تاریخ و فرهنگ

سینه پرراز «بامیان» مهد تمدُّن بشری

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** تاریخ و فرهنگ

  کوه‌های بلند و سر به فلک کشیده بامیان، که در فصل تابستان هنوز کلاهی سفید از برف به سر دارند. دره‌های پر از آب و سبزه و گیاه. "حوض شاه فولادی"، "دره فولادی" که به گواه تاریخ نویسان زمانی نزدیک به ۱۲ هزار نفر در دل غارهای آن زندگی می کرده‌اند، دره چاشت، دره "اژدر" که به قول باشندگان بومی منطقه هنوز از یک چشم اژدهای به دو نیم شده اشک جاری است: اشکی به شوری شورترین نمک دنیا. 
اژدهایی که بر روی تپه خفته است و از فاصله صد دو صد متری به راحتی می‌توان هیبت و شکوهش را نظاره کرد، اژدهاییکه وقتی از تپه بالا می‌روی و روی بدن کشیده و تنومندش می‌ایستی یک لحظه زبری پوست سنگی اش را حس می‌کنی و ترسی عمیق تمام وجودت را فرا می‌گیرد که نکند از جا بلند شود و توی بیننده را در کام خویش فرو برد اما نترس! چون به قول باشندگان کهنسالان منطقه سر این اژدها قبلا با ضربت جانانه ذوالفقار مولا علی (ع) به دو نیم شده است، دره "ککرگ" که بر روی تپه‌های یک طرف آن  چندین قلعه قدیمی همچون عساکر تنومند نیزه به دست ایستاده است و از مجسمه بودای ۲۰ متری واقع در دامنه تپه که اکنون فقط قسمت‌هایی از سر آن باقی مانده است محافظت می‌کنند. 
در حاشیه سمت راست دره مزارع کچالو و گندم قرار دارد و در بستر دره رودخانه‌ای خروشان با آبی سرد جریان دارد و خطی موازی از درختان بید سر به فلک کشیده رودخانه را همراهی می‌کند و دره "کاوه آهنگر" که کوههای زرد و سبز رنگ ورودی آن توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند و سرانجام کوههای سرخ شهر ضحاک همه و همه شواهد استواری هستند تا بتوانیم بامیان را اعجاز طبیعت بنامیم. 
این اعجاز در "بند امیر" یا "بند بربر" سابق به اوج خود می‌رسد. بندهای هفت‌گانه "بند پودینه" که به روایت رایج در بین مردم در زمان حکومت شاه بربر و در حضور مولا علی (ع) با پودینه‌ای که ساکنین آن زمان منطقه به آب می‌اندازند جلو جریان مخرب آب را می‌گیرند، "بند هیبت" که با اشاره حضرت علی (ع) آب بند می‌شود، "بند پنیر"، "بند غلام" و سه بند دیگر که هر کدام به صورت پلکانی به سمت پایین قرار گرفته‌اند و در فاصله بندها آبشارهای کوچک و درختچه‌های کوتاه وجود دارد و بستر آن را شن‌های ریز خاکستری و سفید پوشانده است و همچون فرشی رنگین پذیرای مهمانانی است که در ایام تعطیل مانند عید فطر برای بازدید به بند امیر می‌آیند و برخی از آنان حتی نمی‌توانند بعد از چندین ساعت دید و بازدید از طبیعت زیبای آن دل بکنند و شب را در چادرهاییکه با خود آورده‌اند در دامان بند امیر سپری می‌کنند. 
هر قدر که جاده مواصلاتی به بند امیر خاکی و پرگردو غبار است و به راحتی می‌توان تعداد موترهای در حال تردد را از روی گرد و خاکی که به هوا بلند می‌کنند شمرد همان قدر بستر بین بندها شنی و به دور از گرد و خاک است. زیبایی‌های بند امیر تمامی ندارد و همچون آینه‌ای شفاف و نیلگون بسان آسمانی خفته در دل زمین خود نمایی می‌کند. آسمان به زیبای بند امیر رشک می‌ورزد. شب هنگام کسی برای تماشای ستاره‌ها به آسمان نگاه نمی‌کند چراکه در دامان عروس خوش سیمای بند امیر می‌توان هزاران ستاره و ماه را دید. عروسی که شهمامه در پیش پایش است و صلصال قد و بالای او. عروسی با چشمان پر سرمه سیاه سرمه سیاه که با لبان پرخنده بند دل را کنده به سمت یکه ولنگ می‌رود.

شهمامه و صلصال

شهمامه و صلصال نام دو بتی است که در فاصله نه چندان دور از یکدیگر سالهاست که در دل کوههای بامیان ایستاده‌اند و اگرچه اکنون چیز زیادی جز قاب سنگی اطراف آنها باقی نمانده است ولی داستان شگفت انگیز هر یک هنوز نقل محافل و مجالس اهل هنر می‌باشد. شهمامه مونث ۳۸ متر و صلصال مذکر ۵۸ متر قد دارند. بین شهمامه و صلصال سه مجسمه بودای کوچک دیگر قرار دارد و در دامنه کوهی که ویترین مجسمه‌های کوچک و بزرگ بودا است مزارع کچالو و گندم همچون فرشی سبز گسترده شده‌اند. شهمامه و صلصال در زمان حکومت شاه بربر چند قرن قبل از میلاد ساخته شده‌اند. 
براساس برخی اسناد تاریخی شاه بربر حاکمیتی بزرگ بود که در زمان حمله اسکندر مقدونی به مدت ۵ سال با او جنگید و سرانجام اسکندر را به زانو درآورد و مانع جهانگشایی او شد. شاه بربر مورد احترام مردم آن زمان خراسان قدیم شامل غور، بامیان، غزنی و بلخ بود و چنانکه واژه "بربر" نشان می‌دهد شاهان بربر حاکمانی والا و دارای قلمرویی وسیع بودند. برج‌های معروف یکه ولنگ (چهل برج)، بند امیر، کتابخانه‌های بزرگ و دیگر آثار تاریخی موجود در زمان شاهان بربر ساخته شده‌اند.

غلغه نگین بهشت سبز بامیان

اگر بپذیریم که صد فی صد می‌پذیریم بامیان به بهشتی سبز می‌ماند آنگاه باید گفت که شهر غلغله نگین این بهشت است. واژه "غلغله" به معنای محل همجوشی انسانها از آن جهت به این نام خوانده می‌شود که در زمان حکومت خوارزمشاهیان و با حمله مغول‌ها به خراسان قدیم از جمله بامیان و غرجستان، هسته اصلی مقاومت و جنگ با مغولها در شهر غلغله شکل می‌گیرد. اگرچه خوارزمشاهیان به عنوان یک سلسله اسلامی در قرون ۷ هجری شمسی حکومت گسترده‌ای داشت و علی رغم همبستگی مردمان
بامیان و غرجستان برای مقابله با مغولها، سرانجام از مغولها شکست می‌خورد، مردم قتل‌عام و شهر غلغله به طور کامل توسط مغولها نابود می‌شود. به روایتی دیگر شهر غلغله (شهر فریاد و غوغا) بقایای شهر مستحکمی است که قدمت آن به اواخر دوره ساسانیان (قرن ۶) تا دوره غوریها (قرن‌های ۱۲ تا ۱۳) بر می‌گردد. ارگ بالای این تپه به دنبال سقوط بودیزم در قرن هشتم مرکز یک شهر اسلامی بود. این طور تصور می‌شود که شهر غلغله توسط مغولهای تحت فرمان چنگیز ویران شده است. چنگیز در سال ۱۲۲۱ میلادی این شهر را ویران و تمام ساکنانش را قتل‌عام کرد. گفته می‌شود نام این شهر از همین قتل‌عام گرفته شده است.

بامیان مهد تمدن و فرهنگ

براساس برخی اسناد تاریخی می‌توان بامیان را مهد تمدن و فرهنگ بشر دانست. بسیاری از تمدن‌های بزرگ جهان از جمله بودا از جنوب آسیا وارد بامیان شده و پس از تکامل دوباره در کشورهای خاستگاه خود و نیز دیگر کشورهای جنوب آسیا گسترده می‌شود. بسیاری از کارشناسان تاریخی معتقداند که بودا فرهنگ صلح و انساندوستی بوده است. ساخت مجسمه‌های بودا در کنار کتابخانه‌های بزرگ آن زمان بشری و معابد پای بسیاری از اهالی فرهنگ، علم و دانش و تمدن را به بامیان باز کرد. وجود جاده ابریشم و تعاملات  انسانی مناسب شاهان بربر باعث گسترش فرهنگ بودا در جهان شد. 
شاهان بربر هدایای نفیسی به حاکمان دیگر کشورها از جمله کوریا، چاپان و چین می‌فرستادند تا نشان دهند بودا فرهنگ انسانی و بیداری وجدان انسانهاست نه فرهنگ خشونت. در آن زمان بامیان کانون تپنده علم و فرهنگ بودا بوده است. افتخار بیداری مردم، گسترش فرهنگ بشری و گسترش روشنایی و نگاه انسانی به انسانها همچون مدالی زرین از گذشته تا کنون نصیب بامیان و ساکنانش بوده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**