اجتماع و سیاست

استاد شهید مزاری (ره)، مقاومت غرب کابل ودستآوردها

**نوشته شده توسط محمّدعیوض اعتمادی**. **ارسال شده در** اجتماع و سیاست

 چكیده: غرب کابل در جریان سه ساله مقاومت عادلانه‌ی مردمش به رهبری شهید مزاری"ره" برای آزادی، عدالت و برابری، در معادلات سیاسی کشور و جهان‌ مطرح شد و اعتبار یافت. مقاومت غرب کابل و تلاش‌های بابه مزاری"ره" دستاورد‌های بزرگی برای مردم هزاره داشت. اگر این مقاومت و تلاش‌ها نبود، شاید این قوم دچار خود فراموشی تدریجی گردیده و خود نیز به طرح کتمان هویت قومی خویش کمک می‌کردند. در این نوشتار، تلاش شده است که مهم‌ترین دستاوردهای آن بررسی و تبیین شود.

واژگان‌کلیدی: شهید مزاری"ره"، غرب کابل، مقاومت، هزاره‌ها، عدالت اجتماعی، دستاوردها.

روزنه

در تاریخ سیاسی، اجتماعی ملت ما، «غرب کابل» اسمی است، هم‌ردیف مقاومت، ایثار، پایداری، خون و شهادت. غرب کابل درست از همان لحظه‌ی که در برابر زیاده‌خواهی‌ها و انحصار طلبی‌های فاشیسم تاریخ، نه گفت؛ به قتل‌گاه صدها انسان بی‌گناه و اما عدالت خواه تبدیل شد و خون انسان‌های فقیر و آگاه غرب کابل سیل‌آسا در آن جاری شد. در حقیقت اسماعیل‌های جامعه هزاره به پیش‌واز رمی شیاطین، خفاشان شب و خناسان کوردل شتافتند. تا با خون خویش «غرب کابل» را قداست بخشند و در تاریخ سیاسی هزاره‌ها ماندگار گردد.

غرب کابل کارنامه مردمی است که با خون صادق سیاه و...، امضا شده و مفهوم عام است هر نقطه‌ی که پیام و آرمان رهبر شهید"ره" در آن متجلی باشد، مصداق آن می‌باشد. درست مانند؛ کربلا که پس از شهادت امام حسین(ع) دیگر، نه صرفا زمینی در عراق و در کنار شط فرات بلکه در هر میعادگاه حق و عدالت جاودانگی یافته است. بنابراین، غرب کابل آغاز بی‌نهایت است و دستاورد آن، میراث ماندگار تاریخ، پس، زنده نگهداشتن سرگذشت خونبار غرب کابل و مقاومت عدالت خواهانه و ضد فاشیستی آن، به رهبری شهیدمزاری"ره" بزرگ‌ترین رسالت ملی و انسانی هر فرد آگاه جامعه ما، به شمار می‌آید.

1ـ نگاهی به گذشته تاریخی هزاره‌ها

1ـ1. دفاع هزاره‌ها از کشور در برابر تهاجم خارجی‌ها

به گواهی تاریخ مردم هزاره از زمآن‌های دور تا کنون در برابر تهاجم خارجی‌ها مقاومت و پایداری نشان داده، نه تنها از خود، بلکه هر نقطه‌ی کشور که مورد تهاجم بیگانه قرار گرفته، به یاری آن شتافته و از آن دفاع کرده‌اند که پرداختن به آن از حوصله این نوشتار خارج است و فرصت دیگری را می‌طلبد. از این رو، تنها به فهرست فداکاری‌های این مردم اشاره می‌شود.

در حمله وحشیانه چنگیز‌خان به افغانستان، مردم هزاره به دفاع برخواسته و فداکاری‌ها نمودند و خسارت‌های جانی و مالی سنگینی را متحمل گردیدند. غبار می‌نویسد: سپاه چنگیز، در دره شکاری در شمال هزاره جات برای اولین بار، توسط مردم مدافع مرکز افغانستان به شکست سختی دچارشدند و نواسه چنگیز به تیر یک نفر از مردم بامیان به هلاکت رسید. (غبار، 1383، 212ـ213 و حبیبی،1389، 267)

هشت‌صد نفر از هزاره‌های لاچین به رکاب سلطان جلال‌الدین پیوسته در برابر لشکریان چنگیزخان جنگیدند.(یزدانی، بی‌تا، 9) در حملات پی‌درپی محمد شیبانی ازبک در سال 911ق، که با سپاه عظیمی از ماوراء النهر به قصد تسخیر افغانستان عبور نمود و نواحی بلخ، اندخوی، بادغیس و هرات را تصرف کرد، مردم هزاره به فرماندهی امیر ذوالنون به مقابله با او شتافتند. (همان، 9ـ10)

در حملات نادرشاه افشار باز هم هزاره‌ها در کنار سایر مردم افغانستان دفاع نموده‌اند. (فرهنگ،1389، ص65) در جنگ‌های ضد انگلیسی و حماسه‌های بزرگ ملی مردم افغانستان، هزاره‌ها در تمام آن حماسه‌ها شرکت فعال داشته‌اند. در جنگ استقلال (1919م) مجاهد مردان هزاره به میدان جهاد علیه انگلیس شتافتند که نام عده‌ی از قهرمانان  آن در منار یاد بود شهدای استقلال در دهمزنگ کابل، حک گردیده‌است.

قیام خونین مردم قهرمان دره صوف به تاریخ 12 /11/1357 سرآغاز قیام‌های مردمی ملت افغانستان به حساب می‌آید. بعد از آن دامنه قیام به سرعت در مناطق دیگر کشور گسترش یافت. در دوران 14 سال جهاد علیه ارتش سرخ شوروی سابق نیز مردم هزاره دوشا دوش دیگران مبارزه کردند.

2ـ1. مقاومت هزاره‌ها در برابراستبداد داخلی

هزاره‌ها در مقابل عبدالرحمن هفت سال جنگیدند و خواب راحت را از چشمان او گرفته و باعث وحشت حکومتش گردیده بودند. چنانکه سید مهدی فرخ سفیر وقت ایران در کابل از قول عبدالرحمن نقل می‌کند: «جماعت هزاره، سال‌ها موجب وحشت حکومت افغانستان بوده‌اند. حتی پادشاه اعظم نادرشاه [افشار] که افغانستان و هندوستان را به حیطه‌ی تصرف خود در آورده بود، نتوانست طایفه گردن کش هزاره را مطیع سازد...»(فرخ، 1371، 322 و جمالی، 1378، 47)

عبدالرحمن برای شکست این مردم از راه‌های زیادی استفاده کرد سرآن‌جام فتوای مذهبی علمای اهل سنت و خیانت‌های درونی کارگر شد(ارزگانی،1370، 143). در نتیجه 62 درصد این مردم از دم تیغ امیر قساوت و جلاد تاریخ گذشت و «بقیة السیف» امیر قساوت، هویت و عزت شان محو شد و به یک ملیت بسیار ذلیل، حقیر و حتی به ننگ اجتماعی تبدیل شدند به گونه‌ی که نام هزاره باعث نفرت برای دیگران و احساس شرمندگی برای خود شان شده بود. چنانکه رهبرشهید"ره" به این نکته اشاره می‌کند: «در این جامعه، پشتون بودن ننگ نبود، افتخار بود؛ تاجیک بودن ننگ نبود، افتخار بود؛ ازبک بودن ننگ نبود، ولی هزاره بودن ننگ بود، حتی کسانی را که در زندگی خود شریک هم کرده بودند، احترام هم می‌کردند، دوست شان هم بودند و به عنوان شیعه احترام هم می‌کردند، همین‌ها هم یک کسی را، یک نفری را که تحقیر می‌کردند، یا «او "هزاره‌گک" می‌گفتند یا "او هزاره‌گی" !! این مسأله وجود داشت.» (سخنانی‌ از پیشوای شهید"ره"، 261)

در دوران 18 سال حکومت حبیب الله خان نیز هزاره‌ها در  فشار و اختناق بسر می‌بردند. اما در زمان امان الله خان تنها حقوق شهروندی که نصیب هزاره‌ها شد لغو فرمان بردگی آنان بود که در اثرآن هفت صد نفر تنها در کابل از بردگی آزاد شدند و به خویشاوندان خود پیوستند!! (یزدانی، بی‌تا، 37)

در قیام علیه حکومت حبیب الله کلکانی (بچه سقاو) در سال 1308 که شهید ملا فیض محمد کاتب هزاره"ره" در خفا سران هزاره را به پایداری و مقاومت بر ضد آن تشویق کرده بود، (کاتب، 1372، 119) نیز هزاره‌ها نقش اساسی و فعال داشته‌اند. نادرشاه به کمک غیر مستقیم هزاره‌ها به سلطنت رسید اما به‌جای تشکر از فداکاری آن‌ها، نقشه نابودی شان را کشید که تحریک کوچی‌ها و جنگ‌های خونینی آنان علیه مردم بی‌دفاع هزاره، تبعیض، ستم و...، نمونه‌های بارز آن می‌باشد. سرآن‌جام عبدالخالق شهید"ره" با شلیک گلوله به پیشانی استبداد مغز پوچ سردمدار ستم و استبداد را متلاشی ساخت و نشان داد که هزاره ذلت نمی‌پذیرد.

3ـ1. حضور هزاره‌ها در حکومت

پیشینه حضور هزاره‌ها در بدنه‌ی قدرت سیاسی (بسیار کم رنگ) به زمان امان الله خان بر می‌گردد که در زمره اصلاحات امانی مشارکت 45 نفر نماینده هزاره برای اولین بار، در لوی جرگه 1050 نفری در سال 1303 (دانش، 1374، 42ـ43) ثبت تاریخ گردیده است. در سال1346 دکتر عبد الواحد سرابی توانست به عنوان اولین وزیر هزاره، به سمت وزیر مشاور در کابینه اول نور احمد اعتمادی راه یابد. (بختیاری، 1385، 76) در کابینه دوم، انجنیر یعقوب لعلی به سمت وزیر فواید عامه و دکتر سرابی وزیر پلان منصوب شد. در کابینه دکتر عبدالظاهر این دو نفر جایگاه خود را حفظ کردند. در کابینه محمد موسی شفیق (آخر سلطنت ظاهر شاه) تنها سرابی ماند. در جمهوری شاهانه سردار محمد داوودخان دوباره حضور هزاره‌ها در دولت ممنوع و قدغن شد. داوودخان به مأموران امر می‌کرد بالای مردم هزاره ظلم کنند اموال شان را علنی به نام رشوت بگیرند و با خشونت با آنان رفتار و برخورد کنند. کوچی‌ها را هدایت می‌داد تا اموال هزاره‌ها را به زور بگیرند و زراعت  شان را تلف کند.(دولت آبادی،حبل الله،ش37) بر اساس دیدگاه برتری قومی، داوودخان، پست های حساس  را در اردو، به قوم پشتون (مخصوصا محمد زایی‌ها) می‌سپرد چنانکه جنرال عظیمی می‌نویسد: جهت سوق و اداره اردوی نوین سردار محمد داوود خان به صورت عموم از قوماندانان و جنرالانی که بیش‌تر به شخص وی و منافع خانواده سلطنتی وفا دار بود استفاده می‌کرد. ترجیحا به مردم و رجال نظامی پشتون‌ها و محمد زایی‌ها حق اولویت می‌داد و پست‌های حساس اردو به آن‌ها تعلق می‌گرفت. کم‌ترین حقوق را در سوق و اداره اردوی افغانستان، اقلیت‌های هزاره و ازبک داشتند در حالیکه بیش‌تر از 50% سربازان و افراد اردو را فرزندان این اقلیت‌های ستم‌کش تشکیل می‌دادند. (عظیمی، 1378، 39ـ40)

دکتر چنگیز پهلوان نویسنده و تحلیل‌گر ایرانی می‌نویسد: ساختار قدرت در افغانستان از زمان احمدشاه ابدالی تا زمان مجاهدین (1747ـ1992) همواره متکی به یک قوم بوده است. این موقعیت ویژه موجب شد که تفکر به نام پشتونیزم در افغانستان شکل بگیرد که اساس آن نوع برتری جویی قومی است نسبت به سایر اقوام در این کشور.(پهلوان،1377، 30ـ31)

پس از کودتای هفت ثور 1357 سلطانعلی کشتمند از شاخه «پرچم» و زیر پلان و عبدالکریم میثاق از جناح «خلق» به وزارت مالیه رسید. اما با تجاوز ارتش سرخ شوروی سابق تنها کشتمند دوام آورد و به صدر اعظمی (نخست وزیری) رسید. پس از دوران جهاد و مقاومت مردم افغانستان، طرح حکومت موقت در پیشاور پاکستان به رهبری عبدالرب رسول سیاف ریخته شد.(موسوی،1387،256) بار دیگر تاریخ تکرار گردید و در این طرح وجود هزاره‌ها نادیده گرفته شد. ربانی برای حفظ و انحصار قدرت تلاش‌های زیادی از طریق درگیر کردن اقوام با همدیگر (چیزی که در گذشته وجود داشت)آن‌جام داد!!

2ـ مقاومت غرب کابل و دستاوردها

اندکی پس از استقرار حکومت مجاهدین در کابل، ساکنان غرب کابل به تحریک مستقیم عرب‌های سعودی از زمین و هوا مورد حمله قرار گرفتند. حد فاصل ماه ثور 1371ـ حوت 1373 غرب کابل صحنه درگیری‌های خونینی قرارگرفت. بدین ترتیب این قسمت از پایتخت به بزرگ‌ترین میدان جنگ در کشور تبدیل شد و حزب وحدت اسلامی درگیر جنگ‌های پی در پی(27 جنگ) و ناخواسته در برابر نیروهای حکومت فاشیستی وقت گردید. این مبارزات حزب وحدت و نیروهای هزاره ‌به رهبری شهیدمزاری"ره" در دفاع از حقوق جامعه هزاره و شیعه به مقاومت غرب کابل مشهور گردید، که در ذیل به بررسی دستاوردهای آن، پرداخته می‌شود.

1ـ2. ایجاد خودباوری در هزاره‌ها

نیمه نخست دهه 1370ش ـ1990م. رویدادهای چشم‌گیری اجتماعی و فرهنگی توأم با حضور نظامی و سیاسی در جامعه هزاره در قلب کشمکش‌های تعیین کننده، در غرب کابل اتفاق افتاد. طی این دوره، جامعه هزاره شناخت، آگاهی‌ها و ایده خودباوری را به دست آورد و به این نکته رسیدند که تنها خود می‌توانند بهترین حامی خویش باشند. از این رو، پروانه وار دور وجود مزاری بزرگ را گرفتند و او را رهبر خواندند. چنانکه استاد شفق بهسودی در این مورد می‌گوید: «مسأله مزاری بزرگ، مسأله ریاست عادی، دبیر کلی یک حزب، فرماندهی یک نیروی منظم جهادی نبوده است بلکه حوادث کابل و سایر مناطق افغانستان این حقیقت را آشکار کرد که او رهبر مردم ما بود. مردم از پیر، جوان، زن، مرد، تحصیل کرده، بی‌سواد، غنی و فقیر و...، او را به عنوان رهبر و مراد خود پذیرفته بودند.(شاهد یاران، 35)

آقای زاهدی ناهوری می‌گوید: وقتی فریاد مزاری رهبر را شنیدم با خود آرام گریستم، این مسأله مزاری رهبر یعنی چه؟ یعنی هزاره‌ها به این نقطه رسیده اند که روی یک نفر آگاهانه، عالمانه، فهمیده و بدون فشار دیگران توافق نمایند. برای من یک جهان ارزش دارد اگر بمیرم دیگر غمی ندارم. این برای من یک افتخاراست نه به این دلیل که حضرت استاد مزاری رهبر می‌شود، به این دلیل که اراده ملی و آزاد برای مردم مقاوم ما به وجود آمده است. من به این موضوع افتخار می‌کنم. اگر بمیرم، دیگرآرزوی ندارم، کور شود چشم من که من مزاری رهبر را قبول نکنم.(سخنرانی؛ مسجداهلبیت"ع"،پاییز1372 قم)

تأسیس و راه‌اندازی «مجتمع آموزش عالی شهید بلخی"ره"»، «نهاد مرجعیت»از خود مردم هزاره و شیعه افغانستان، ایجاد نشریات گوناگون حزب وحدت اسلامی در خاج از کشور، تأسیس «دانشگاه بامیان» در قلب هزارستان اسلامی نیز در همین راستا آن‌جام گرفت. بدون شک در تمام این زمینه‌ها تلاش‌های دلسوزانه رهبر شهید"ره" بر کسی پوشیده نیست. چنانکه نویسنده معاصر کشور در مورد تلاش‌های ایشان برای ایجاد نهاد مرجعیت می‌نویسد: اگر تلاش‌های شهیدمزاری"ره" در راه ایجاد مرجعیت نمی‌بود، هیچ هزاره‌ای جرأت نمی‌کرد خود را به عنوان مرجع اعلام کند... نه تنها این اقدام برای غیر افغانستانی‌ها بسیار مشکل بود حتی برای بسیاری از [شیعیان] غیر هزاره خود افغانستان هم قابل باور و پذیرش نبود.(دولت آبادی، 1385 /487)

شهید مزاری"ره" با مقاومت خویش در غرب کابل آن هم در بحرانی‌ترین برهه از تاریخ افغانستان (دهه1370ش) نقش بزرگی برای هویت بخشیدن به هزاره‌ها و شیعیان افغاستان بازی کرد. او هر چند خود در این راه قربانی گردید، اما مردمی را از خواب غفلت بیدار کرد و به آنان انگیزه سیاسی و روحیه انقلابی بخشید و برای مردم خود هویت خلق کرد.

چنان‌که رهبر شهید"ره" در دیدار موسفیدان و متنفذان غرب کابل با ایشان به تاریخ 17/9/1373، به این نکته اشاره می‌کند: «حالا، درست است که مادر این‌جا کاری نکردیم، جای را نگرفتیم، حکومت تشکیل ندادیم ولی با مقاومت، با برکت جهاد، با فداکاری مردم خود، یک عزت و هویت پیدا کردیم و آن عزت این است که می‌گوییم: «ما یکی از اقوام افغانستان هستیم، در این خانه مشترک دیگر هزاره بودن ننگ نباشد. اگر افغان‌ها [پشتون‌ها]، تاجیک‌ها، ازبک‌ها و ترکمن‌ها به اسلام فخر می‌کنند؛ ما هم مسلمان هستیم و به اسلام فخر می‌کنیم، اگر آن‌ها به نژاد شان فخر می‌کنند، ما هم یک نژاد هستیم و به نژاد خود فخر می‌کنیم، در هر صورتش ما در این خانه‌شریک هستیم.(سخنانی از پیشوای شهید"ره"، 261)

در جریان مقاومت غرب کابل و گره خوردن مردم و رهبر بزرگ‌ترین حماسه تاریخی هزاره‌ها خلق شد و توان چانه زنی هزاره‌ها در معادلات سیاسی افغانستان افزایش یافت، به‌گونه‌ی که در طول سه سال مقاومت، غرب کابل توجه بسیاری از محافل سیاسی و سیاست مداران داخلی و خارجی را به خود جلب کرد و شهیدمزاری"ره" به عنوان یک چهره سیاسی و رهبر شیعیان مطرح گردید.

استاد شفق بهسودی در این مورد می‌گوید: «ما هزاره‌ها سیاست را با مزاری در غرب کابل آغاز کردیم، این یک حقیقت انکار ناپذیری است و هر کسی هم باور ندارد باید با دلیل و مدرک ثابت کند که هزاره‌ها قبل از مزاری در کجا وارد بازی سیاست شده اند.»(دولت آبادی،1390،134)

در یک کلام، می‌توان گفت: یکی از دستاوردهای بزرگ و مهمی مقاومت غرب کابل این بود که شهیدمزاری"ره" برای مردم هزاره این باور را خلق کرد که می‌توانند در قدرت سیاسی افغانستان شریک باشند، براساس این آموزه‌های سیاسی و هویت بخش رهبر شهید "ره"اولین بار، در تاریخ سیاسی افغانستان یک هزاره (حاج محمد محقق) خود را برای تصدی بالاترین مقام دولتی یعنی ریاست جمهوری کاندیدا نمود. و یا آن یکی جرأت یافت که فریاد زند:آری من هزاره ام همان هزاره که دیروز به جرم هویتم تحقیر و تنبه شدم، امروز مهره اصلی این کشورم و این هویت نیل‌گون را مدیون یگانه بابه قوم مزاری قهرمان هستم.(عیسی زرگر، جمهوری سکوت،17/1/ 1393) از سوی دیگر شهیدمزاری"ره"  به همه نشان داد که هزاره‌ها می‌توانند، پیشگام عدالت‌خواهی در کشور باشند. ایجاد چنین باوری در شرایطی که همه به دنبال حذف هزاره‌ها از ساختار سیاسی کشور بودند کار آسانی نبود.

2ـ2. تبدیل شدن حزب وحدت اسلامی به یک قدرت سیاسی مهم در کشور

شاید به تصویر کشیدن عظمت حزب وحدت اسلامی، در جریان سه سال مقاومت غرب کابل در شرایط فعلی که این حزب متأسفانه به تکه های کوچکی (به قول آقای دای فولادی؛ به حزب وحدت چارپاره و...) تبدیل و تقسیم شده است کاری ساده‌ی نباشد. لکن این حقیقت را باید پذیرفت که حزب وحدت پس از تشکیل، ظرف سه سال توانست تقریبا کل هزارستان اسلامی را تحت کنترل خود در آورد و در سطح بین المللی اعتبار یابد، که به عقیده یکی از نویسندگان معاصر، هم بستگی واقعی هزاره‌ها در داخل و خارج، به خصوص در خارج نقش مهمی در معرفی حزب وحدت در محافل بین المللی داشت (موسوی،1387، 261).

حزب وحدت علاوه بر حضور در عرصه‌ی بین‌المللی، نشست‌ها و کنفرانس‌های بین‌المللی برای افغانستان مانند کنفراس وزرای خارجه کشورهای اسلامی در استامبول، کنفراس چهار جانبه در اسلام آباد و تهران، کنفراس ششم کشورهای اسلامی در سنگال، نشست سالانه سازمان ملل متحد و گفت و گوی نمایندگان آن، با دبیر کل سازمان ملل در نیویورک آمریکا، موفق شد در چندین کشور اروپایی دفاتر نمایندگی داشته باشد.(همان، 252).

حزب وحدت تحت رهبری شهیدمزاری"ره" به صورت نیرومند ترین حزب سیاسی درآمد و از هزاره‌ها و شیعیان افغانستان نمایندگی می‌کرد. این نیرو، علی رغم شکست در کابل، به یکی از چهار نیروی سیاسی مهم افغانستان تبدیل گردید (موسوی، 1386، 257).

تحمل این اقتدار و عظمت نه تنها برای دشمنان دشوار می‌نمود که حتی برای دوستان نیز، رشک آور بود و آنان را نیز وسوسه می‌کرد که وقتی این همه اقتدار و عظمت وجود دارد، چرا ما در رأس آن نباشیم؟!!.

3ـ2. معرفی‌ هزاره‌ها به‌ جهانیان

«مقاومت غرب کابل» به رهبری «شهیدمزاری"ره"» نقطه عطفی در تاریخ هزاره‌ها است. زیرا این مردم فراموش شده را در کانون توجه جهانیان قرار داد و در سایه‌ی این مقاومت، هزاره‌ها، جایگاه واقعی خود را باز یافتند و دارای پایگاهی شدند که حتی نمایندگان سازمان ملل، نهادهای بین‌المللی و فرستادگان سیاسی کشورهای خارجی وقتی به کابل پا می‌نهادند، مجبور بودند که به غرب کابل نیز بیایند و نظر مردم هزاره و رهبری آنان را بشنوند. چنان‌که رهبرشهید"ره" می‌گوید: «امروز اگر مردم شیعه و هزاره عزت و هویت دارند و اگر از آن‌ها تبلیغ می‌شود و دنیا روی شان فصل جدیدی را باز کرده است، از برکت مقاومت، پشتبانی و ایستادگی شماست.» (سخنانی از پیشوای شهید"ره"، 258)

یکی از نویسندگان معاصر، می‌نویسد: مقاومت غرب کابل نقطه‌ی عطفی را در تاریخ معاصرافغانستان به طور کلی، به ویژه سرنوشت جمعیت شیعه و هزاره افغانستان رقم زد. حزب وحدت با دفاع و حفظ موقعیت خود در سه سال مقاومت، مبارزات هزاره‌ها را در معرض توجه قدرت‌های منطقه‌ی و بین‌المللی قرار داد (موسوی، 1386، 257).

عظمت هزاره‌ها خار چشمی بود برای کسانی که نمی‌خواستند این مردم عزت و عظمت داشته باشند. از این رو، تلاش‌های از داخل و خارج به منظور نابودی این مردم صورت گرفت. اولین حمله بالای حزب وحدت در سیلو به تاریخ 14 جوزای 1371 بود. این حمله به نیروهای سیاف نسبت داده شد، ولی بعدها روشن شد که طراح اصلی آن یکی از قوماندانان برجسته حرکت اسلامی بوده که با هماهنگی مسعود، آن‌جام شده بود تا هزاره‌ها و پشتون‌ها را باهم درگیر سازند!! که چنین هم شد.(دولت آبادی،1392،163ـ164) فاجعه خونینی افشار را نیز در همین راستا خلق کردند که در آن، صدها نفر از مردم بی‌دفاع افشار شهید و زخمی شدند، هزاران زن هتک حرمت شد.

پس از شهادت رهبر شهید"ره" غرب کابل صحنه تاخت و تاز شغالان و خفاشان شب قرار گرفت و بار دیگر، دوران عبدالرحمن تکرار شد. چراغ هزاره‌ها برای مدتی در کابل خاموش شد و هیچ کس باور نمی‌کرد این چراغ دوباره روشن شود و پرچم مقاومت به زمین افتاده دوباره به اهتزاز درآید. همه‌ی تحلیل‌ها، بر این پایه استوار بود، که هزاره‌ها، به کلی از بین رفت و دیگر نمی‌تواند؛ به عنوان یک کتله بزرگ قومی کمر، راست کند و با رهبریت هزارگی در صحنه‌ی سیاسی کشور مطرح شود. اما از آن‌جای که «شهیدمزاری "ره"» بابه بزرگ قوم، با مقاومت سه ساله غرب کابل، خط مشی سیاسی (Policymacking) روشنی را برای آینده قوم ترسیم کرده و برای آنان خودباوری خلق کرده بود؛ بر خلاف انتظار همه و به کوری چشم بدخواهان، هزاره‌ها پس از این شکست تلخ، به سرعت به تجدید سازمان خود پرداختند، جامعه هزاره در داخل و خارج هشیارتر و منسجم تر از گذشته عمل کرد.

 4ـ2. مشارکت هزاره‌ها در قدرت سیاسی

بدون شک مشارکت اقوام به ویژه هزاره‌ها در سطوح مختلف قدرت (هرچند محدود وکم رنگ) دستاورد مقاومت غرب کابل به رهبری شهیدمزاری "ره"، خون شهیدان وطن، شهدای مظلوم مقاومت و خون دل خوردن شخصیت بزرگ چون؛ شهیدمزاری "ره" است. به قول علامه مجاهد شهید سید اسماعیل بلخی"ره" «این آب رخ از همت آن لاله کفن هاست»

شاعر خوش ذوق و تیزبین، علی اکبر بهادری حقیقت را چه زیبا سروده است:

سُوتِه بابه اَگَه تَوتَو نموکَد / دَه بیخ گوش دشموخَو نموکَد

خدامی دانه اِی دشمون نادو / قانون آغِلی رَه نَو نموکَد

اگر در افغانستان پس از دو صدو پنجاه سال تک صدایی و حکومت تک قومی قانون آغلی نو شد (قانون اساسی جدید تصویب شد) و در آن از تأسیس نظام متکی بر اراده مردم و دموکراسی، ایجاد جامعه مدنی عاری از ظلم، استبداد، تبعیض، خشونت و مبتنی بر قانون‌مندی، عدالت اجتماعی، حفظ کرامت و حقوق انسانی و تأمین آزادی‌ها، حقوق اساسی مردم و...، سخن گفته شده است، (قانون اساسی، مقدمه) دستاورد مقاومت غرب کابل بود از برکت همین مقاومت است که امروز هیچ کسی نمی‌تواند هزاره‌ها را در رسیدن به هرم قدرت نادیده انگارد.

شهیدمزاری"ره" خود را برای دفاع از موجودیت فیزیکی اقوام محروم کشور سپر قرار داد و برای تحقق اهدافش (در و اقع اهداف مردم) تا آخر و تا پای جان ایستاد، سخت‌ترین شرایط را متحمل شد، اما تن به معامله نداد. چنان‌که شهید سید محمد سجادی می‌گوید: «مزاری تنها رهبری بود که به جای اندیشیدن به موقعیت و منافع شخصی و معامله گری سیاسی با این و آن، به مردم فکر کرد و مصالح مردم را بر هر امتیاز دیگری ترجیح داد و در کنار مردم برای احیای ارزش‌ها و پاسداری از دستاوردهای جهاد، مبارزه کرد و لحظه‌ی در امر دفاع از حق و عدالت درنگ ننمود و سر بر آستان صاحبان دروغین قدرت نسایید. (فریاد عدالت، مقدمه) سرآن‌جام شربت شهادت را نوشید. روانش شاد و یادش گرامی باد!

نگارنده براین باور است که؛ اگر اندیشه‌های سیاسی رهبر شهید"ره" به درستی تبیین شود همگان در خواهند یافت که؛ تلاش‌های بابه مزاری"ره" تنها و تنها برای هزاره‌ها نبوده است چنانکه می‌گفت: «خط مشی و استراتژی حزب وحدت تفاهم بین ملیت‌ها و اقوام افغانستان است که طبق نفوس و شعاع وجودی خود، در تصمیم‌گیری سیاسی شریک باشد، براساس نفوس مجلس تشکیل شود و براساس نفوس هم دولت روی کار بیاید؛ این خط مشی حزب وحدت است. (سخنانی‌از پیشوای‌ شهید"ره"، 247).

بنابراین، خواست او مطابق خواست همه انسان‌های آزادی خواه، حق خواه و آزاده‌ی‌ جهان در طول تاریخ است.‌ وقتی شهید مزاری"ره" می‌گوید: «من می‌خواهم دیگر هزاره بودن جرم نباشد، به این معنی است که می‌خواهم که دیگرانسان بودن جرم نباشد.» از این رو، طرح‌ها و راه‌کارهای رهبر شهید"ره" برای حل بحران کشور، در قالب ایجاد حکومت فراگیر اسلامی، طرح چهار جانبه برای تأمین وحدت ملی و عدالت اجتماعی، برگزاری انتخابات آزاد و...،در اجلاس "بن" از سوی جامعه جهانی به عنوان راه نجات افغانستان از بحران موجود کشور، پذیرفته شد و سنگ بنای نظام سیاسی فعلی افغانستان قرار گرفت.

نتیجه

بدون شک، مقاومت سه ساله‌ی غرب کابل و فدا کاری‌های بابه بزرگ و سردار سرافراز قوم شهید مزاری"ره" دستاوردهای عظیمی را برای مردم ما به ارمغان آورد. ایجاد خودباوری در مردم، تبدیل حزب وحدت به یک قدرت سیاسی (در یک برهه‌ی از تاریخ)، مطرح ساختن هزاره‌ها در سطح بین المللی و پذیرش آنان از سوی دیگر اقوام ساکن کشور و مشارکت شان در قدرت سیاسی، از مهم‌ترین دستاوردهای مقاومت غرب کابل است. در یک کلام نهالی را که شهید ملا فیض محمد کاتب ‌هزاره"ره"، شهیدعبدالخالق هزاره "ره"، ابراهیم‌خان گاو سوار شهرستانی"ره" و علامه مجاهد شهید سید اسماعیل بلخی "ره" کاشته بودند، به شاخ، برگ و ثمر رساند.

 

 

 

 

 

 

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**