ادب و هنر

وتو ای عدالت موعود!

**نوشته شده توسط شریف عظیمی**. **ارسال شده در** ادب و هنر

 مولای موعودمن! ذرّه های نیم سوخته دلم را به پیشگاه آسمان برداشته وقطره های گداخته دیده ام را به درگاه باران بگذاشته ام، اینجا به وقت آمدن تواست که رونق تاریکی را براندازی وبیرق تازگی را برافرازی، چهارده قرن ازغیبت خورشید چهاردهم، گذشته واگرچه هنوزشکوفه زیبای «ظهور» تو سبزمانده ولی جاده بی انتهای «انتظار» ما سرخ شده است؛ دیریست که دژخیم تاریک شب را به دوش کشیده وطعنه های ابولهب را با گوش شنیده ایم، چه ندبه های نورانی که تورا فراخواندند وچه جمعه های بارانی که مرا فروچکاندند، نقّاشی حضورت رادر محلّه چراغانی شده شعبان کشیده ایم، آمده ایم ولی هنوز به نشانیّ تو نرسیده ایم، آفتاب را هرروز به من نشان می دهی که آدرس تورا بیابم ومهتاب را هرشب به  بالینم می فرستی که در دسترس تو بخوابم؛ شاید حال خسته من برای دعوت حضورت مناسب نیست ولی دل شکسته ام برای دعای ظهورت آماده است.

ای عدالت موعود! تورا درشناسنامه زمین خوانده ام که نجات بخشی و نامت را ازحافظه زمان گذرانده ام که می درخشی،  حال سوگوار زمین به تسلّای تو دل بسته است ودیدگان اشکبار آسمان به در گاه آمدن تو نشسته است، من همیشه درچشم های تو سهمی داشته ام که سرم را بلند می گیرم ودردست های تو دلی گذاشته ام که سربلند میمیرم. درمقدم تو دیده خیس زمین، افروخته مانده ودرفراقت، دل خشک زمان سوخته مانده، اینک موقع گشایش شکوفه حضورتو است که بهاررا به طعم زندگی اضافه کنی و زمان آمدن تو است که تازگی را به تن خسته زمین هدیه کنی.

امام آرزوهای من! اینک که ترانه مقدمت درگوش جهان پیچیده وطراوت قدمت درذائقة زمان چکیده، آیه های نازک وجودت بر تحمُّل زمین نازل می شوند، قطره های منتظر عشق، وذرّه های داغدیده انتظار، به احترامت به پا خواسته و میلادت را درنیمه شعبانی دیگر جشن میگیرند.  مقدمت بر چشمان زمین گرامی ومیلادت دردل زمان مبارک باد!

شریف عظیمی.

 

 

 

 

 

 

 

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**