت محمد(ص) بیست و پنج سال. تا وقتی خدیجه زنده بود با زن دیگر هم بالین نشد. همه می¬دانند که در ازدواج با خدیجه چهل ساله نقطه¬ای از لذت طلبی وجود نداشته است. مهر و وفای محمد(ص) به خدیجه به گونه¬ای بود که عایشه، بر آن زن خفته در گور رشک می¬ورزید و محمد(ص) شدت علاقه خود را به خدیجه و برتری‌های او را به عایشه پنهان نمی¬کرد و همیشه باز می¬گفت. روزی فرمود: «به خدا سوگند جای خدیجه را بهتر از او نگرفت. او زمانی ایمان آورد که همه کافر بودند، وقتی مرا تصدیق کرد که همه مرا تکذیب می¬کردند، هنگامی اموال خود را در پای من ریخت که همه اموال خود را بر من حرام می¬دانستند و خداوند از او فرزندانی به من بخشید و هیچ یک از زنان دیگر، مرا فرزندی نیاورد.» (محمود عقاد، پیشین: 136)
رابطه نیک با همسر در زندگی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) برای همگان الگوی زندگی معنوی است که هرکدام در عصر خود بهترین، پاک¬ترین، صادق‌ترین و مهرآمیزترین رابطه را داشته¬اند. زندگی امام علی(ع) با زهرای اطهر(س) از نظر مهرورزی، پاکی، و صداقت مثال زدنی و بی¬نظیر است و برای همیشه الگو و سرمشق سازنده است. هم‌چنین سایر امامان با همسران خویش ارتباط محبت آمیز و صادقانه داشته¬اند.
ب. تربیت فرزندان
فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده تنها برآوردن نیازهای جنسی نیست، بلکه هدف مهم و اساسی ادامه نسل پاک و سالم است. خداوند جاذبه و کشش میان زن و مرد قرار داده تا با هم دیگر ازدواج کنند و به آرامش برسند که نتیجه این آمیزش و ازدواج ادامه نسل بشر است. تولید نسل کار آسان است و به‌صورت خودکار صورت می¬گیرد، ولی مهم¬تر از آن تربیت و تعلیم فرزند است که ادامه نسل به‌صورت سازنده و سالم باشد و نسل با کیفیت و پاک به‌وجود آید. در آموزه¬های دینی و سیره اهل¬بیت به فرزند آوری و تربیت فرزند سفارش زیاد شده و رسول اکرم(ص) فرمود: «تزوجوا فانی مکاثر بکم‌الامم یوم القیامه»؛ ازدواج کنید، چرا که در روز رستاخیز به بسیاری و پرشماری تان بر امت¬ها چیره خواهم شد. (نوری، 1408: ج 14، 151)
در باره تربیت نیکوی فرزند امام علی(ع) فرمود: «و اما حق فرزندت این است که بدانی او از توست و در این جهان به نیک و بد خویش وابسته به توست و تو با پرورش خوب و رهنمایی او، به راه پرودگارش و کمک به او در فرمان‌برداری وی، هم در باره خودت و هم در حق او، مسؤول هستی و براساس این مسؤولیت پاداش بری و کیفر بینی. پس در کار فرزند چونان کسی عمل کن که کارش را در این دنیا به حسن اثر بیاراید و تو به سبب حسن رابطه فیما بین و سرپرستی خوبی که از او کرده¬ای و نتیجه¬ای الهی که از او گرفته-ای، نزد پرودرگارت معذور باشی و نیرویی جز خداوند نیست.» (بحرانی، 1363: 263) تربیت فرزند کار بسیار مهم و ظریف است که متاسفانه برخی خانواده¬ها به این رسالت خطیر توجه نداشته در تربیت فرزند کوتاهی و یا غفلت می¬ورزند. در یک نگاه کلی می-توان خانواده¬ها را در ارتباط با تربیت فرزند بر دسته تقسیم بندی کرد.
1. خانواده¬های بی¬تفاوت
این¬گونه خانواده¬ها فقط فرزند به دنیا می¬آورند و خوراک و پوشاکش را تهیه نموده رها می‌کنند و از تربیت فرزند خبری ندارند که فرزند کجا می¬رود؟ با کی دوست است؟ چه کار می¬کند؟ درس می¬خواند یا نمی¬خواند؟ مکتب و مدرسه می¬رود یا نمی¬رود؟ چنین فرزندانی از تربیت شایسته و تعلیم و تحصیل محروم شده برای جامعه خطرآفرین است و به احتمال زیاد در گروه¬های تبه‌کار و جنایت‌کار راه یافته آینده خود و خانواده را تباه می‌کنند.
2. خانواده¬های سخت¬گیر
برخی خانواده¬ها از راه و رسم تربیت بی¬خبر بوده بر فرزندان سخت¬گیری افراطی نموده و هرگونه آزادی را از فرزندان سلب می¬کنند نمی¬گذارند جلو مهمان یا در اجتماع صحبت نمایند. یا در امور زندگی نظر دهند. چنین فرزندانی از رشد فکری، ابتکار و خلاقیت بازمانده در آینده با اجتماع مشکلات فراوان دارند و در زندگی خود پیوسته با ناکامی مواجه شده سرخورده می¬شوند. این روش نیز از نظر معارف دینی و دانشمندان علوم تربیتی غلط و ویران‌گر است که باید از آن خودداری شود. چنین فرزندانی از خانواده دل‌زده شده در اختیار گروه‌های تبه‌کار و خلاف‌کار قرار می¬گیرند.
3. خانواده¬های معتدل و مقتدر
این خانواده¬ها در تربیت فرزندان روش سالم و معتدل را در پیش گرفته برای فرزندان، آزادی همراه با کنترل را رعایت می‌کنند. هم برای فرزندان آزادی معقول می¬دهند و هم کنترل معتدل دارند و در صورت لغزش و اشتباه فرزندان، با شیوه عاقلانه و سازنده فرزندان را به خطایش متوجه نموده و راه درست را برایش نشان می¬دهد. در کارها با فرزندان مشورت می¬کنند تا آنان احساس شخصیت نموده برای ورود در اجتماع و کارهای مهم و بزرگ¬تر آماده شوند. (احدی و دیگران، 1367: 874 - 875)
از این سه دسته خانواده¬ها، دسته سوم روش سالم و پسندیده دارند که از نظر اهل¬بیت نیز مورد تایید است. رسول اکرم(ص) را جع به تربیت شایسته فرزندان فرمود: «اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم، یغفر لکم»؛ فرزندان تان را گرامی بدارید و آنان را نیکو تربیت کنید، تا آمرزیده شوید. (مجلسی، پیشین: ج104، 95)
رسول اکرم(ص) فرزندان خود را بسیار دوست می¬داشت. حسنین(ع) هنگام نماز، بر گردن و پشتش می¬نشستند و او آن قدر سجده را طول می¬داد، تا آن‌ها پایین بیایند و گاهی به آرامی آن¬ها را از پشت خود پایین می¬آورد و از سجده بر می¬خاست، آن‌ها را در بر می‌گرفت و می¬بوسید. روزی یکی از حاضران گفت: ما هرگز فرزندان مان را نمی¬بوسیم. فرمود: «وقتی‌که خداوند رحمت را از دل شما زدوده است، من درباره شما چه می¬توانم کرد؟ روزی دیگر حسن محتبی را روی زانوی خود نشانده و می بوسید، اقرع بن حابس گفت: من ده فرزند دارم و تا کنون یک بار هم آن‌ها را نبوسیده¬ام. فرمود: «کسی‌که رحم در دل ندارد، خداوند هرگز بر او رحم نمی¬کند.» (مسلم، پیشین: ج7، 77)
در سخن دیگر فرمود: «خیرکم خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهلی»؛ بهترین شما آن¬ها هستند که با زن و فرزند خود به نیکی رفتار کنند و من از همه شما خوش رفتارترم. (حرعاملی، ج20، 171) گواه روشن بر روش تربیتی سالم و معتدل در سیره خانوادگی اهل-بیت(ع) تقدیم فرزندان نمونه است که فاطمه زهرا تربیت یافته پدرش حضرت پیامبر اکرم(ص) بود و بانوی نمونه اسلام و سیده زنان عالم است. در خانواده حضرت علی و زهرا(س) فرزندان چون امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، دختری مانند زینب و ام کلثوم، در زندگی خانوادگی امام علی(ع) با ام‌البنین فرزندی مانند ابوالفضل‌العباس(ع) و برادرانش تربیت شدند که هرکدام در تاریخ نظیر ندارند. سایر امامان نیز در تربیت فرزند اهتمام جدی داشتند که بررسی همه در این نوشتار نمی¬گنجد.

 نتیجه
برآیند پژوهش نشان می¬دهد که زندگی معنوی در سیره اهل¬بیت(ع) به‌صورت بسیار زیبا و برجسته تجلی یافته و شاخص¬های آن به‌مثابه الگوهای سازنده و مثبت در تمام ابعاد زندگی انسان الهام‌بخش بوده و هرکس می¬تواند از این الگوهای همیشه زنده، سرمشق گرفته و زندگی معنوی را تجربه نماید. در نتیجه می¬توان گفت: سیره اهلبیت در خانواده و تربیت فرزند کامل‌ترین الگوی تربیتی برای تمام بشر است و برای همیشه و هرشرایط پاسخ‌گوی نیازهای تربیتی جامعه است که با توجه به امکانات و وسایل مدرن و پیش‌رفته نیز قابل اجراست. اهل¬بیت چون ارتباط محکم و تنگاتنگ با ذات احدیت داشتند و با تمام وجود تسلیم خداوند بودند، معنویت در سراسر زندگی شان موج می‌زند از جمله در سیره خانوادگی و تربیت فرزند، معنویت بسیار پررنگ مشاهده می‌شود.

منبع: فصلنامه سخن صبا، 1401، ش44

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**