اجتماع و سیاست

چهار ضلع سقوط (1)

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** اجتماع و سیاست

  

تحولات سیاسی  امنیتی نیمه اول سال 1400 منجر به سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان و از بین رفتن کامل زیرساخت­های سیاسی، نظامی و اقتصادی و نیز دفن دستاوردها و ارزش­های دودهه نظام سیاسی افغانستان شد. در پی این تحولات نیروهای نظامی طالبان پس از مذاکره و توافق با آمریکا، بار دیگر بر مقدرات کشور حاکم گردیده و حکومت تک قومی، تک جنسیتی و تک مذهبی با قوانین خاصی را در کشور به وجود آوردند. با روی­کار آمدن حکومت نظامی طالبان، دولت بیش از آن­که بر اساس مهارت و تخصص اداره شود بر مبنای سلیقه افراد و مقامات بلندپایه نظامی اداره می­شود. در کنار صدها مسایل سیاسی، اقتصادی، امنیتی و... که وجود دارد، پرسش­ هایی در ذهن بسیاری از مردم افغانستان و فعالان سیاسی وجود دارد که:

چرا آمریکا پس از دو دهه تلاش و مبارزه علیه تروریستان، تحمل هزینه های زیادی برای تأسیس و توسعه  نظام و دولت، دست به چنین اقدام ناشیانه زد و طی معامله ننگینی با طالبان از تمام دستاوردهای خود چشم پوشی کرد و زمینه را برای سقوط نظام جمهوری اسلامی فراهم ساخت؟

چه مسایلی وجود داشت که مقامات ارشد دولت جمهوری اسلامی با آنکه خود دست نشانده آمریکا بودند اما چنان مورد بی توجهی دولت امریکا قرار گرفتند که  آنان حتی حاضر نشد  دولت افغانستان را  یک طرف مذاکره قرار دهد؟

و اینکه چرا دولت جمهوری اسلامی با دارا بودن سیصد هزار نیروی مسلح و با آن همه تجهیزات نظامی علیه طالبان نجنگیدند و دولت بدون مقاومت سقوط کرد؟

کشورهای همسایه، خصوصا کشور پاکستان چه نقشی در فرایند سقوط داشت؟

این سوالات در کنار  ده­ها سوال دیگر، مهم­ترین پرسش­ هایی هستند که پس از سقوط دولت جمهوری اسلامی مطرح شده است  و هرکسی بسته به علایق و سلایق خود پاسخ­هایی را مطرح کرده اند. طالبان در این میان که خود را فاتح میدان می­دانند خوشحال ­اند که با زور نظامی و قدرت اسلحه، توانسته اند بزرگترین قدرت نظامی جهان یعنی آمریکا را شکست دهند. آنان این پیروزی را در ادامه شکست انگلیس و شوروی سابق به دست افغانان تلقی کرده، مغرور و سرمست پیروزیِ هستند که حتی خواب آن را نیز با این سرعت نمی­دیدند.

واقعیت این است که طالبان  نه قدرت شکست دولت جمهوری اسلامی را داشتند و نه قدرت مقابله با نیروهای ایتلاف خارجی را؛ شکست سنگین طالبان در سال 2001 میلادی گویای این حقیقت است. همچنان شکست انگلیس و شوروی بر اثر مفاومت ملی و جنگ دلیرانه­ی تمام ساکنان کشور اعم از مسلمان و غیر مسلمان و با مشارکت تمام اقوام و مذاهب و ملیت­ها اتفاق افتاد و از این نظر برای همه­ی مردم افغانستان شیرین و ماندگار است. اما تسلط نظامی طالبان به عنوان یک گروه متحجر وابسته به قومیت خاص و استخبارات منطقه، برای مردم افغانستان نه به عنوان یک افتخار بلکه به عنوان فاجعه ملی مطرح است که افغانستان با این تحول دچار یک عقب­گرد تاریخی در  زمینه­های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی شد؛ توجه و تحلیل تسلط دوباره­ی این گروه برای ملت افغانستان از این جهت دارای اهمیت است که  ملت و مردم افغانستان را برای عبور از این بحران تاریخی، بینش و بصیرت می­دهد.

چیزی که در مرحله ی نخست روشن است این است که پس از توافق پنهانی آمریکا با طالبان با پا درمیانی افرادی چون زلمی خلیلزاد، و فشار دولت امریکا بر مقامات دولت پیشین، شرایطی پیش آمد که طالبان توانستند این شانس را پیدا کنند که بتوانند بدون مقاومت و جنگ برای بار دوم، وارد کابل شوند. چهار ضلع سقوط دولت جمهوری اسلامی عبارتند از: آمریکا، پاکستان، اشرف غنی با حلقه خاص ارگ و طالبان که در ذیل، بخش نخست این اضلاع یعنی نقش ضلع آمریکایی در سقوط دولت و حاکمیت نظامی طالبان مورد بررسی قرار می­گیرد:

  1. آمریکا ضلع نخستین سقوط دولت و روی کارآمدن دوباره طالبان در افغانستان است. آمریکایی­ها با ورود به افغانستان پس از حادثه یازده سپتامبر 2001 بر این باور بودند که با کنار زدن طالبان و روی کارآوردن دولتی با ظاهر و پوشش دموکراسی و جابجایی مهره­های مورد نظر آمریکا و نیروهای گوش به فرمان در بخش­های حساس، ضمن این­که می­توانند رضایت مردم افغانستان را نسبت به حضور خود شان با سقوط حکومت طالبان افزایش دهند، می­توانند به امریکایی­ها هم بگویند که ما با قلع و قمع تروریستان القاعده از افغانستان، ضریب امنیت آمریکا را افزایش دادیم و از این طریق برای افزایش اعتبار خود شان در انتخابات بهره برداری نمایند.

آمریکایی­ ها بر این باور بودند که از طریق تسلط سیاسی، امنیتی و هوایی بر افغانستان، به راحتی می­توانند کشورهای منطقه و همسایگان افغانستان بخصوص روسیه، چین و ایران را تحت کنترل داشته و آن­ها را به خوبی مهار کنند. اما در عمل و با گذشت دو دهه، نتیجه آنگونه که آنان پیش­بینی کرده بودند، اتفاق نیفتاد. از یک طرف، بخش زیادی از نیروهای جهادی، هم­چنان مانعی در مسیر تحقق رویای امریکایی­ ها در افغانستان بود و آنان نمی ­توانستند از این مجرا به فعالیت­های خود بدون هزینه ادامه دهند. از طرفی دیگر، نمایندگان پارلمان در دور اول نظام جمهوری تا مدت­ها مانع امضای پیمان نظامی آمریکا با افغانستان شدند و به آن­ها نشان دادند افغانستان لقمه­ ی چرب و نرمی برای آنان نیست و بالاخره کار به جایی رسید که جناب کرزی و برخی از مهره­ های مورد اعتماد و به عبارتی دست نشانده نیز، گاه­ و بیگاه در مقابل آنان دهن کجی می­کردند و در برابر حملات نیروی نظامی امریکا علیه طالبان، ابزار ناراحتی می­نمودند که این نوع برخوردها برای آنان قابل قبول نبود. مهمتر از همه این­که امریکا در مدت بیست سال نتیجه گرفت که نمی­تواند از طریق نظام جمهوری اسلامی به مدیریت نزاع­های اقتصادی، سیاسی امنیتی مورد نظر آنان با کشورهای همسایه افغانستان بپردازد به همین جهت خیلی زود دوباره مهره دور افتاده ی شان یعنی طالبان را وارد میدان بازی ساخته و به حمایت آنان پرداختند.

در این میان، نظریه پردازان قومی پشتون­ و لابی­های آنان در آمریکا و از جمله زلمی خلیل­ زاد همواره اقوام غیر پشتون را مانع تحقق رویاهای آمریکا در منطقه معرفی می­کردند و همواره از نقش پشتون­ها در افغانستان و پاکستان و نیز خدمت بی­ مزد آنان برای خارجی­ ها تحلیل­ های دروغین ارائه می­دادند و از عظمت و اقتدار کشور تحت زعامت پشتون­ ها تحت حاکمیت امیرعبدالرحمن و امان الله خان سخن می­گفتند که چگونه در عین قلع و قمع نیروهای مخالف امنیت و تجدد را برای افغانستان به ارمغان آورده بودند و خلیل زاد با سران قوم پشتون نیز با همین ایده سخن گفته و رویای احیای مجدد قدرت قومی پشتون را برای آنان باز خوانی می نمود.

وجود فساد مالی دولت و مهره ­های آمریکا در بدنه دولت جمهوری اسلامی و ناتوانی  آنان در مهار و کنترل آنان نیز باعث شد که امریکایی­ ها نسبت به پرداخت هزینه­های بیشتر دچار تردید شوند و حتی مجبور شوند از تمام دستاوردهای خود چشم پوشی کنند.

البته این نکته نیز قابل توجه است که خود طالبان نیز محصول دو سازمان اطلاعاتی پاکستان و امریکا بود و  همواره میان طالبان و امریکا در بدترین شرایط بازهم زمینه گفتگو و همکاری فراهم بوده است.

آمریکا از تسلط خود بر پاکستان همواره در جهت اجرای سیاست هایش در افغانستان  استفاده کرده  است آمریکا کشور پاکستان را در دوران جهاد، حیات خلوت خود برای ضربه وارد کردن به شوروی سابق می دانست و از آن زمان تا کنون این کشور از تمام طرح و نقشه آمریکا برای نا امنی و ادامه جنگ  حمایت کرده است و مزد این تبعیت را نقد دریافت کرده است. آمریکا طالبان را در همین کشور به وجود آورد. طالبان با پول امریکا در مدارس پاکستان رشد  یافته و تعلیم دیدند و سپس وارد افغانستان شدند.

آمریکا در نهایت به دست نشاندگان خود هم خیانت کرد، اشرف غنی و همکاران خاص او را در ارگ ریاست جمهوری با تهدید و تطمیع با سیاست مخفی کارانه و تبانی با طالبان همراه ساخت.

                                                                                                              ادامه دارد.....

 سردبیر

منبع: فصلنامه سخن صبا، بهار1401، ش41

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**