طلاق، عوامل و راهكارهاي كاهش آن
چكیده: طلاق از مهمترین آسیبهای اجتماعی به ویژه خانواده به حساب میآید كه اركان نظام خانواده را متزلزل میسازد. طلاق مبغوضترین حلالها نزد خداوند است. این نوشتار پاسخی است به این سؤال كه چه عواملی باعث افزایش طلاق در جامعه شده و با توجه به روند رو به رشد طلاق در جامعه چه راهی برای برون رفت از این وضعیت وجود دارد؟ برخی عوامل طلاق عبارتاند از: ضعف ایمان، تصمیم عجولانه به جدایی، توقعات بیجای زن از مرد و بالعكس، اختلاط زن و مرد، مهریه های سنگین، شیربهای سنگین، بد خلقی، بد گمانی و بی توجهی به آثار شوم طلاق، مشكلات اجتماعی و ایجاد دشمنی.و در نهایت، راه برون رفت از این معضل اجتماعی بررسی گردیده است.
كلید واژه: طلاق، آثار، خانواده، عوامل، زوجین
تبین مسئله
در هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال كانون خانواده و عوارض سوء ناشی از آن وجود نداشتهاست.از این رو، قانوانگذاران، حقوقدانان، روانشناسان هركدام با وسایلی كه در اختیار دارند سعی میكنند بنیان ازدواجها را استوارتر و پایدارتر و خلل نا پذیرتر سازند اما آمارها نشان میدهد كه هر سال بیش از سال گذشته بر تعداد طلاقها افزوده میشود و خطر از هم پاشیدن بر بسیاری از کانونهای خانوادگی سایه افكندهاست.(مطهری،مجموعهآثار،ج 19،1386/244) روزنامه جمهوری اسلامی نسبت به روند رو به رشد طلاق مینویسد:
«در شرایط فعلی آمار طلاق در کشورهای مختلف بالا رفته است. و این یك معضل است که امروزه دامن بسیاری از جوامع را گرفته، بر اساس آماری که مرکز اطلاعات و آمار زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی اعلام کرده؛ میانگین نسبت طلاق به ازدواج در کشور ایران در شش ماهه نخست سال جاری (1388) 24/13 درصد بوده است یعنی از هر هشت ازدواج در کشور یکی منجر به طلاق شده است(روز نامه جمهوری اسلامی،/13/8806).
آمار نقل شده از روز نامه مزبور برای جامعه افغانستان از آن جهت اهمّیت دارد كه جمعیت قابل توجه از هموطنانما بیش از سه دهه است كه در كشور ایران زندگی میكنند. از این رو، از آمار مزبور میتوان روند رو به رشد طلاق در میان افغانیها را نیز حدس زد؛ زیرا افراد یك جامعه به نسبت مساوی بدون در نظر داشت رنگ، نژاد، و ... تحت تأثیر پدیدههای اجتماعی قرار میگیرند. بنابراین وضیعت طلاق در میان افغانیها خصوصاً آنان كه مهاجرت در ایران را تجربه كردهاند، خیلی بهتر از ایرانیان مقیم نخواهد بود. چه اینكه افزایش چشمگیر مراجعه كنندگان هموطنان افغانی به دفتر آیةالعظمی محقق كابلیB درقم، برای اجرای طلاق، گواه صدق بر این مدعی است. به هرحال، سیر رو به رشد طلاق زنگ خطری است برای جامعه تا برای حفظ كیان خانواده و جلوگیری از فرو پاشی آن دست به كار شده و از گسترش این پدیده جلو گیری به عمل آورد. حال پرسش این است كه چه عوامل باعث شده تا چنین وضعیتی به وجود آید؟ وچه راهكاری برای برون رفت از این وضعیت وجود دارد ؟ این نوشتار میكوشد تا به این دو سؤال پاسخ دهد.
1- عوامل افزایش طلاق
برای طلاق عوامل گوناگونی میتوان بر شمرد؛ امّا ما درصدر بیان مهمترین عوامل هستیم كه به نظر میرسد عوامل ذیل مهمترین آنها باشد:
1-1. ضعف ایمان
ضعف ایمان یكی از عوامل طلاق است. زیرا، ایمان به خدا و احساس مسئوولیت در پیشگاه او قویترین عامل باز دارنده پدیده طلاق و از هم پاشیده شدن خانواده در جامعه است. ایمانی كه فراتر از مسائل مادّی است و با چیزی نمیتوان آن را مبادله كرد، همه جا با انسان است و لحظهای از او جدا نمیشود، و همه چیز در برابر آن كوچك و كمرنگ است. به همین دلیل، قویترین چهرههای اخلاق كه ایثار و فدا كاری را در حد اعلی داشته است، در زندگی اولیاء الله مشاهده میكنیم. بدون شك ایثار و فداكاری اساسیترین عامل ثبات در زندگی زناشویی است.
و نیز به همین دلیل، در جوامع مادّی كه همه چیز با معیار منافع شخصی سنجیده میشود، مسائل اخلاقی بسیار كمرنگ است، و غالباً در مواردی رسمیت دارد كه در طریق همان منافع شخصی باشد؛ حسن خُلق، ادب، درستكاری، وفا و سخاوت، همه تا آنجا ارزش دارد كه بتواند سود مادّی بیشتری را جلب كند و آنجا كه سودی مادّی به خطر افتاد همة اینها رنگ میبازند! همسران نیز تا آنجا شریك زندگی و مورد علاقهاند كه سود و لذت مادّی بیافرینند؛ در غیر این صورت، فراموش میشوند؛ به همین دلیل طلاق در این كشورها بیداد میكند.(مكارم، اخلاق در قران ج3 / 1385-87)
هدف از ازدواج از دیدگاه اسلام صرفاً کام جویی جنسی نیست، بلكه تشكیل خانواده است تا با الفت و صمیمیت و ایجاد محیط مناسب بتوانند اعضای مفیدی برای جامعة اسلامی تربیت كنند. شرط اول برای رسیدن به این هدف این است كه هر دو به اسلام مؤمن و پایبند باشند بنابراین طبق آیه قران، ازدواج مسلمان با كسانی كه ایمان به خداوند ندارند(مشركان) صحیح نیست. .(منتظری، اسلام دین فطرت،/1385-508)
©وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَ لَأمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكینَ حَتَّى یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ یُبَیِّنُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرُونَ¨(بقره/221) و با زنان مشرك و بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نكنید! (اگر چه جز به ازدواج با كنیزان، دسترسى نداشته باشید؛ زیرا) كنیز باایمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است؛ هر چند(زیبایى، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، در نیاورید! (اگر چه ناچار شوید آنها را به همسرى غلامان باایمان درآورید؛ زیرا) یك غلام با ایمان، از یك مرد آزاد بتپرست، بهتر است؛ هر چند(مال و موقعیت و زیبایى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مىكنند؛ و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مىنماید، و آیات خویش را براى مردم روشن مىسازد؛ شاید متذكر شوند! همین طور از امام صادق(ع) روایت شده كه فرمود:«همسر مناسب كسی است كه پاكدامن و بر تأمین زندگی توانا باشد.»(حر عاملی، وسائل الشیعه،ج21/ 1409-77) و اسلام انتخاب شوهر بد خلق، كج فهم، گناهكار و آلوده، اگر چه دارای ثروت و مقام ظاهری باشد، روا نمیداند. چنان كه در حدیث آمده است:«كسی كه همسر مشروب خواری را برای دخترش در نظر بگیرد، نسل آن زن را قطع نموده است(حر عاملی، همان/1409-79)
میزان ایمان افراد، همواره و در تمام زوایای زندگی بروز و ظهور دارد و زندگی خانوادگی مهمترین بخش زندگی انسان را تشكیل میدهد. كه انتخاب همسر، حساسترین موقعیت در زندگی خانوادگی او به شمار میرود. كه میزان ایمان افراد در آن، محك میخورد. از این رو هر اندازه ایمان افراد ضعیف باشد معیارهای دین و توكّل به خدا در انتخاب همسر كمرنگتر دیده میشود، در عوض معیار های مادّی نقش پر رنگتری داشته و اتكاء به مادّیات بیش از اتكاء به خداوند به چشم میخورد؛ چون از نظر چنین افرادی معیار انتخاب همسر مادّیات است، اما وجود معیارهای دینی مانند: اعتقاد دینی در شریك آینده زندگی او، پای بندی او به مسائل دینی مهم نیست. و آنچه در درجه نخست از اهمیّت قرار دارد ثروت زیاد، در آمد بالا، دارا بودن موقعیت اجتماعی، زیبای ظاهری و ... است. چنین ازدواجی پایداری لازم را نخواهد داشت. و با بروز اندك ترین مشكلی فرو خواهد ریخت. پیامبر اعظم% در بارة ازدواجی كه براساس معیارهای مادی انجام گرفته باشد میفرماید:ا «مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لا یَتَزَوَّجُها الَّا لِجَمالِها لَمْ یَرَ فیها ما یُحِبُّ، وَ مَنْ تَزَوَّجَ لِمالِها لا یَتَزَوَّجُها الَّا وَ كَلَهُ اللَّهُ الَیْهِ، فَعَلَیْكُمْ بِذاتِ الدّینَ»؛ كسی كه تنها به جهت زیبایی زن با او ازدواج كند به خواستة خود نمیرسد و كسی كه به خاطر ثروتش با او ازدواج كند، خداوند او را به خودش وا میگذارد. پس بر شما باد به ازدواج با زن متدیّن. (مجلسی، بحار الانوار،1404، ج100، 235).
اما شخصی كه وجودش سر شار از ایمان به خدا است و همواره توكّل به خدا دارد. آثار ایمان و تدیّن در زوایای زندگی وی آشكار است، در انتخاب شریك زندگی، نیز نقش ایمان پر رنگ و برجسته است. از این رو، معیاری را كه برای انتخاب همسر، مد نظر قرار میدهد، معیارهای است كه دین برای انتخاب همسر شایسته بیان كرده مانند ایمان، تقوا، عفت، حیاء و....بدون تردید چنین ازدواجی موفقترین و پایدارترین ازدواج خواهد بود. زیرا از و یژگیهای ازدواج پایدار، تحمل سختیهایی است كه اگر در بسیاری از زندگیها به وجود آید به طلاق میانجامد. زیرا اولاً: صداقت، وفا گذشت وفداكاری از شاخصههای این گونه زندگیهاست عامل اساسی مقاومت در برابر سختیها است. و ثانیاً:زن و مردی كه در شرایط بسی حساس زندگی خود تحت تأثیر خواستههای نفسانی و ارزشهای مادی چون ثروت، زیبایی و ... قرار نگرفته و باچشمان باز و با در نظر داشت ارزشهای دینی وانسانی همسرش را انتخاب كرده قدر ارزشها دینی وانسانی را میداند و این ارزشها با گذشت زمان، بیماری، فقر و تنگدستی و ... كهنه نشده و از بین نمیرود.
ازدواج، از نظر اسلام امر مقدسی است به شرط اینكه با انگیزة مقدس آغاز شده باشد، زیرا تا وقتى كه رابطه زوجین با یكدیگر رابطه شهوانى یعنى رابطه جنسى است، قهراً اینها به هم به چشم یك ابزار نگاه مىكنند. رابطه جنسى یك امر حیوانى و طبیعى است. براى اطفاى غریزه جنسى، زن براى مرد یك ابزار بیشتر نیست و مرد هم براى زن یك ابزار است. ولى مسئله زوجین و كانون خانوادگى و فلسفه خانوادگى و روح خانوادگى عبارت است از روح مافوق غریزه جنسى كه میان دو نفر پیدا مىشود؛ یعنى شخصیت یكدیگر را دوست دارند و تا سنین پیرى كه دیگر مسئله غریزه جنسى بكلى ضعیف یا نابود مىشود، علقه خانوادگى و محبت میانشان هست و روز به روز هم شدیدتر مىشود و حتى به گفته علماى جدید مثل ویل دورانت در كتاب لذات فلسفه علقه زوجین به یكدیگر در اثر معاشرت و تماس زیاد شدت پیدا مىكند و آنقدر اثر مىگذارد كه كم كم قیافههاى آنها شبیه هم مىشود، یعنى تدریجاً روحهای آنها آنقدر با هم انطباق پیدا مىكنند كه كم كم اجسام آنها نیز با هم انطباق پیدا مىكنند و قیافهها به یكدیگر شبیه مىشود، و به همین دلیل ازدواج در اسلام جنبه اخلاقى دارد با اینكه یك امر شهوانى است، و این تنها امرى است كه با وجود اینكه پایه طبیعى و شهوانى دارد جنبه اخلاقى نیز دارد. مثلاً هیچ وقت خوردن جنبه اخلاقى پیدا نمىكند ولى ازدواج خودش جنبه اخلاقى دارد. و در میان غرایز شهوانى انسان هر غریزهاى كه اشباع شود، اشباع آن تأثیرى در معنویت انسان ندارد جز غریزه جنسى. لذا ازدواج از نظر اسلام سنت و مستحب تعبیر شده. علت اساسى این است كه هر مقدار كه الفت زوجین به یكدیگر بیشتر باشد، یك قدم از خودِ فردى خارج شدهاند. «خود» كمى كه بزرگتر شد، رقیقتر مىشود، مثل مایع غلیظ كه وقتى آب داخلش كنند رقیق مىشود و توسعه مىیابد. .(مطهری،همان/.1385- 678)
تجربه نشان داده افرادى كه به خاطر هدفهای معنوى، مجرّد زندگى كردهاند یك نوع نقص در آنها وجود داشته است. گویى انسان یك نوع كمال روحى دارد كه آن كمال روحى جز در مدرسه خانواده در هیچ مدرسهاى كسب نمىشود. همه كمالات روحى در مکتبها و مدرسهها حاصل نمىشود، مثل شجاعت در مقابل دشمن. آیا انسان با خلوت نشینى و مبارزه كردن با هواى نفس مىتواند شجاع شود؟ شجاعت جز در مكتب جهاد عملى براى انسان حاصل نمىشود، و چیزى است كه اگر انسان بخواهد در روحش پیدا شود باید در عمل درگیر شود تا آن را كسب كند.
مردان و زنانی متدین كه خود را ملزم به اطاعت در برابر خدا و دوری از نافرمانی میداند دو ست ندارد دست به كاری بزند كه مبغوض ترین چیز نزد خداوند باشد، او تن به كاری نخواهد داد كه عرش خدا از كار او به لرزه در آید. او امید دارد كه در آخرت همجوار صالحان و نیكو كاران و یكی از ساكنان بهشت باشد و دوست ندارد از نعمتهای بهشتی محروم باشد.
پیامبر اكرم%:َ مَا مِنْ شَیْءٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَیْتٍ یُخْرَبُ فِی الاسلامِ بِالْفُرْقَةِ یَعْنِی الطَّلاَقَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا وَكَّدَ فِی الطَّلاَقِ وَ كَرَّرَ فِیهِ الْقَوْلَ مِنْ بُغْضِهِ الْفُرْقَةَ (كلینی، كافی/1365، ج5، 328)
« در نزد خداوند هیچ چیز مبغوض تر از خانهای كه به وسیله طلاق ویران گردد نیست. آنگاه امام صادق4 فرمود: به راستی خدای$ به جهت دشمنی با جدایی در مورد طلاق سخت گیری كرده و دستور تكرار در خواست طلاق را داده است.
همین طور پیامبر گرامی اسلام %در مذمت طلاق میفرماید:«تَزَوَّجُوا وَ لاَ تُطَلِّقُوا فَإِنَّ الطَّلاَقَ یَهْتَزُّ مِنْهُ الْعَرْشُ ازداوج كنید ولی مبادا طلاق در زندگیتان اتفاق بیفتد، زیرا از طلاق، عرش خداوند به لرزه میافتد.» (حر عاملی، وسائل الشیعه/ 1409/22/9).
و نیز پیامبر گرامی اسلام% به زنی كه از شوهر خود میخواهند تا او را طلاق دهد هشدار داده میفرماید:«أَیُّمَا امْرَأَةٍ سَأَلَتْ زَوْجَهَا الطَّلاَقَ مِنْ غَیْرِ بَأْسٍ فَحَرَامٌ عَلَیْهَا رَائِحَةُ الْجَنَّةِ؛ هر زن كه بدون وظیفة شرعی از شوهرش طلاق بخواهد بوی(عطر) بهشت بر او حرام است. یعنی نه تنها به بهشت نمیرود بلكه بوی بهشت را كه از فاصله زیاد استشمام میكنند، استشمام نخواهد كرد. (حر عاملی، همان/1409- 283).
2- 1.توقعات بیجا
یكی از آثار انقلاب اسلامی افغانستان، باز شدن فضا، حق طلبی اقشار مختلف جامعه است. خصوصاً آنان كه در گذشته از حقوق مسلّم شان محروم بودند، و ندای حق طلبی شان در گلو خفه میشد. امّا امروز به بركت انقلاب اسلامی، موقعیت سیاسی اجتماعیشان به عنوان یك شهروند تثبیت شده. و تا حدودی از امتیازات یك شهروند برخوردارند، یكی از اقشاری كه همواره در افغانستان حقوقشان نادیده گرفته میشد زنان بود. اما مهاجرت افغانیها به كشورهای دیگر طی این سه دهه اخیر و بهرهمند شدن زنان از نعمت سواد و باز شدن فضای بسته افغانستان و .... سبب شد تا این قشر همیشه مظلوم و محروم نیز جرأت سر دادن ندای حق خواهی پیدا كنند. اما با توجه به اینكه این مقطع از تاریخ افغانستان دوره گذار است. و دوره گذار مشكل خاص خود را دارد، كه یكی از مشكلات دوران در افغانستان كنونی پایین بودن ظرفیت حق پذیری است. هر چند ملت مسلمان افغانستان برای حفظ ارزشهای دین قیام كردند و در این راستا میلیونها شهید و مجروح دادند و آوارگی كشیدند؛ تا محرومین به حقوقشان برسند. اما در عمل احقاق حقوق محرومین از جمله حقوق زن، از چالشهای اجتماعی دیروز و امروز جامعهی مانند افغانستان بوده وهست. دیروز زن افغانی جرأت مطالبه حق خود را نداشت، اما امروز ممكن است زنی این جرأت به خود بدهد كه حقش را طلب كند، اما كسی نیست كه ندای حق طلبانه او را بشنود. و چه بسا با برخورد تند و زنندهای از سوی كسانی كه باید ندای حق خواهی او را بشنود مانند شوهر و مراجع قانونی مواجه میشود. در آخر هم این زن است كه باید كوتاه آمده و از مطالبه حق خود صرف نظر كرده و یا وارد فاز مشاجره و اختلاف شده و سرانجام به طلاق و جدایی رضایت دهد.
اگر سخن از توقعات بجا مطرح است آن حقوق مسلّم است كه اسلام برای زن به رسمیت شناختهاست، و برای آن مكانیزم خاصی را تعریف كرده، به نام حقوق وتكالیف "زن و شوهر". این توقّعات زمانی كه در چارچوب حقوق وتكالیفی زوجین در اسلام قرار گیرد بجاتلقی شده، امّا خواستههای فراتر از این چار چوب توقّعات نا بجا خوانده میشود. مثلاً: از نظر اسلام، كار در خانه وظیفه زن نیست، امّا مردان توقع دارند كه زن باید كار خانه را انجام دهد، و مرد، به خود حق میدهد زنش را بخاطر انجام ندادن كار خانه مورد توبیخ و سرزنش قرار دهد، در حال وظیفة زن فقط علاقة او به همسر و امور خانه داری مشوّق او در این زمینه است و آنچه در این باره بر عهده مرد است تقدیر و تشكّر است، نه توبیخ و باز خواست.(فاخری منتظری، اخلاق خانواده/[بیتا]-48) درواقـع این گونه تـوقعات بیجای مردان افغانستانی ناشی از ساختار مرد سالار این جامعه است، نهادینه شدن حقوق زن در جامعهای مانند افغانستان، حاكم ساختن فرهنگ مطابق شرع و عقل و از بین بردن فرهنگ مرد سالار و فرهنگهای غلطی فراوانی كه مخالف عقل و مغایر آموزههای دین است بسی دشوار و نیازمند گذشت زمان است
همین طور از سوی دیگر توقعات بیجای برخی از زنان،(در خانواده های زن سالار، كه تعدادشان رو به افزایش است) چنان است كه نه در قالب حقوق زن در اسلام میگنجد و نه در قالب حقوق زن در غرب، این عده از بانوان، كه با انگیزه سلطه گری پا به خانه بخت میگذارد با به دست گرفتن مدیریت امور خانه اعم از دخل وخرج نقش مرد در مدیریت خانه را به تأمین هزینة زندگی محدود میسازد، و این خانم خانه است. هرچه دلش خواست میخرد، وهر طوری خواست خرج میكند. سلب حق مدیریت در امور منزل از مرد، توقع بیجای زن است، و اسلام، مدیریت امور خانه از جمله مدیریت اقتصادی را حق مرد دانسته؛ از این رو، گاهی این قبیل رفتار زنان، كاسه صبر مرد را لبریز ساخته و بر خلاف میل باطنی خود تصمیم میگیرد كه از حق قانونی خود كه همان طلاق است استفاده كرده و از زنش جدا شود.
3- 1. اختلاط زن و مرد
امروز با گذشته تفاوتهای پیدا كرده؛ در گذشته تنها مردان نان آور خانه بودند و آنان مایحتاج زندگی را تهیه میكردند، اما امروزه این گونه نیست؛ هر روز با طلوع خورشید، زنان دوشا دوش مردان،كمر همت بسته برای تهیهای یك لقمه نان، از خانه بیرون میروند، البتّه بخشی قابل توجه زنها به دلایلی نمیتوانند مانند مردان در عرصههای اقتصادی، آموزشی، بهداشتی درمانی، و .... فعال باشند؛ امّا شرایط زندگی شهر نشینی همین عدّه را نیز وادار میسازد تا بخشی از ساعات روز را در بیرون از خانه و برای انجام برخی امور از قبیل خرید مایحتاج خانه، پرداخت قبوض، و ... بگذرانند، خانمی كه برای خرید چند كیلو میوه از خانه خارج میشود. قیمت میوه مورد نظر چندین مغازه با هم مقایسه كرده تا مناسبترین آن را انتخاب میكند. چشم نوازی و جذابیت مغازه های مسیر سبب میشود تا به مغازههای لباس فروشی، لوازم خانگی، لوازم آرایشی، زیور آلات، كیف و کفش، و.... سر بزند. این گونه اختلاطها با مردان نامحرم كه منشاء بسیاری از مفاسد اخلاقی در جامعه شده، و باعث از هم پاشیده شدن كانون گرم خانوادهها میگردد.
در طرف دیگر، اختلاط زنان و مردانی كه به نحوی در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، صنعتی، آموزشی، بهداشت و درمان و.... فعّالند با همكاران، ارباب رجوع، هم کلاسیها، اساتید، غالباً بدون رعایت موازین شرعی ارتباط بر قرار كرده هم صحبت میشوند. در حالی كه اسلام روابط زن ومرد نامحرم را در چار چوب خاصی تعریف نموده و برای ارتباط كلامی زن و مرد نیز حریم تعیین كرده قران مجید میفرماید:©یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً¨ اى زنان پیامبر! شما مثل احدى از سایر زنان نیستید، البته اگر تقوى پیشه سازید، پس در سخن دلربایى مكنید، كه بیمار دل به طمع بیفتد، و سخن نیكو گویید. (احزاب/32). خضوع در كلام به معناى این است كه در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطیف كنند، تا دل او را دچار ریبه، و خیالهای شیطانى نموده، شهوتش را بر انگیزانند، و در نتیجه آن مردى كه در دل بیمار است به طمع بیفتد. و منظور از بیماری دل، نداشتن نیروی ایمان است، آن نیرویی كه آدمی را از میل به سوی شهوات باز میدارد. (طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان/ 1374، ج16،461) بدون شك، این یك حكم عام است، و تكیه آیات بر زنان پیامبر صلى الله علیه و آله به عنوان تأكید بیشتر است، درست مثل اینكه: به شخص دانشمندى بگوئیم: تو كه دانشمندى دروغ مگو! مفهومش این نیست كه دروغ گفتن براى دیگران مجاز است، بلكه منظور این است كه: یك مرد عالم باید به صورت مؤكدتر و جدىترى از این كار پرهیز كند.(مكارم، تفسیر نمونه،/1370-311) از این رو، اسلام زنان را به خانه نشینی امر كرده تا اختلاط زن و مرد صورت نگرفته و حریم زن و مرد نامحرم دراین ارتباط حفظ شده و آسیبی از این ناحیه بر كیان خانواده وارد نشود.
ممكن است اشكال شود كه حكم اسلام به خانه نشینی زن در حقیقت صدور حكم به زندانی شدن زن است؟ و این عمدهترین ایرادی است كـه بر قـوانین اسـلام میگیرند، اما اگر به پیامدهای منفی خارج شدن زن از خانه دقت نمایم به این نتیجه میرسیم كه مقصود از این دستور زندانى كردن زنان در خانه نیست، زیرا تاریخ اسلام به صراحت گواه است كه پیغمبر اكرم % زنان خود را با خود به سفر مىبرد و آنان را از بیرون شدن از خانه منع نمىفرمود. مقصود از این دستور آن است كه زن به منظور خودنمایى از خانه بیرون نشود و مخصوصاً در مورد زنان پیغمبر اكرم %این وظیفه سنگینتر و مؤكدتر است.(مطهری، مجموعه آثار، ج19/1385-498) جواب دیگری این ایراد این است كه منظور اسلام خانه نشین شدن زن نیست بلكه برداشتن مسئولیت تأمین مخارج خانه از زن است، زیرا اولاً: اسلام هزینه زندگی را بر عهده مرد گذاشته ثانیاً: براساس تحقیقات روانشناسان و تجربه تاریخی، مردان نوعاً موجودی هستند كه قدرت آنها در تحمل مشكلات و بر خورد با ناملایمات بیشتر از زنان است ثالثاً: یكی از اهداف، تحكیم مبانی نظام خانواده است كه اساس نظامهای اجتماعی است و چون این نظام هم مانند سایر نظامها، نیاز به مدیر دارد، اسلام از میان اعضای خانواده، شوهر را كه تحمل او در مشكلات بیشتر است انتخاب كرده، و هزینه زندگی و مسئولیت فرزندان را در بسیاری از موارد به عهده او قرار داده است. همانگونه كه حضانت فرزندان را تا مدت محدودی برای مادر كه از عواطف زیاد تر برخوردار است مقرر فرموده است.
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت كه تحصیل رضایت شوهر در خروج از منزل بر اساس مدیریت شوهر و در قبال پرداخت هزینة همسر، و تحكیم نظام خانواده و حفظ حقوق حقة مردان و فرزندان است و ثمرات این مدیریت در برتری نظام خانوادگی افراد متدین، بر سایر خانوادهها مشاهده میشود.(فاضل لنكرانی، جامع المسایل:[بی-تا]-433) یكی از عوامل طلاق در جامعه عدم رعایت حریمی است كه شرع برای ارتباط زن و مرد نامحرم مقرر داشتهاست. چه اینكه بسیاری از مردان و زنان این گونه ارتباط كلامی همسران شان را را بر نمیتابند در نتیجه سبب پیدایش اختلاف میان زن و مرد گردیده و در برخی موارد به طلاق منجر میشود.
4-1 مهریه سنگین
مهریه، حق مسلّم زن است، و مقدار خاصی ندارد بلكه آنچه را كه زوجین به آن به رضایت پیدا كنند، زیاد باشد یا كم ... البته از طرف زیادی مستحب است كه از مهر السنه بیشتر نباشد.(امام خمینی، ترجمه تحریرالوسیله، 1425، ج3، 529) رسول خدا% در باره كم قرار دادن مهریه میفرماید:اَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِی أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً؛ بهترین زنان امت من، زیبا ترین و كم مهر ترین آنان هستند. (كلینی، كافی، 1365، ج5، 325). در مقابل مهر سنگین از نظر اسلام نكوهش شده امیر المؤمنین4 میفرماید: مهریه زنان را گزاف و سنگین قرار ندهید كه موجب دشمنی میشود.(مجلسی، بحار الانوار، ج103/1404-351)
امروزه، مهریه سنگین، نقش انكار ناپذیری در افزایش طلاق پیدا كرده، هر چند انگیزه خانوادهها، از گذاشتن مهر سنگین متفاوت است. برخی خانوادهها به دلیل چشم و هم چشمی مهریه سنگین میگذارند و برخی خانوادهها معتقدند كه مهر سنگین اهرم فشاری است بر مرد، مردی كه قادر به پرداخت مهریه نباشد و مجبور است با زنش با خوشرویی و اخلاق نیكو زندگی كرده و خیال تجدید فراش را هم در سر نپروراند. اما ممكن است این چاره اندیشی فضای بیاعتمادی را در زندگی مشترك دو جوان حاكم سازد، بی اعتمادی كه از آغاز زندگی مشترك دو جوان پدید بیاید ممكن است كه روز به روز تشدید شده به و فرو پاشی زندگی مشترك این دو جوان بیانجامد.
چه اینكه مرد اهرم فشار قویتری در دست دارد. مرد به حكم روایت نبوی:الطَّلاَقُ بِیَدِ مَنْ أَخَذَ بِالسَّاقِ؛ اختیار طلاق در دست اوست»(نوری، مستدرك الوسایل،/1407،ج15، 306). میتواند با ستختگیری زن را بر سر دو راهی قرار دهد و آن سوختن و ساختن و یا گذشتن از مهر است، تا خود را از جهنم همسرش آزاد سازد، و بگوید مهرم حلال جانم آزاد!
5- مصارف سنگین عروسی
مصارف سنگین عروسی كه شیر بهاء بخشی عمده آن را تشكیل میدهد، یكی از عوامل طلاق است. این پدیده در میان خانوادههای افغانستانی به صورت فرهنگ در آمده و بدون در یافت مبلغی به عنوان شیربها(گله) كه در ابتداء خواستگاری از سوی خانواده عروس به عنوان پیش شرط ازدواج تعیین میشود، عروسی انجام نمیگیرد. و این قرار داد از چنان اهمیّتی برخوردار است كه انجام عروسی منوط به پرداخت كامل مبلغ مورد توافق به خانواده عروس است. و در مواردی عدم پرداخت و یا كمتر از مبلغ توافق شده شیربهاء سبب بروز اختلاف میان دو خانواده گردیده و موجب بهم خوردن ازدواج دو جوان میشود. اما با گذر این خوان، وانجام عروسی، از آنجا كه میزان شیر بهاء، غالباً رقم بسیار بالای است، و بسا بدهی سنگینی را به خانواده داماد تحمیل میكند. و ممكن است كه خانواده داماد زیر بار بدهی كمر شكنی قرار گیرد. فشار ناشی از این مشكل اقتصادی خانواده داماد را وادار به واكنش میكند در این میان دیوار كوتاهتر از عروس وجود ندارد، او را مسبب اصلی بدهی دانسته با نیش و كنایه زدن زندگی جدیدی را كه عروس خانم با هزاران آرزو آغاز كرده را در كام او تلخ میكند. و این موضوع بهانة برای بد رفتاری خانواده داماد و شخص داماد با عروس میشود، كه در نتیجة اختلافات و مشاجرات وضعیت غیر قابل تحمّلی برای تازه عروس به وجود میآورند، و او كه خود را بر سر دو راهی میبیند، یا تحمّل وضعیت موجود كه امید چندانی به بهتر شدن آن حد اقل در كوتاه مدت نیست و طلاق، و در مواردی كاری به جای میرسد كه خانواده دختر مجبور میشوند بخشی از مصارف عروسی خانواده داماد را داده و با بخشیدن مهریه تازه عروس را از جهنم شوهرش نجات دهند.
گرفتن شیر بهاء از نظر بسیاری از فقها حرام دانسته شده در این قسمت به نقل فتوای امام خمینی> و آیة الله العظمی محقق كابلیBبسنده میكنم: مسألة 9- آنچه كه در بعضى از شهرها متعارف شده كه بعضى از فامیلهای دختر مانند پدر و مادرش، چیزى از شوهر مىگیرد و در زبان بعضى به «شیر بهاء» گفته میشود به عنوان مهر و جزو مهر نمىباشد بلكه چیز زیادتر از مهر است كه گرفته مىشود و حكم آن این است كه اگر دادن و گرفتن آن به عنوان جعاله براى عمل مباحى است، در جواز و حلال بودن آن اشكالى نیست ...
اگر به عنوان جعاله نباشد پس اگر شوهر به طیب نفس به نزدیكان دختر مىدهد اگر چه به خاطر جلب خاطر او و جلب محبت او و راضى نمودن او باشد ... شوهر به طیب خاطر، آن مال را بذل مىنماید، ظاهر آن است كه گرفتن آن جایز است
و اما با عدم رضایت شوهر و دادن آن فقط به این جهت كه دختر را خلاص نماید؛ زیرا نزدیكان دختر مانع راه افتادن امر مىباشند با اینكه دختر به آنچه كه زوج از مهر بذل مىنماید، راضى به ازدواج است، گرفتن و خوردن آن حرام است و براى شوهر جایز است كه در آن رجوع كند اگر چه تلف شده باشد.(امام خمینی، ترجمه تحریر الوسیله/1425،ج3، 533)
فتوای آیة الله العظمی محقق كابلی:«آنچه در بعضی بلاد، مرسوم است كه مالی را از داماد بعنوان شیر بها یا بعنوان دیگری میگیرند و به داماد میگویند تا فلان مبلغ را ندهی كار شما را راه نمیاندازم، حرام است و به منزله دختر فروشی است.(محقق كابلی، توضیح المسائل/1387-526) بدون تردید همانطوریكه هزینههای گزاف عروسی از عوامل افزایش طلاق است كم كردن این گونه هزینهها خصوصاً شیربها موجب كاهش طلاق در جامعه است.
6- 1. بد خلقی
بدخلقی صفت ناپسندی است كه زندگی انسان را تیره و تار میكند. ورود بدخلقی در محیط زندگی خانوادگی موجب عوارض منفی بیشماری میگردد كه در قالب تند خویی، گرفتگی چهره، بیحوصلگی، اخم و بهانهگیری نمایان میشود. بداخلاقی یكی از آفات ویرانگر زندگی خانوادگی است؛ پیامبر اكرم% فرمود:مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ مِنْ شَقَاوَتِهِ سُوءُ الْخُلُقِ خوشخوئی از خوشبختی آدمی، و بد خوئی از بد بختی اوست. (نوری، همان،/ ج8، 1407-448). بد خلقی، محیط خانه را به جهنم سوزانی تبدیل میكند كه ثمرهای جز از دست دادن خوشبختی و سعادت افراد خانواده ندارد. ازدواج، كه روح بیقرار و متلاطم مجرد را آرام كرده و رنگ سعادت و خوشبختی در زندگی او میپاشد؛ و تغییرات اساسی و شگرفی در زندگی او به وجود میآورد. چه اینكه تجربه نشان داده كه انسان تا مرحله خاصی از عمرش از زندگی مجردی لذت برده و آن را بهترین دوران عمر خود میداند، امّا با گذر از این مرحله زندگی مجردی را تلخترین بدترین دوران زندگی خود میداند. و چه بسا افرادی كه در این برهه از زندگی خود دچار مشكل روانی شدهاند. قران مجید تأثبر شگرف ازدواج را چنین باز گو میكند:«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِكَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ و از نشانههاى او اینكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در كنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایى است براى گروهى كه تفكّر مىكنند! (روم/21). این تحوّل شگرف با ازدواج آغاز میشود امّا ادامه این وضعیت به دست خود زوجین است كه با خُلق نیكو گرمای كانون خانواده را بیش از پیش گرم ساخته و آرامش در زندگی را چند برابر سازند. و همین طور میتوانند كانون خانواده را كه در حقیقت باید مایة آرامش باشد با بدخُلقیهای خود به جهنم تبدیل سازند كه راهی جز طلاق و جدایی باقی نگذارند.
7- 1. بدگمانی
از دیگر آفات سعادت خانواده، بد گمانی زن و شوهر به یكدیگر است كه آثار منفی بسیاری را به همراه دارد. شخص بد گمان دارای روحیّة منفی بافی و بیمار گونه است. او از سلامت روحی و تعادل روانی برخوردار نبوده، به رفتار و گفتار دیگران با دیدة بد بینی مینگرد. انسانی كه بر اثر روحیّة بد بینی، به همسر خود اعتماد و اطمنان ندارد، از آرامش و صفای زندگی خانوادگی محروم خواهد بود. چنین فردی در روابط اجتماعی نیز موفق نخواهد شد، چرا كه در نتیجة بد گمانی به دیگران، دوستان خود را از دست داده، تنها خواهد ماند. امیر مؤمنان فرمود:«أَسْوَأُ النَّاسِ حَالاً مَنْ لَمْ یَثِقْ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ- وَ لَمْ یَبْقَ بِهِ أَحَدٌ لِسُوءِ فِعْلِه» بدترین مردم كسی است كه به علت بد گمانی، به هیچ كس اعتماد ندارد و به جهت رفتار بدش، كسی به او اطمنان نمیكند. (مجلسی، بحار الانوار/1410،ج75، 93).
آثار شوم سوء ظن:
الف) از میان رفتن اعتماد كه مهمترین سرمایة خانوادهاست. كه در حدیث از امیرالمؤمنین(ع) آمدهاست «بدترین مردم كسی است كه به خاطر سوء ظن به هیچ كس اعتماد ندارد، و به خاطر اعمال بدش كسی به او اعتماد نمیكند».
ب) بد گمانی، سبب از بین رفتن آرامش در خانواده میشود، زیرا بر چنین خانوادهای همواره سایة ترس و وحشت حاكم است.
ج) اضافه بر این افرادی كه به دنبال سوءظن خود حركت مىكند حادثه مىآفریند، و گاه حتى به خون ریزى منتهى مىشود. مخصوصاً در مواردى كه افراد، سوءظنّى به نوامیس خود پیدا كنند، به گونهاى كه مىتوان عامل اصلى بسیارى از پروندههاى جنایى را سوءظنهاى بیجا دانست كه بىگناهی را هدفگیرى كرده است.
به همین دلیل در روایات گذشته از على علیهالسلام خواندیم كه مىفرمود:«سُوءُالظَّنِّ یُفْسِدُ الاْمُورَ وَ یَبْعَثُ عَلَى الشُّروُرِ؛سوءظن كارها را به فساد مىكشد و مردم را به انواع بدىها وادار مىكند.» (آمدی، غررالحكم، 1366-37).
افرادی هستند كه در بسیارى از موارد بر اثر سوءظن مرتكب جنایات شدهاند، زمانى از اشتباه خود با خبر مىگردند كه كار از كار گذشته، به همین دلیل احساس گناهكارى شدیدى به آنها دست مىدهد كه گاه آنها را تا سر حد جنون مىكشاند.
به عنوان نمونه به ماجرایى مىتوان اشاره كرد كه براى یكى از پزشكان روانى واقع شده بود او به هنگام بازدید از تیمارستانى به فرد مجنونى برخورد كرد كه مرتب كلمه دستمال را تكرار مىكرد، هنگامى كه پیگیرى نمود به اینجا رسید كه عامل جنون او این بوده است كه روزى در كیف همسرش دستمالى را مىبیند كه محتوى ادكلن و بعضى از هدایاى مناسب مردان است، بلافاصله نسبت به همسرش بدبین مىشود كه با مرد بیگانهاى ارتباط دارد، و بدون تحقیق بیشتر همسر خود را بر اثر خشم زیاد به قتل مىرساند، بعد كه دستمال را باز مىكند كاغذى در آن مىبیند كه روى آن نوشته است این هدیه را براى سال روز تولد شوهرم گرفتهام، ناگهان شوك شدیدى به او دست مىدهد و دیوانه مىشود و مرتب به یاد آن دستمال مىافتد.(مكارم، اخلاق در قران،/1385، ج3، 337)
ممكن است كه منشاء سوءظن ناموسی زن نسبت به شوهر و بالعكس، حساسیتی باشد كه در از آن به غیرت ناموسی یاد میشود؛ البته از نظر اسلام، غیرت ناموسی یك صفت ارزشمندی است، چنانچه پیامبر بزرگوار اسلام% اسیری را به دلیل دارا بودن این ویژگی بخشید«امام صادق4 فرمود جمعى اسیر خدمت پیغمبر% آوردند و دستور داد همه را بكشند جز یك مرد از آنها، آن مرد عرض كرد اى محمد پدرم و مادرم قربانت چطور مرا از میان آن همه آزاد كردى فرمود جبرئیل بمن خبر داد از طرف خداى عز و جل كه در تو پنج خصلت خدا پسند و رسول خدا پسند است غیرت سخت بر حرمت و سخاوت و حسن خلق و راستگوئى و شجاعت چون آن مرد این سخن شنید مسلمان شد از روى عقیده و بهمراه رسول خدا% بسختى نبرد كرد تا شهید شد.(شیخ صدوق، امالی،ترجمه محمد باقر كمرهای/1376-271)
اما این غیرت اگر با بد گمانی همراه شود از نظر اسلام مردود است چنانچه پیامبر اسلام%میفرماید: «مِنَ الْغیرَةِ ما یُحبُ اللّهَ وَ مِنْها ما یَكْرَهُ اللَّهُ فَاما مایُحِبُّ فَالْغیَرةُ فِى الرَْیبَةِ وَ اما مایَكْرَهُ فَالغیرَةُ فى غَیْرِالرَّیْبَةِ؛» نوعى از غیرت است كه خداوند آن را دوست دارد، و نوعى خدا آن را دوست ندارد، اما غیرتى كه خدا آن را دوست دارد، غیرتى است كه در موارد مشكوك (كه قرائنى بر آلودگىها وجود دارد) مىباشد، و اما آنچه را خدا نمىپسندد، غیرتى است كه در غیر این موارد باشد(متقی هندی، كنز العمّال/ 1400، ج3، 385). یعنى انسان مثلاً همسر خود را با ظن و گمان بى اساس متهم سازد، و نسبت به پاكدامنى او گرفتار وسواس گردد كه این صفت بسیار زشت و خطرناك است. زیرا حد اقل پیامد منفی آن تصمیم بر جدائی در نتیجه فروپاشی كانون گرم خانواده است.
8-1. بی توجهی به آثار شوم طلاق
طلاق به عنوان پدیدهای كه دارای آثار مخرب و جبران نا پذیر است، علاوه بر زن و شوهر افرادی چون فرزندان و خانوادههای طرفین از افراد زیانمند این پدیدهاند. در این قسمت به برخی آثار شوم طلاق اشاره میكنم.
الف- تأثیر روانی بر زن و مرد
زن و مردی كه احساس میكنند به آخر خط رسیده و نمیتوانند به زندگی مشتركشان ادامه دهند، سر انجام طلاق را به عنوان آخرین راه حل انتخاب میكنند تا به آرامشی خیالی خود برسند. اما به مرور زمان تأثیر مخرّب طلاق در روان آنان آشكار میشود، چنانچه. بیمارى و رنجورى (94/ 68%) خستگى (70%) بى اعتمادى به دیگران، كاهش كمیت و كیفیت كار، احساس شكست در زندگى (75%) نگرانى در باره فرزندان، ستیزهجویى، خودكشى، انحرافات اجتماعى، ناامیدى نسبت به آینده، اضطراب، دلتنگی، عصبانیت و احساس گناه و پریشانى افراد از عوارض طلاق در زن و مرد است.(غلام رضا ویسی، آسیب شناسی خانواده[بیتا].-99)
ب- تأثیر روانی طلاق به فرزندان
اگر بخواهیم از آثار روانی كه طلاق به روان كودك میگذارد، آگاه شویم ابتداء باید به نقش مادر در تربیت كودك اشارة داشته باشم. بیان پیامبر گرامی اسلام كه فرموده است:«بهشت زیر قدمهای مادران است»(نهج الفصاحه[بی تا]280) بیان گر نقش بسیار حساس مادر در تربیت كودك است.
امام خمینی طی سخنانی اهمیّت تربیت كودك در دامن مادر را اینطور بیان میدارند:«دامن مادر بزرگترین مدرسهای است كه بچه در آنجا تربیت میشود، آنچه كه بچه از مادر میشنود غیر از آن چیزی است كه از معلم میشنود، بچه از مادر بهتر میشنود تا از معلم، در دامن مادر بهتر تربیت میشود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم. تربیت یك وظیفه انسانی است، تربیت یك وظیفه الهی است، یك امر شریف است، انسان درست كردن است.(امام خمینی، جایگاه زن در اندیشه امام خمینی،(تبیان)/ -1374-123) با توجه به نقش بسیار مهمی كه مادر در تربیت كودك دارد، زن و شوهری كه بر سر مسائل بسی بی ارزش كانون گرم خانواده را متلاشی میسازند به یاد داشته باشند كه یك طرف قضیه در طلاق، كودكان و فرزندان خردسالی هستند كه در اثر آن لطمههای جبران ناپذیر روحی و روانی میخورند و با جدایی پدر و مادر احساس میكنند پناهگاهی ندارند و روزگار خود را سیاه شده میانگارند.
طلاق اگر هم به صواب باشد، موجب به بازی گرفتن سرنوشت كودكان خواهد بود، بخصوص فرزندان خردسالی كه نیاز به محبت و مهر مادر و تأمین پدر دارند. طلاق فرزندان را بی خانمان میسازد و پرورش اخلاقی و روانی آنان را به خطر میاندازد، زیرا اساس حیات متعادل برای یك كودك این است كه برخوردار از مهر متعادل مادری و جنبههای عدل و انضباط پدری باشد. فرزندان خردسالی كه در دست بستگان یا ناپدری و یا نامادری زندگی كند و گاهی نیز همچون توپ در دست این و آن، دست به دست بگردد، امروز خانه مادر بزرگ و فردا خانه عمّه و پس فردا در منزل خاله و روز دیگر در پرورشگاه. معلوم است كه چنین فرزندی با چه روحیه و با چه تربیتی پرورش خواهد یافت زیرا تحولها و طوفانها در زندگی و در روحیه طفل اثر میگذارد، به طوری كه بررسیهای روانكاوان نشان داده است این چنین كودكان لجوج، زود رنج، حساس، بدبین، مزاحم و در مواردی هم خرابكار به بار میآیند.(طاهری، سیری در مسائل خانواده/1384-135)
و نیز بر اساس مطالعات انجام شده، فرزندان در سال اول جدایى والدین دچار احساس خشم، ترس، افسردگى و احساس شدید گناه مىشوند و افزون بر اینها، در دراز مدت واكنشهایى از قبیل كم شدن نمره در آزمونهای پیشرفت هوش و فقدان الگوى مناسب براى ایفاى نقش زن یا مرد بودن از خود بروز مىدهند. و در نهایت به مشكلات عاطفى و جنسیتى و دشوارىهایى در زندگى زناشویى آینده گرفتار مىشوند.(سالاری فر، / [بی تا]164-165)
از همه مهمتر مشكلات فرزندان در كنار نامادری است، كمتر دیده شده نامادرىها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند، و بتوانند خلاء عاطفى فرزندانى را كه از آغوش پر مهر مادر بریده شدهاند، پر كنند، همان گونه كه اگر زن سابق فرزند را با خود ببرد، در مورد ناپدرى نیز این صادق است، البته هستند زنان و مردانى كه نسبت به غیر فرزندان خود، محبت و وفا دارند، ولى مسلّماً تعداد آنها اندك است، و به همین دلیل، فرزندان بعد از طلاق، گرفتار بزرگترین زیان و خسران مىشوند، و شاید غالب آنها، سلامت روانى خود را تا آخر عمر از دست مىدهند.
و این ضایعهاى است نه تنها براى هر خانواده، بلكه براى كل جامعه، چرا كه چنین كودكانى كه از مهر مادر یا پدر، محروم مىشوند، گاه به صورت افرادى خطرناك در مىآیند، كه بدون توجه، تحت تأثیر روح انتقامجویی قرار گرفته و انتقام خود را از كل جامعه مىگیرند. اگر اسلام این همه درباره طلاق سختگیرى كرده، و آن را مبغوض ترین چیز دانسته دلیلش همین آثار زیانبار آن در ابعاد مختلف است.(مكارم، تفسیر نمونه/.1370،ج24، 239)
ج- مشكلات اجتماعی
یكی از مشكلاتی كه زن و مرد بعد از طلاق با آن مواجه هستند، ازدواج مجدد است. بسیاری از مردان و همین طور زنان پس از طلاق ناگزیر از ازدواج مجدداند؛ بسیارى از زنان بعد از طلاق شانس زیادى براى ازدواج مجدد، آن هم به طور شایسته و دلخواه، ندارند، زیرا جامعه نسبت به زنی كه یکبار زندگی زناشویی را تجربه كرده دید منفی دارند از این نظر گرفتار خسران شدید مىشوند، و حتى مردان نیز بعد از طلاق همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب كمتر خواهد بود، مخصوصاً اگر پاى فرزندانى در میان باشد، لذا غالباً ناچار مىشوند، تن به ازدواجى در دهند كه نظر واقعى آنها را تأمین نمىكند، و از این نظر، تا پایان عمر رنج مىبرند.(مكارم، تفسیرنمونه، /1370، ج 24، 238)
د- تولید دشمنی
طلاق باعث كینه و دشمنی است، از آنجا كه غالب طلاقها ناشی از اختلاف میان زن و شوهر است و اختلاف تنفر و دشمنی ایجاد میكند، زن و مرد در حالی از هم جدا میشوند كه نهایت تنفر و انزجار را از همدیگر دارند و این تنفر و دشمنی به زن و مرد محدود نمیشود بلكه به خانوادههای زن و مرد نیز سرایت كرده و باعث دشمنی میان دو خانواده میشود.
2- راهكارهای كاهش طلاق
با توجه به مواردی كه در عوامل افزایش طلاق بررسی شد راه برون رفت از معضل اجتماعی طلاق را میتوان به صورت زیر خلاصه كرد
1-2. تقویت ایمان
ایمان به خدا همواره راهگشا است، خصوصاً درزندگی مشترك كه حساسترین بخش زندگی انسان را تشكیل میدهد. از آنجا كه این زندگی فراز و نشیبیهای فراوانی دارد. انسان همواره به مدد ایمان نیاز دارد. چه اینكه انسان به كمك آموزههای دینی در حساسترین مرحلة زندگی مشترك یعنی انتخاب همسر، شاخصههای را در انتخاب همسر مناسب، و ایدهآل ترین به كار میبندد، مناسبترین و ایدهآلترین شریك زندگی خود را بر میگزیند. و انتخاب همسر، گام مؤثری در تشكیل یك خانواده موفق است. و همین طور ایمان است كه در بحرانیترین شرایطی كه ممكن است در زندگی خانوادگی انسان به وجود آید، به مدد انسان آمده و نجات بخش باشد. و آسیبهای ناشی از بحرانهای زندگی و سختیهای روزگار را به حداقل برساند. و از بروز بسیاری از ناهنجاریها جلو گیری كند. كه تصمیم به جدایی زوجین از یكدیگر یكی از شرایط دشواری است كه در زندگی برخیها به وجود میآید.
اگر توّقعات بیجا زمینه ساز بحران در زندگی خانوادگی است و آن را تا سر حد فرو پاشی میرساند؛ دلیل عمده آن ضعف ایمان است. اما تقویت ایمان سبب پایین آمدن سطح توّقعات زوجین از همدیگر شده چه اینكه روحیه ایثار و گذشت را در زندگی مشترك حاكم میسازد. سطح توّقعات در خانوادههای كه از ایمان قوی برخوردارند، كمتر از آن چیزی است كه در دین تعریف شده، و هریك از زوجین توقعّات همسرش را حق او دانسته و خود را ملزم به برآورده كردن آن میداند. از سوی دیگر با ایثار و گذشت، از حقوق مسلم خود را بخاطر گرما بخشی بیشتر به كانون خانواده چشم پوشی میكنند.
و یكی از ویژگیهای بارز افراد متدّین احترام گذاردن به حریمهای است كه در شرع مقدس تعریف شدهاست چه اینكه او همواره خود را ملزم به رعایت موازین شرع دانسته و تخطئ از آن برای خود روا نمیدارد. اختلاط زن و مرد كه یكی از عوامل افزایش طلاق در جامعه است، به دلیل عدم رعایت حریم شرع است، كه افراد با ایمان از آن اباء دارد.
الگوی زندگی افراد با ایمان سیره عملی بزرگان دین است، و اخلاق نیكو یكی از ویژگیهای بارز پیامبر گرامی اسلام% است.چنانچه آن حضرت میفرماید: «خیركم خیركم لنسائه و أنا خیركم لنسائى»(خرمشاهی، پیام پیامبر/1376-432). «بهترین كس از شما، كسى است كه نسبت به زنانش نیكو رفتارتر باشد، من بهترین شما نسبت به زنان خویش هستم» مؤمن، رفتار نیكو را از سیره پیامبر آموخته، تا محیط آرامی را برای خانواده برای خانواده خود فراهم سازد. زنان پاكدامن و فاطمه زهرا5، به عنوان گل سر سبد زنان عالم، الگوی زن مؤمنه است كه برای علی4 هم همسر است و هم محرم اسرار او.
2-2. بر خورد منطقی
یكی از دلایلی افزایش طلاق بر خورد غیر منطقی با برخی عوامل طلاق مانند مهریه، شیربها، بدگمانی و پیامدهای طلاق است؛ مهریه حق زن است، اسلام این حق را برای زن به رسمیت شناخته است. از سوی وقتی از فلسفه این حق سخن به میان میآید برخی آن را پشتوانه مالی زن بعد از طلاق میدانند:« امكانات و سرمایهاى را كه زن با ازدواج از دست میدهد بیش از امكاناتى است كه مرد از دست میدهد، و در حقیقت مهر چیزى است به عنوان جبران خسارت براى زن و وسیلهاى براى تامین زندگى آینده»(مكارم، تفسیر نمونه، ج3، 1374، 264) بنابراین مهریه در نگاه مرد باید حق مسلّم زن به شمار آیده و آن را با كمال میل بپذیرد؛ زیرا در صورت كه ادامه زندگی زناشویی غیر ممكن شود مخارج خود را از آن طریق تأمین كند. و از سوی دیگر زن نیز در تعیین مقدار مهر از جاده انصاف خارج نشده و مهریهای را بگذارد كه مرد توان پرداخت آن را داشته باشد. مهریه كم نشانه گذشت و صداقت زن تلقی شده و فضای مناسبی را برای یك زندگی مشترك موفق و آرام فراهم میسازد.
شیر بهاء یكی از عوامل طلاق دانسته شد، شاید بتوان ادعا كرد كه عروسی در هیچ جای از دنیا بدون صرف هزینه امكان پذیر نیست، خرید جهزیه از مصارف است كه قبل از عروسی انجام میشود و هزینه قابل توجهی را به خود اختصاص میدهد، و این بخش از هزینه بستگی به فرهنگ جامعه دارد، در ایران هزینه خرید جهزیه به عهده پدر عروس است. در افغانستان جهزیه از پولی تهیه میشود كه پدر دختر به عنوان شیربهاء (گله) از داماد میگیرد، منطق و دور اندیشی حكم میكند، كه با گرفتن حداقل شیربهاء ومدیریت درست هزینة عروسی و نیز نگاه واقع بینانه به مصارف عروسی طرفین قضیه به راحتی هر چه تمامتر میتوانند به شكل گرفتن زندگی دو جوان كمك كنند.
با توجه به آثار سوء بد گمانی، به این نتیجه میرسیم كه حسن ظن تأمین كننده سعادت خانواده و سبب آرامش و صفا در زندگی خانوادگی گردیده و تقویت كننده پایههای اعتماد و اطمنان است. و با توجه به آثار مخّرب بدگمانی، كه در اثر آن طوفان غیرت ناموسی به حركت در آمده و هر چه در جلو آن قرار گیرد نابود میسازد نتیجه میگیرم كه باید حسن ظن را در خانه حاكم ساخت امّا حسن ظن، به معنای بیخیالی نسبت به مسایل مهم نیست. در حدیثی از پیامبر كه پیش از این اشاره شد آمده بود: غیرتی كه خدا دوست دارد غیرتی است كه در موارد مشكوك(كه قراینی بر آلودگیها وجود دارد)، میباشد.بیخیالی در مسائلی آثار زیانباری فراوانی در پی دارد.
همانطوریكه بی توجّهی به آثار شوم طلاق از عوامل طلاق است. اندیشیدن به عواقب آن به برخی از آنها اشاره شد به انسان كمك میكند تا از طلاق به عنوان آخرین درمان استفاده شود. طلاق، جرّاحی است كه در آن عضو مهمّ خانواده از این پیكر جدا میشود. بیمار دانا در صورتی تن به جرّاحی میدهد كه درمانی دیگری غیر از جرّاحی وجود نداشته باشد.
نتیجه:
از مجموع مطالب این نتیجه به دست میآید كه بروز پدیدهی طلاق دو عامل عمده دارد یكی فكر نكردن به عواقب طلاق، و دیگری كم شدن نقش دین و آموزه های آن در زندگی، خصوصاً زندگی خانوادگی است. در حال كه دوای بسیاری از این بیماریها خصوصاً بیماریهای كه برخی از زن و شوهرها با آن دست به گریبانند در دین موجود است و لیكن از آن غفلت كرده و برای درمان بیماری خود سراغ جراّحی میروند، و با طلاق دو ركن اساسی خانواده را از هم جدا كرده و پیكر خانواده را برای همیشه ناقص میسازند.
از راهكارهای كه در این مقاله ارائه شده به این نتیجه میرسیم كه دین نقش تعیین كننده در حل مشكلات ناشی از اختلافات خانوادگی دارد. چون اكثر اختلافات و مشاجراتی كه میان زن و شوهر بروز میكند ناشی از خواستههای نفسانی زوجین است. از سوی عقلانیت، پذیرش واقعیتها و خارج نشدن از جاده اعتدال به پایداری ازدواج و از بین بردن زمینههای طلاق كمك میكند.