خانواده و تربیت

راه های نجات از سقوط

**نوشته شده توسط عبدالعزیز صادقی**. **ارسال شده در** خانواده و تربیت

 پرسش:

دلم مي­خواهد بيایم به طرف خدا امّا حالا ديگر آب از سر گذشته و خود را غرق شده مي­بينم پس بهتر است در همين گناه خويش ادامه بدهم حد اقل فائده­اش اين است که از اجتماع عقب نمانده­ام!؟.

مقدّمه

نااميدي از رحمت واسعه­ي الهي يکي از مهم‌ترين و بدترين گناهان است، که آثار و پي‌آمدهاي خطرناکي را در پي­دارد. دليل اصلي نااميدي از رحمت پروردگار، بي‌اعتقادي به قدرت و رحمت واسعه­ي الهي است که يکي از آثار منفي آن، همان طور که در متن سؤال آمده است ارتکاب بيشتر گناه از سوي شخص گناهکار است. از آن­جا­که شخص گنه­کار، به توبه و بازگشت اميدي ندارد با خود چنين مي­انديشد: من که به خاطر گناهانم عذاب خواهم شد، پس چرا از لذّت­ها [البتّه لذّت­هاي زودگذر دنيوي] محروم بمانم و به قول معروف، آب که از سر گذشت چه يک ­ني چه صد ­ني. از اين رو، مـتأسّفانه به راحتي گناه مي­کند. پژوهش حاضر با توجّه به آموزه­هاي ديني به راه­هايي بيرون رفت و نجات چنين افرادي از پرتگاه سقوط و برخورداري دوباره­ي آنان از هدايت و دست يافتن به سعادت جاودانه مي­پردازد.

پاسخ:

هرچـند در قرآن کريم عذاب­هاي اخروي براي بدکاران و غرق شدگان در گناه بسيار شديد توصيف شده است که تن آدمي از شنيدن آن مي­لرزد؛ امّا در عـين حال، راه­هـاي نـجـات از هـر سو، به روي گـنه­کاران گشوده شده است و به آنان به راحـتي فرصت مي­دهد که از راه خطا باز گردند و خويش را اصلاح و به سوي خدا راه يابند، چون رحمت واسعه وفضل فراگير الهي از راه­هاي گوناگون شامل حال بندگان شده و انسان را در رسـيدن به سعـادت امـيدوار مي­سازد. قرآن کريم در آيه­ي 87 سوره­ي مبارکه­ي يوسف با صراحت تمام از نااميدي و مأيوس شدن از رحمت الهي باز داشته است: «وَلَاتَايئَسُوا مِن رَوحِ الله إِنَّهُ لَايَايئِسُ مِن رَوحِ الله إِلَّا القَومُ الکَافِرُون؛ از رحمت خدا مأيوس نشويد چرا که از رحمت او جز کافران مأيوس نخواهند شد» (يوسف(12)/87). انسان نبايد از از رحمت خدا مأيوس و نااميد شود زيرا اين کار در حقيقت محدود کردن قدرت او و کفر به احاطه­ي وسعت و رحمت بي­پايان اوست. (محمّد حسين طباطبايي؛ الميزان في تفسير القرآن، ترجمه­ي سيّد محمّد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، قم، ج11، ص320).

پس طبق اين پيام آسماني، راه­هاي نجات همواره براي گنه­کاران باز است؛ اکنون با توجّه به ظرفيت پژوهش راه­هاي بازگشت بسوي خدا را بررسي مي­کنم.

1.  ترس معقول از غضب الهي و اجتناب از نااميدي

در آموزه­هاي ديني، همواره اميد به رحمت الهي در کنار خوف از غضب خداوند، مورد تاکيد قرار گرفته است، چه اينکه رجا بدون خوف، انسان را نسبت به ارتکاب گناه جري مي­نمايد و خوف بدون رجا نيز، موجب ياس از رحمت الهي مي­گردد. از اين رو، قرآن کريم کساني که وجودشان را توازن بيم و اميد احاطه کرده مؤمنان راستين قلمداد نموده و چنين توصيفشان مي­فرمايد: « يَدعُونَ رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً؛ پروردگار خود را با بيم و اميد مي­خوانند» (ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، دارالکتب الإسلامية، تهران، چ بيستم وششم،1385، ج17، ص164). با توجّه به اين مطلب انسان با داشتن ترس معقـول و اجتناب از نوميدي، از کرده­­هاي خويش پشيمان گشته و به عفو و بخشش الهي اميدوار باشد که خود فرمود: « لّاتَقنَطُوا مِن رَحمَةٍ اللهِ إِنَّ الله يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَالغَفُورُ الرَّحِيم؛ از رحمت خدا نوميد نباشيد که خدا همه­ي گناهان را مي­بخشد که او بخشنده و مهربان است» (زمر(39)/53). طبق آن­چه تفسير نمونه در معناي «لاتقنطو» [مأيوس نشويد] بيان کرده است، «قنوط» در اصل به معناي مأيوس شدن از خير است(ناصر سيّد احمد و ديگران، المعجم الوسيط، دار إحياء التراث العربي، بيروت، الطبعة الأولي، 1429r، 2008م، ص437، و لوئيس معلوف، المنجد (عربي ـ فارسي)، ترجمه­ي محمّد بندر ريگي، ناشر ايران، چ ششم، 1368، ج2، ص1519). اين خود به تنهايي دليل بر اين است که گنهکاران هيچگاه نبايد از لطف و خير الهي نوميد گردند (تفسيرنمونه، ج 19، ص521). پرسش و پاسخ مرد اعرابي و باديه نشين با پيامبر(ص) که در ذيل مي­آيد در همين راستا قابل توجيه است: «قَالَ أَعْرَابِيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ‏ يُحَاسِبُ‏ الْخَلْقَ‏ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ (ص) اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ نَجَوْنَا وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ قَالَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا أَعْرَابِيُّ قَالَ لِأَنَّ الْكَرِيمَ إِذَا قَدَرَ عَفَا؛ مرد اعرابي [باديه نشين] خطاب به پيامبر(ص) يا رسول الله چه کسي حساب و کتاب خلق را در قيامت انجام مي­دهد؟ رسول خدا (ص) فرمود: خداي عزّ و جلّ؛ اعرابي عرضه داشت سوگند به خداي کعبه که ما نجات مي­يابيم، چه طور چنين است يا اعرابي؟ گفت: براي اين­که شخص کريم هرگاه قدرت يابد مي­بخشد» (مسعود بن عيسي ورّام بن ابي فارس، مجموعه­ي ورّام، ناشر مکتبه فقهيه، قم،1410ه- ق، ج1، ص9).

2. باز بودن باب توبه

کسي که از رستگاري نوميد است، در فکر جبران گذشته بر نمي­آيد، زيرا به خاطر غرق شدن در گناه جبران آن را ناممکن مي­داند. در حالي که قرآن کريم با پيام آسماني­اش با زيباترين جمله اعلام مي­کند: «إِنَّ الله يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ المُتَطَهِّرِين» (بقره(2)/222). اين آيه توبه کننده را محبوب خدا معرّفي نموده و کابوس وحشتناک گناه که بر روح او سايه افکنده و چه بسا او را از تغيير برنامه­ي زندگي و گرايش به پاکي باز داشته و هر لحظه به او مي­گويد توبه کردن، چه سود؟! به او مي­فهماند که بدين طريق خود را از زندگي گذشته، به کلّي جداکند به گونه­اي که اصلاً گناه ندارد : « التَّائِبُ مِنَ الذَّنب کَمَن لَاذَنبَ لَه؛ کسي که از گناه توبه کند همانند کسي است که اصلاً گناه نکرده است» (شيخ عبّاس قمي، سفينة البحار، دارالأسوة للطباعة و النشر، الطبعة الثالثة، مطبعة القرآن الکريم، ج1، ص476).

داستان مرد «نبّاش» (کسي که قبرها را مي­شکافت و کفن مردگان را باز مي­کرد و با خود مي­برد) و قبولي توبه­اش، بهترين دليل بر اين مدّعا است که خلاصه­ي­ جريانش آن گونه که در تفسير نمونه آمده بدين قرار است :جواني، گريان خدمت پيامبر (ص) آمد و سخت ناراحـت بـود، مي­گفت از خشم خدا ناراحت و از قيامت خود بيمناکم. پيامبر(ص) فرمود : شرک آورده­اي؟! جوان گفت: نه. خون ناحق ريخته­اي؟ نه. خدا گناه تو را مي­آمرزد هر قدر زياد باشد. عرض کرد گناه من از آسمان و زمين و عرش و کرسي بزرگتر است. سر انجام پيامبر(ص) فرمود بگو، ببينم چه کرده­اي؟! جوان گفت: به مدّت هفت سال نبش قبر مي­کردم، کفن­هاي مردگان را بر مي­داشتم، تا اين­که روزي به جسد دختري زيبارويي از انصار بر خوردم، بعد از آن که او را بخاطر کفن، برهنه کردم ديو نفس، در درونم به هيجان آمد... و ماجراي تجاوز خود به جنازه­­اي بي­جان دختر را شرح داد، پيامبر(ص) فرمود اين فاسق را بيرون کنيد و رو به سوي او کرده اضافه نمود: تو چقدر به دوزخ نزديکي؟!

جوان بيرون آمد و سر به بيابان گذاشت و عرض مـي­کرد اي خداي محمّـد(ص) اگـر توبـه­ي مـرا مي­پذيري پيامبرت را از آن با خبر کن و اگر نه، آتشي از آسمان بفرست و بدن ناپاک مرا بسوزان و از عذاب آخرت برهان اينجا بود که پيک وحي خـدا بر پيامبر(ص) نازل شد و آيه­ي: «قُل يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ اَسرَفُوا عَلَي اَنفُسِهِم لَاتَقنَطُوا مِن رَحمَةٍ الله إِنَّ الله يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَالغَفُورُ الرَّحِيم؛ بگو اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده­ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه­ي گناهان را مي­آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است» (زمر(39)/53). را برآن حضرت خواند و در توبه را به روي او و امثال او گشود.

اَسرَفُوا از ماده­ي «إسراف» است. اسراف آن طور که راغب در المفردات گفته به معناي تجاوز از حد در هر عملي است که کسي انجام دهد، هر چند کار برد آن در خصوص خرج بيش از اندازه­ي مال بيشتر و مشهورتر است(حسين بن مفضل راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن،المکتبة العصرية، بيروت، الأولي،1427ه- ق، ص247). پس منظور آيه از اسراف بر نفس، همان ارتکاب گناه است چه از نظر شرک باشد و چه گناهان کبيره و چه گناهان صغيره چون سياق، اين عموميت را افاده مي­کند(سيّد محمّد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ، ترجمه­ي سيّد محمّد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، قم، ج17، ص423). در مجمع البيان از ثوبان از رسول خدا روايت نقل شده که آن حضرت فرمود: «تمام دنيا و آنچه در آن است به اندازه اين آيه برايم محبوب نيست» (فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، تحقيق و تعليق سيد­هاشم رسولي محلاتي، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج(7ـ 8)، ص648). امير المؤمنين علي(ع) فرمود: « در قرآن آيه­ي فراگيرتر از اين آيه نيست» (همان).

از اين دو روايت به خوبي استفاده مي­شود که ارزش و محبوبيت آيه­ي مذکور به خاطر همان پيام اميدواري به عفو و مغفرت الهي است که با خود دارد.

علّامه در الميزان ذيل واژه­ي « قنوط» و « رحمت» بيان جالب و ظريفي دارد. او، معتقد است قنوط به معناي نوميدي است و مراد از رحمت در آيه­ي مورد بحث به قرينه­ي اينکه خطاب و دعوت در آن به گناهکاران است، رحمت مربوط به آخرت است (همان) پس با اين استدلال آيه­ي مورد بحث چنين افاده مي­کند که گناهکاران نوميد نباشند که خدا آنان را در آخرت مورد رحمت خويش قرار داده و مي­آمرزد؛ اين  يعني همان اميد و رهايي از عذاب که ما در صدد اثبات آن براي گناهکاران هستيم. البتّه بايد همواره اين مطلب مد نظر باشد چنانکه علّامه در الميزان نيز متذکر شده (همان، ص424) آمرزش گناهان سبب مي­خواهد و به طور گـزاف نمي­باشد که قرآن سبب را در دو چيز خلاصه کرده است: يکي توبه و ديگري شـفاعت کـه بعداً بـه آن مي­پردازيم.

نمونه­ي ديگر باز بودن راه توبه و قبولي آن، داستان «حربن يزيد رياحي» است که امام حسين(ع) با اين جمله­ي زيبا قبولي توبه­ي حر را به پيشگاه خدا نويد داد: « أَنتَ الحُرُّ کَمَا سَمَّتکَ اُمُّکَ وَ أَنتَ الحُرَّ فِي الدُّنيا وَ أَنتَ الحُرُّ فِي الآَخِرَة، يعني اي حر تو حر و آزادي در دنيا و آخرت همانگونه که مادرت حر نام نهاد» (جواد محدّثي، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، چ نگارش، قم، چ سيزدهم،1388، ص154).

پس راه، هميشه بسوي هـدايت و باز­يـابي سعـادت باز است امّا اراده­ي قـوي و بـاز گـشت جـدّي مي­خواهد و اين طور نيست که آب از سر گذشته و ماه غرق شده­ايم که ديگر راه نجاتي نبوده و نيست، پس در اين راه مي­مانيم واز لذّت­هاي دنيوي بهره­مند مي­شويم تا از اجتماع عقب نمانيم؛ تازه چنين کسي که از يک طرف مرتکب گناهي مي­شود و از طرف ديگر به دليل اطمينان از آخرت خطرناک خود هيچ گاه از لذّت­هاي زودگذر دنيوي بهره­مند نخواهد شد.

3. انابه

از جمله راه­هايي باز گشت که قرآن کريم براي افراد گنه­کار ارائه مي­دهد و با جمله­هاي همچون: «أللهُ يَجْتَبِي إِلَيهِ مَنْ يشاءُ وَ يهْدِي إِلَيهِ مَنْ يُنِيب؛ خداوند هرکس را بخواهد بر مي­گزيند و کسي را که به سوي او بازگردد هدايت مي­کند» (شوري(42)/12). راه روشن و زيباي «انابه» است. انابه از "نوب" مشتق شده و در لغت به معني بازگشت پي در پي چيزي است و در اصطلاح به معني رجوع و بازگشت به سوي خدا از طريق توبه کردن است.

چنان­که راغب در مفردات مي­گويد: النّوبُ رُجُوعُ الشَّيء مرَّةً بَعدَ أُخرَي وَالإِنَابةُ إِلَي الله، الرُّجُوع إليه بالتّوبة و إِخلاصِ العَمل؛ نوب، بازگشت چيزي يک بار بعد از ديگري را گويند و انابة بازگشت به سوي او به وسيله­ي توبه و اخلاص عمل است.(حسين بن مفضّل راغب اصفهاني، المفردات، المکتبة العصرية، الأولي، بيروت، ص527).

تفاوت توبه و انابه

انابه يعني رجوع به خدا و اقبال به او با سِرّ و قول و فعل تا اين­كه شخص دائماً در فكر خدا و ذكر او و اطاعتش باشد؛ بنابراين انابه غايت درجات توبه و برترين مراتب آن است. زيرا توبه، بازگشت از گناه است؛ ولى انابه افزون بر آن بازگشت از مباحات نيز هست و آن از مقامات والاست (محمّد مهدي نراقي، جامع السّعادات، تصحيح سيّد محمّد کلانتر، جامعة النجف الدينية، نجف اشرف، 1383 ه- ق، چ سوّم، ج 3، ص 88.).

4. شفاعت

شفاعت به معني و مفهوم صحيح کلمه آن گونه که قرآن کريم  با جمله­ي:«مَن ذَالَّذِي يَشفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذنِهِ؛ کيست که در نزد او جز به فرمانش شفاعت کند» ( بقره(2)/255) شفاعت مقبوله را بيان و اثبات مي­فرمايد؛ يکي از همين راه­هايي است که به افراد آلوده هشدار مي­دهد که تمام پل­هاي پشت سر خود را ويران نکنند و خطوط ارتباطي را با اولياء الله «که شفيع روز محشرند» قطع نکنند و اگر آلوده­ به گناهي شده­اند مأيوس نشوند بلکه به وسيله­ي شفاعت که به عنوان بزرگترين و فراگيرترين رحمت واسعه­ي الهي در وجود اولياء خدا به ويژه رسول اکرم همو که آيه­ي: «وَمَا أَرسَلنَاکَ إِلَّا رَحمَةً لِلعَالَمِينَ؛ و ما تو را جز رحمت براي جهانيان نفرستاديم»(انبياء(21)/107). در شأنش نازل شده است؛ تجلّي يافت به استقبال رحمت واسعه­ي الهي بشتابند تا بدين طريق­ از عذاب دوزخ نجات يابند.

علّامه طباطبايي در الميزان از امام محمّد باقر(ع) روايتي را نقل مي­کـند که آن حـضرت اميدوار کننده­ترين آيه قرآن کريم را، آیه­ي : «وَلَسَوفَ يُعطِيکَ رَبُّکَ فَتَرضَي» دانسته و پيرامون آن سه بار فرموده است: شفاعت، شفاعت، شفاعت (محمّد حسين طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ترجمه­ي سيد محمد باقر موسوي همداني، چ دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه­ي قم، ج11، ص32).

همو، ذيل آيه­ي: « وَلَسَوفَ يُعطِيکَ رَبُّکَ فَتَرضَي ». چنين مي­نويسد:« محتواي آيه در مقام منّت نهادن است و بدان وعده­اي ويژه­ي رسول خدا(ص)که در سراسر قرآن کريم خداي سبحان احدي از خلايق را هـرگـز چـنين وعده­اي نداده و در اين وعده عطاي خود را به هيچ قيدي مقيد نکرده و مطلق است که عطاي مطلق خداوند رضاي مطلق رسول اکرم(ص) را به دنبال دارد» (جوادي آملي، معاد در قرآن، اسراء، اسوة،1381،ج5، ص131).

از اين رو، وجود رحمة للعالمين(ص)در رابطه با شفاعت با کفايتش در حق امّت مي­فرمايد: «خُيِّرتُ بَينَ الشَّفَاعَة وَ بَينَ أَن يَدخُلَ شَطرَ أُمَّتِي ألجَنَّة فَأََختَرتُ ألشَّفَاعَة لِأَنَّهَا أَعَم وَ أَکفَي أترونها للمؤمنين المتّقين؟ لا، و لکنّها للمذنبين المتولّثين الخطّائين؛ از ناحيه­ي خداوند متعال ميان شفاعت و داخل شدن بخشي از امتم در بهشت مخيّر شدم، من شفاعت را اختيار کردم؛ زيرا دامـنه­ي آن وسيع­تر و کفايت آن بيشتراست؛ آيا خيال مي­کنيد که شفـاعت بـراي مؤمنان پرهيزکار است؟ نه، بـلـکه براي گناه­کاران آلوده و خطاکار است» (نهج الفصاحة همراه با ترجمه­ي فارسي، به اهتمام غلام حسين مجيدي خوانساري، انصاريان، نگين، قم، چ اوّل، 1385، ص378).

اميدوارم خداي بزرگ اميد و اميدواري گناهکاران را به توبه و شفاعت که راه نجات آنان از سقوط است هموار، استوار و مستدام فرمايد.

نتيجه

آفريدگار بخشنده و مهربان، راه­هاي نجات را از هـر سو، به روي بندگانش گشوده و رحمت واسعه و فضل فراگيرش را از همين را­ه­ها شامل حال آنان نموده و در رسـيدن به سعـادت امـيدوارشان ­ساخته است، تا آنان بتوانند از راه خطا باز گردند و خويش را اصلاح کنند و به سوي خدا راه يابند، پس راه، همـيشه به سوي هـدايت و باز­يـابي سعـادت بـاز اسـت امّـا اراده­ي قـوي و بـاز گـشت جـدّي مي­خواهد.

حديث پاياني

رسول گرامي اسلام(ص) مي­فرمايد: «أَلتَّوبَةُ حَسَنَةٌ لَکِنَّهُ فِي الشَّبَابِ أَحسَنٌ»؛ توبه هميشه نيکوست امّا در جواني نيکوتر است» (ابوالحسن بن ابي الفارس، تنبيه الخواطر و نذهة النّواظر(المعروف به مجموعه­ي ورّام)، دارالتّعارف، ج2، ص118).

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**