اخبار و رویدادها

گزارش از برگزاری جشن های 17 ربیع الاول در غزنی

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** اخبار و رویدادها

 گزارش از برگزاری جشن های 17 ربیع الاول در غزنی

 


روز هفدهم ربیع‌الاول، سال روز میلاد خسته و پر برکت حضرت ختمی مرتبت(ص) و امام صادق(ع)، در مراسمی که بدین مناسبت در مدرسه‌ای خاتم‌الانبیای شهر غزنی برگذار شده بود، استاد علیزاده در مورد خوی و اخلاق پسندیده و عفو و اغماض کریمانه‌ای حضرت رسول الله(ص) صحبت کردند، و گفت: اخلاق نیک و گذشت‌های کریمانه‌ای آن حضرت، سبب جذب مردم به سوی اسلام می‌شد، دشمنان سرسخت آن حضرت وقتی رفتار نیک و برخوردهای او را با مردم می‌دیدند، مجذوب می‌شدند و به وی ایمان می‌آوردند. ایشان افزود: اروپاییان و مسیحییان می‌گویند: پیامبر اسلام مرد خشن بود، با دشمنان خود جنگ مسلحانه می‌کرد. درست است پیامبر اسلام در جنگ‌ها رسما شرکت می‌کرد، جنگ‌ها را فرماندهی و رهبری می‌کرد، ولی جنگ‌های او ماهیت دفاعی داشت، از موجودیت خود و دین خود دفاع می‌کرد، هیچ نظام اجتماعیی نیست که ازخود دفاع نکند. درحالی که خود مسیحییان و اروپاییان جنگ‌های تهاجمی کرده‌اند، اقوام و کشورهای مظلوم را به استعمار کشیده‌اند. جلسه با دعای آقای وفایی استاد و سرپرست مدرسه خاتم الانبیا پایان یافت.


مراسم جشن در مسجد سرور کائنات(ص)
عصر روز هفدهم ربیع‌الاول به مناسبت سال روز میلاد مبارک حضرت سرور کائنات(ص) و امام صادق(ع) مراسم جشن در مسجد سرور کائنات نوآباد برگذار بود. استاد علیزاده سخنرانی کرد و گفت: انسان‌های استثنایی، تولدش، کودکی‌اش، جوانی‌اش، زندگی و مرگش استثنایی است. حضرت محمد(ص) وقتی به دنیا آمد، پدرش چند ماه قبل مرده بود. سه روز ثویبه کنیز ابولهب وی را شیر داد، چون اشراف قریش دوست داشتند نوزادان شان در صحرا بزرگ شوند، تا خوی مردانگی و آزادگی و سخت کوشی را در صحرا بیاموزند، و در فضای پاک و طبیعی و سالم رشد و نمو کنند، به دایگانی می‌سپردند که در بیابان‌ها زندگی می‌کردند. حلیمه‌ای سعدیه او را برای شیر دادن به صحرا برد، پس از دوسال او را به آغوش خانواده‌اش برگرداند، از آنکه در مکه وبا بود، دوباره او را با خود به صحرا برد بعد از پنج سال که به آغوش خوانداده‌اش برگرداند، مادرش او را باخود به مدینه برد، در برگشت از مدینه، مادرش از دنیا رفت، و بافاصله اندکی جد بزرگوارش عبد المطلب از دنیا رفت، و عمویش ابو‌طالب وی را سرپرستی می‌کرد، و در سفری وی را با خود به شام برد، بحیرای راهب به ابوطالب توصیه کرد، ازین فرزند شدیدا مراقبت کند که یهودیان درکمین او است. محمد دوازده ساله شد، بار دیگر به پرورش گاه اصلی خود یعنی صحرا برگشت، محمد چوپان شد، گوسفندان قریش را برای چرانیدن به بیابان‌ها می‌برد. این تحولات بدون حساب نیست، کسی که باید بشریت را چوپانی کند، باید هنر چوپانی را از کودکی بیاموزد. چوپان یعنی کسی که گله را به مراتع سرسبز و در لب چشمه سارها بکشاند، و از گرگ و درنده‌ها حفظ کند. محمد این فن را درچوپانی به خوبی آموخت.


برگزاری جشن 17 ربیع در مسجد ولی عصر(عج)
قبل از ظهر روز هجدهم ربیع‌الاول به مناسبت میلاد مبارک حضرت پیامبر اسلام(ص) و حضرت امام صادق(ع) مراسم جشن در مسجد ولی عصر(عج) قلعه‌ای شهادت برگزار بود. در این مراسم استاد علیزاده سخنرانی کرد و در مورد دو سوالی که از وی شد پاسخ داد، در مورد سوال اول که گفت آیا به واسطه‌ای فرمان فرماندهان محل کسی می‌تواند، به جنگ کسی بود، گفت: جهاد یا ابتدایی است که اختصاص دارد به زمان پیامبر و ائیمه‌ای معصومین(ع). در حال حال حاضر جهاد ابتدایی مشروع نیست، کسی هر چند فقیه جامع‌الشرایط باشد اجازه‌ای جهاد ابتدایی را ندارد. یا آنکه جهاد دفاعی است، درصورتی که موجودیت کسی یا مال و ناموس و دین کسی در معرض خطر قرار بگیرد، دفاع واجب است، هیج اجازه نمی‌خواهد.به شرط آنکه مراحل دفاع از باب الاسهل و فالاسهل مراعات شود. یعنی به واسطه‌ای داد زدن و صیحه زدن اگر دشمن مهاجم دفع می‌شود، جائز نیست از اسلحه کار گیرد. وقتی می‌تواند از اسلحه کار گیرد که بدون آن دفاع ممکن نباشد.
در مورد سوال دوم که گفت: خمس چگونه باید به مصرف برسد، گفت: نصف خمس که سهم امام(ع) است در جای باید به مصرف برسد که کاملا احراز شود که امام(ع) راضی ایست، و از مواردی که آدم کاملا اطمینان می‌یابد، اقامه‌ای حوزات و مدارس علمیه است، به شرطی که واقعا مدرسه مدرسه‌ای علمیه باشد، دکان نباشد. و مسئله‌ای اجازه از فقیه جامع‌الشرایط در مصرف سهم امام برای این است که هرج و مرج نشود و هرکسی مطابق دلبخواه خود سهم امام را مصرف نکند.
و نصف خمس سهم سادات است که برای سادات فقیری که در میان مردم به سید بودن معروف باشد و متدین باشد داده می‌شود. البته به اندازه‌ای احتیاج او، نه به اندازه‌ای دلبخواه او. اگر سیدی که سهم سادات مصرف می‌کند از اندازه‌ای مصرف او زیاد باشد، باید به فقیه جامع‌الشرایط برگرداند. و از انکه در عصر فعلی سهم سادات زیاد است و سادات مستحق کم است، باید سهم سادات به فقیه جامع الشرایط داده شود.


مراسم جشن در مسجد امام مهدی(عج) نوآباد.
بعد از ظهر روز هجدهم ربیع‌الاول، به مناسبت میلاد نور و رحمت، خاتم پیامبران حضرت محمد(ص) و امام صادق(ع)، مراسم جشن در مسجد امام مهدی نوآباد برگزار شد. استاد علیزاده دراین مراسم سخنرانی کرد و گفت: مهم این نیست که بگوییم میلاد نبی(ص) روز دوازدهم ربیع بوده یا روز هفدهم ربیع. مهم این است که بدانیم آن پیامبر بزرگ چگونه پیامی آورد، رسالت او چگونه بود، چه تغییراتی در افکار و اخلاق، روش فکری و زندگی مردم به وجود آورد. یکی از رسالت های آن حضرت این بود که امتیازات موهوم طبقاتی و نژادی را به هر رنگ و لعابی که بود نفی کرد، در فتح مکه گفت:«اَلاَ وَ اَنَّ کُلَ مَآثَرَةٍ فِی الجَاهِلیَِّةِ تَحتَ قَدَمیَّ هَذَا. کُلُّکمُ لِاَدَمَ وَ اَدَمَ مِن ترُاَبٍ لاَفَخرَ لِعَرَبِیٍ عَلیَ العَجَمِیٍ وَلاَ الابیَضَ عَلیَ الاسَوَدِ اِلاَّ بِالتَّقوَی» بدانید که همه‌ای امتیازات و تفتخراتی که در جاهلیت داشته‌اید، زیر این دوپای من است، لغو و بی ارزش است، عرب بر غیر عرب حق فخر ندارد و سفید بر سیاه مگر آنکه تقوا داشته باشد. و خود عملا در نفی امتیازات کوشید، بلال حبشی به جرم آنکه رنگش سیاه است، هیج فخر و ارزش اجتماعی ندارد، آن چنان مقام پیدا می‌کند که تا او اذان نگفته، پیامبر نماز نمی‌خواند. زینب بنت جحش که از خاندان بنی‌هاشم بود و دختری در غایت زیبایی بود، به دست خود به عقد زید در آورد؛ زید برده‌ای آزاد شده بود. در نزدیکی وفات خود سپاه عظیمی تشکیل داد که شیخ و اشراف عرب جز آن سپاه بودند، پرچم فرماندهی را به دست اسامه پسر زید داد که هم برده زاده بود و هم جوان بود، و این برای عرب متعصب بسیار سنگین بود که تحت کسی باشد که از اشراف نیست و از نظر سنی جوان است.

جشن 17 ربیع در حسینیه‌ی مدرسه‌ی علمیه محمدیه
روز سه شنبه نوزدهم ربیع‌الاول، به مناسبت میلاد پر برکت پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام صادق(ع) مراسم باشکوهی در حسینیه‌ای مدرسه‌ای محمدیه‌ای نوآباد برگذار گردید. در ختم مراسم استاد علیزاده سخنرانی کرد و گفت: شر و غرب عالم، مقارن ظهور حضرت ختمی مرتبت(ص) غرق در جهالت بودند و در میان لجن از خرافات دست و پا می‌زدند. در هرگوشه‌ای از جهان خدایان متعدد و گوناگون پرستیده می‌شد، مثلا در هندوستان سی ملیون گاو پرسدیده می‌شد، در ایران دوخدای جنجالی پرستیده می‌شد. عرب که طشت رسوایی شان از بام های شان افتاده بود، زن های بد کاره‌ای شان در بام ها و خیمه‌های شان پرچم داشتند.
حضرت امام علی(ع) که از نزدیک باورهای دینی و شیوه‌ای زندگی این مردم می‌دید، اوضاع شوم و پلید آنان را اینگونه ترسیم کرده است: «وَ اَنتمُ مَعشَرَ العَرَبِ فِی شََّرِ دِینٍ وَ عَلَی شَرِّدَارٍ، منُیِخُونَ بَینَ حِجَارَةٍ خُشٍن وَحَیَّاتٍ صَمٍّ، تَشرَبوُنَ الکَدِر وَتاَکلُوُنَ الجَشَبَ، تَسفَکوُن دِمَائَکمُ وَ تَقطَعوُنَ اَرحَامَکمُ، اَلاَصنَامَ فِیکمُ منَصوُبَةٌ وَ اَلآثاَمُ بِکمُ مَعصُوبََةٌ» یعنی حضرت محمد(ص) وقتی به رسالت مبعوث شد که شما مردم عرب، پیروی بدترین کیش بودید و بت می‌پرستیدید، و در بدترین جایگاه زندگی می‌کردید؛ عنی در میان سنگ های خشن و کوه‌های بدقواره و در میان مارهای کر؛ مارهای که از آدمی نمی‌ترسیدند، آب های تیره و آلوده را می‌خوردید؛ آب‌های که در گودی ها جمع می‌شد و با پشکل حیوانات و عذره‌ای انسان مخلوط می‌شد و مدت‌ها در برابر آفتاب می‌ماند، را می‌نوشیدید. بدترین غذاها را می‌خوردید؛ موش، سوسمار، جو و خاکستر و موی را نان کرده می‌خوردید. خون یکدیگر را می‌ریختید و از یگدیگر قطع رحم می‌کردید، بت‌های بیجان در مقابل شما نمایان بود و طومارهای گناه به گردن‌های شما آویزان.
حضرت پیامبر(ص) از چنین مردمی ابوذر تربیت کرد، بلال و صهیب، سلمان و عمار یاسر و ابن مسعود تربیت کرد. پس از مدتی یکی از نواده‌های او- امام صادق(ع)- سنت و طریقه‌ای او را احیاکرد، در مدرسه‌اش هزاران محدث، مفسر قرآن، ریاضی دان‌ها، آسمان شناس‌ها تربیت کرد. عرب وحشی را به خلق و خوی انسانی متخلق کرد.

در مسجد خاتم الاانبیاء(ص) نوآباد
عصر روز جمعه بیست و دوم ربیع‌الاول به مناسبت تولد حضرت سرور کائنات محمد مصطفی(ص) و امام صادق(ع)، مراسم جشن در مسجد خاتم‌الانبیای نوآباد برگذار بود. در این مراسم استاد علیزاده‌ای مالستانی سخنرانی کرد و گفت: اگر اخلاق انسانی نباشد، اگرروابط و مناسبات بین انسان‌ها سالم و انسانی نباشد، اگر برخورد و معاشرت‌ها دوستانه و صمیمانه نباشد، چه فرق است بین جامعه‌های انسانی و انبوه از درندگان وحشیی که در جنگل‌ها به جان یک دیگر حمله کرده و بیرحمانه خون یکدیگر را می‌ریزند. پیامبر اسلام مبانی اخلاق را بین مردم تحکیم بخشید، تخم مهر و محبت در دلها پاشید، روابط و مناسبت ها را دوستانه کرد. قبائل عرب آن چنان خصم یکدیگر بودند که بدون اسلحه به دنبال کار خود رفته نمی‌توانستند.
آن حضرت فرمود بر انگیخته شده‌ام تا اخلاق کریمانه را به اتمام برسانم، و مردم را متخلق به اخلاق نیکو بگردانم. وقتی می‌خواست از خانه بیرون شود، به وضع سر و صورت و لباس خود می‌رسید، لباس خود را مرتب می‌کرد و خود را در آئینه می‌نگریست، جمال زیبای خود را که در آئینه می‌دید خدا را سپاس می‌کرد، و دعا می‌کرد اَللَهُّمَ حَسَّنتَ خَلقِی فَحَّسِن خُلقِی. خدایا مر باصورت نیکو خلق کردی، سیرت و اخلاق مرا هم نیکوگردان. و خداوند فرمود: «اِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیٍم» بی‌تردید که تو بر خلق و خوی بزرگ هستی.
اخلاق جمع خلق، عبارت از این است که انسان نفس خودرا به گونه‌ای تربیت کند که صفات نیکو را به راحتی بروز دهد و از تبارز صفات زشت به آسانی جلوگیری کند. در قرآن تذکیه قبل از تعلیم است، تذکیه همان خلق است؛ یعنی اول باید انسان خود را از رذائل پاک کند، آن زمان به تعلیم بپردازد. و...

 

 

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**