جغرافیا و طبیعت

برکت اقتصادي از نگاه قرآن

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** دین و مذهب

 برکت اقتصادي از نگاه قرآن

محمدنبي اميني*

چكيده

در اين نوشتار تلاش گرديده که برکت اقتصادي را به عنوان عامل رشد و توسعه اقتصادي مطرح نموده و عوامل زمينه‌ها و موانع برکت اقتصادي را مورد بررسي قرار دهد. برکت اقتصادي يکي از مفاهيم اقتصادي است که برگرفته از آموزه هاي ديني مي باشد و پيونده دهنده ماديت و معنويت و توجه به ارزشهاي انساني در فعاليت هاي اقتصادي است. برکت اقتصادي به عنوان عامل رشد و توسعه اقتصادي مطرح است. در عين حال خود معلول عوامل ديگري است که مي تواند زمينه ساز رشد و توسعه اقتصادي باشد.

واژه گان کليدي: قرآن کريم, برکت, اقتصاد, رشد, توسعه اقتصادي.

روزنه

اقتصاد يکي از نهادهاي مهم در زندگي فردي و اجتماعي انسان است که با هدف تامين نيازهاي مادي زندگي آدمي شکل مي­گيرد. از نگاه دين، دست يابي به نيازهاي مادي بريده و بي‌ارتباط از نيازهاي معنوي نيست. همانگونه انسان متشکل از روح و جسم است و اين‌دو باهم ارتباط ناگسستني دارند، نيازهاي مادي و معنوي وي نيز مرتبط بايکديگرند. اين ارتباط در حوزه‌هاي مختلف توليد، توزيع و مصرف اقتصاد، نمايان‌گر است. مفاهيمي مانند رزق و روزي، خير و برکت، اسراف و تبذير و... گوياي اين ارتباط است.

در اين نوشتار تلاش گرديده که عوامل و موانع برکت اقتصادي مورد بررسي قرار دهد و نقش و جايگاه برکت اقتصادي در نظام اقتصاد اسلامي را روشن سازد. از نگاه قرآني، برکت الهي يکي از قوانين و سنن الهي است که پيوند دهنده ماديت و معنويت در مسايل اقتصادي است. در واقع برکت، مرتبه­اي بالاتر از رزق مي­باشد که به دليل برجستگي و اهمّيتي که دارد آيه­هاي قرآني به طور جداگانه به آن پرداخته اند. اين سنت در حقيقت به دنبال تبيين رابطه علت و معلولي توسعه اقتصادي و عوامل ديگري است که فقدان آن، محروميت از توسعه اقتصادي را قابل پيش بيني مي­داند. اما اين که اين عوامل چه چيزي مي­باشد؟ پرسشي است که از دهه هفتاد قرن بيستم ذهن انديشمندان اقتصادي را به خود مشغول ساخته است. (هادوي نيا: 1386/ 206)

براي شناخت بيش­تر مفهوم برکت و نقش اقتصادي آن، لازم است معناي برخي مفاهيم اقتصادي و ارتباط آن را بدست آوريم.

مفاهيم:

1.برکت

به معناي" ثبات" و استقرار چيزي است و به هر نعمت و موهبتي كه پايدار بماند اطلاق مي‏گردد. در برابر آن موجودات بي‏بركت است كه زود فاني، نابود و بي­اثر مي­گردد.(مکارم شيرازي: 1374/ 6/266) در معنا و مفهوم "بركات" كثرت، خير و افزايش وجود دارد. بركت، شامل بركات‏هاي مادّي و معنوي مي‏شود، مثل بركت در عمر، دارايي، علم، امنيت، آسايش، رفاه، سلامتي، مال و اولاد و امثال آن كه غالبا انسان به فقدان آن­ها مورد آزمايش قرار مي‏گيرد. (طباطبايي:1374/‏8/254) چه بسا مراد از بركت هر چيزي باشد كه زندگي بشر را تكامل مي‏بخشد و به درجات بالاتر ارتقاء مي‏دهد.(مترجمان: 1377/‏3/337.)

2.بهره­وري

در اقتصاد متعارف، عبارت است از مقدار کالاها و خدماتي که يک کارگر در هرساعت توليد مي­کند. بهره­وري، تعيين کننده سطح زندگي است. عوامل تعيين کننده بهره­وري فراون­اند که مهم­ترين آن: سرماية فيزيکي، سرمايه انساني، منابع طبيعي و فناوري است".(گريگوري منکيو:1389/ 422)

3.رشد 

در ادبيات متعارف، "رشد" در بهره­وري، کليد تعيين کنندة رشد در سطح زندگي است.

4.توسعه

در مفهوم عام آن عبارت است از: فرآيند بهبود بخشيدن به کيفيت زندگي تمام مردم است و سه جنبه مهم دارد: يک) ارتقاي سطح زندگي مردم از طريق فرايندهاي مناسب رشد اقتصادي. دو) ايجاد شرايطي که موجب رشد عزت نفس مردم مي­شود، از طريق استقرار نظام­ها و نهادهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي که مشوق شأن و احترام انسان باشد. سه) افزايش آزادي­هاي مردم در انتخاب، از طريق وسعت بخشيدن به حدود متغيرهاي انتخاب آن­ها.(رحمت نيا و افلاکي: 1389 /33.)

5.توسعه اقتصادي

تغييرات و دگرگوني ساختي در اقتصاد کشور، در چارچوب نظام ارزش­هاي سياسي و اجتماعي حاکم بر جامعه است.

رابطه "رشد" و "توسعه" در اقتصاد، آنست که رشد معمولا افزايش کمي در توليدات يک سال نسبت به سال قبل مي­باشد اما توسعه علاوه بر گسترش کمي در توليدات، فرآيندي است که طي آن تحولاتي کيفي در توليد و توزيع و رفاه عمومي حاصل آيد. مثلا، در صورت تحقق توسعه، بايد روابط کارگر و کارفرما بهبود يابد، وضع بهداشت و آموزش عمومي پيش رفت داشته باشد، فقر ريشه کن شده و يا کاهش يابد. جنبه کمي و کيفي رشد و توسعه در عناصر غير اقتصادي نيز معنا دار است؛ مثلا، در مورد انساني که قدش بلند مي­شود، گفته مي­شود که وي رشد کرده است؛ ولي انساني که سواد و درايت و تخصص بالايي کسب کرده، توسعه يافته تلقي مي­گردد.(همان/34)

توسعه از نگاه قرآن

توسعه‌ي متعارف و رايج يک واژه جديد و داراي خواستگاه غربي است و در بردارنده مفهوم و بارمعناي خاص خود است. اما در نظام معرفتي و منابع ديني به خصوص قرآن کريم، مناسب­ترين تعبير در اين زمينه واژه "عمران و آبادي" است که به عنوان يکي از اهداف خلقت انسان بروي زمين معرفي شده است. خداوند متعال در قرآن کريم از قول يکي از انبياء  به قومش مي­فرمايد: «وَ إِلي‏ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَلِحًا قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكمُ مِّنْ إِلَاهٍ غَيرُْهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكمُ‏ْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبي‏ِقَرِيبٌ مجُِّيب؛ و به سوي (قومِ)» ثمود«، برادرشان» صالح «را (فرستاديم) گفت:» اي قوم [من‏]! خدا را پرستش كنيد، كه هيچ معبودي جز او براي شما نيست. او شما را از زمين پديد آورد و سازندگي آن را به شما وا گذاشت. پس از او آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او باز گرديد، [چرا] كه پروردگار من نزديك، [و] اجابت كننده (درخواست‏ها) است».

"تعبير «واسْتَعْمَرَكمُ» به معناي واگذاري سازندگي به انسان­ها است نه به معناي زشت و نادرستي که از کلمه استعمار تداعي مي­گردد، همان گونه که در زبان فارسي از آن به عمران و آبادي و در زبان عربي به "عمران البلاد" تعبير مي­شود. ابن خلدون از آن به "علم العمران" تعبير کرده است. عمران و آبادي را مي توان به جاي توسعه به کاربرد زيرا در آن علاوه برمعناي کمّي، جهات کيفي نيز نهفته است. زيرا عمران حدي ندارد بلکه مي­توان آباد و آبادتر کرد. (بنياد پژوهشهاي قرآني، 1384: 397) در همين راستا، مفسر حقيقي قرآن کريم حضرت علي(ع) مي­فرمايد: «فاهبطه بعد التوبه ليعمر ارضه بنسله؛ خداوند حضرت آدم را برروي زمين فرود آورد تازمين خدا را با نسل خودش آباد کند». (نهج البلاغه خ1).

آيات قرآن پيرامون برکت

برکت الهي يا افزايش رزق و روزي، ازدياد نعمت و گشايش درهاي رحمت الهي، در آيات مختلف قرآن مطرح است، که به مهم ترين آن اشاره مي گردد. قرآن کريم مي­فرمايد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيهِْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُون؛ و اگر (برفرض) اهل آبادي‏ها ايمان مي‏آوردند و خود نگهداري(و پارسايي) مي‏كردند، حتماً بركاتي از آسمان و زمين بر آنان مي‏گشوديم و ليكن (آنان حق را) تكذيب كردند پس بخاطر آنچه همواره كسب مي‏كردند، گرفتارشان كرديم».(اعراف/96)

بررسي آيه شريفه:

يک) برکت، در قالب قضيه شرطيه بيان شده است و حصول شرط معلق به تحقق جزا است؛ بدين صورت که هرگاه ايمان و تقوا (شرط) فراهم گردد، بدنبال آن (مشروط يا معلول که همان) درهاي رحمت و برکت از آسمان و زمين است، بر آن جامعه ناز مي­گردد.

دو) برکت، مقيد به قيود زماني و مکاني نيست. از اين جهت، وسعت و گستردگي عمومي و دايمي دارد و انحصار در يک قوم و ملت خاص هم نيست بلکه تعلق آنه به جامعه انساني يک سان است.

سه) برکت، مشروط به اختيار و آزادي و اراده انسان و جامعه انساني است. اراده و اختيار انسان نقش اصلي در تغيير و تحول زندگي و فراهم کردن زمينه تحقق برکت الهي دارد و اين نقطه، عامل تفاوت رزق انسان با ساير موجودات است. رزق ساير موجودات محدود به همان مقداري است که از جانب خداوند مقدر مي­گردد و حيوانات با قدرت غريزة موجود به دنبال آن مي­گردد تا آن را به دست آورد. اما رزق و روزي انسان­ها قابل افزايش و تغيير است و اين افزايش به رفتار و تصميم و اراده خود بشر وابسته است. بشر مي­تواند با انتخاب ايمان و رفتار تقوا گونه زمينه رشد و افزايش روزي خويش را فراهم نمايند.

 «وَأَلَّوِ اسْتَقَامُواْ عَلي الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا؛ و اين­كه اگر (بر فرض) بر راه (راست) پايداري كنند، حتماً با آب فراوان سيرابشان مي‏كنيم».( جن/16)

اين آيه شريفه اشاره دارد به اين که "ايمان و تقوي" نه تنها سرچشمه" بركات معنوي" است كه موجب فزوني ارزاق مادي و وفور نعمت و آبادي و عمران و" بركت مادي" نيز مي‏باشد، آنچه مايه وفور نعمت مي‏شود، استقامت بر ايمان است نه اصل ايمان، زيرا ايمان موقت و زودگذر نمي‏تواند چنين بركاتي از خود نشان دهد، مهم استقامت بر ايمان و تقوي است كه پاي بسياري در آن لنگ و لرزان است.(مکارم شيرازي: 1374/ 6/123)

در حوزه روايات نيز پيرامون برکت، مصاديق و عوامل آن، روايات مختلفي نقل شده است. از جمله حضرت علي(ع) در نهج البلاغه مي­فرمايد: «الحرکةُ برکةٌ حرکاتُ الّظواهرِ توجبُ برکاتُ الّسرائِرِ؛ حرکت انسان و کار و تلاش او ماية برکت است، ازدياد خير و افزايش نعمت از سوي خداوند متعال را به دنبال دارد».

بعيد نيست جمله که در نزد عرف مشهور و متداول است که :«از شما حرکت از ما برکت» از همين روايت اقتباس شده باشد. جمله «برکات السرائر» گواه اين است که زيادي نعمت بيش از آن­چه از عمل کرد عوامل مورد انتظار است و آن­چه ماوراء نتيجه طبيعي حرکت جوارح مي­باشد, منظور است.(کاظم رجايي: 1382/113)

عوامل تحقق برکت اقتصادي

نقش  مسايل معنوي منافاتي با ضرورت کار ندارد. کار وظيفه الهي است که در تحقق تقوا نقش دارد و رها کردن کار، گناهکاري و بي­تقوايي را به دنبال دارد. در متون ديني، ايمان و تقوا عامل نزول برکات، افزايش روزي و در نتيجه موجب رشد و توسعه اقتصادي به شمار آمده است. برخي عوامل تحقق برکت عبارتند از:

1. تقوا و پرهيزگاري

"تقوا" از ماده "وقي" به معناي حفظ و مراقبت نفس و جان آدمي از آنچه كه بيم­ناك است، اين حقيقت معناي تقوا است. سپس گاهي خود خوف و ترس‏ تقوا‏ ناميده شده. بنابراين در شريعت و دين تقوا يعني خود نگهداري از آنچه كه به گناه مي‏انجامد. اين تقوا به ترك مانع نيز تعبير مي­شود كه با ترك نمودن حتي بعضي از مباهات كه گناه هم ندارند كامل و تمام مي‏شود (راغب اصفهاني, مترجم: خسروي: 1375/ ‏4/480)

در مسايل اقتصادي که بخش مهم زندگي انسان را تشکيل مي­دهد، تقوا به عنوان نقطه اعتدال و ميانه روي در حرکت­هاي اقتصادي خصوصا در حوزه توليد و توزيع و مصرف مطرح است. "در عنصر تقوا، مؤلفه­هاي چون عدالت، برابري، فقر ستيزي، حفظ محيط زيست که اقتصاد متعارف يکي پس از ديگري، با برخورد به بحران­هاي بزرگ و تجربه افت و خيز شديد، به عنوان شاخصه­هايي براي اقتصاد پايدار در نظر گرفته است، وجود دارد". (هادوي نيا: 1386/209)

 اين ادعا را مي­توان در آيات و روايات، مشاهده نمود: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحَْتَسِبُ؛ و هر كس [خودش‏] را از [عذاب‏] خدا حفظ كند، برايش محل خارج شدن (از مشكلات) قرار مي‏دهد و او را از جايي كه نمي‏پندارد روزي مي‏دهد».(طلاق/2)

«وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً؛ و هر كس [خود را] از [عذاب‏] خدا حفظ كند براي او كارش را آسان قرار مي‏دهد».(طلاق/

/4)

از اين دو آيه شريفه مي­توان استفاده کرد که تقوا در کنار عمل و تلاش انسان، دو اثر مهم در توسعه اقتصادي دارد:

يک؛ اين که تقوا سبب مي­شود که کار و تلاش داراي برکت گردد و نتايج و دستاوردهاي آن فراتر از محاسبات عادي شود، به تعبير قرآن کريم در اين حال خداوند متعال برکاتش را از زمين و آسمان فرود آورده و جامعه را غرق در نعمت هايش مي­کند.

ديگر؛ اين که هرگاه اسباب مادي و طبيعي به بن بست رسيد و تمامي تلاش‌ها و تدابير انساني ناکارآمد گرديد، تقوا مانند روزنه­ي از غيب فرا رسيده و چون هديه­اي از آسمان فرود ­آمده و روزي انسان را از طريق غيرعادي فراهم مي­کند: «إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيرِْ حِسَاب؛ خدا هركس را [شايسته بداند و] بخواهد، بي­شمار روزي مي­دهد».(آل عمران/137)

1. شکر و سپاس­گذاري

در متون ديني هرگونه فزوني نعمت و استمرار آن رهين سپاس و شکر گذاري است. شکر را مي­توان استفاده از نعمت­هاي الهي در جا و محل خود و به طريق مطلوب تعبير کرد. بيان کلي و فراگير مفهوم شکر در اسلام ما را به استفادة صحيح و معقول از تمام مواهب طبيعت ترغيب مي­نمايد و هر انسان مسلماني را مکلف مي­سازد تا بالاترين بهره­ وري را از منابع به دست آورد. نتيجه طبيعي شکر،  رشد و افزايش نعمت هارا به دنبال دارد. در غير اين صورت زندگي دنيوي خويش را با مضيقه و تنگنا و کمبودهاي فراواني مواجه ساخته و در رشد و توسعه کشور  نيز مانع به وجود مي­آيد. (بنياد پژوهشهاي قرآني: همان/342) «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئنِ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئنِ كَفَرْتمُ‏ْ إِنَّ عَذَابي لَشَدِيد؛و (ياد كن) هنگامي را كه پروردگارتان اعلام كرد:» اگر سپاسگزاري كنيد، حتماً شما را (نعمتي) مي‏افزايم و اگر ناسپاسي كنيد، قطعاً عذاب من شديد است!».(ابراهيم/7)

«اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُكْرًا وَ قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِي الشَّكُورُ؛ (و به آنان گفتيم:) اي خاندان داود! بخاطر سپاسگزاري كار (شايسته) كنيد و اندكي از بندگان من بسيار سپاسگزارند».(سبأ/13)

امام علي(ع) مي فرمايد: «ماکان الله ليفتح علي باب الشکر و يغلق عنه باب الزياده؛ اين گونه نيست که خداوند درِ شکر و سپاس را بر بنده بگشايد و درِ فزوني (نعمت) را بروي ببندد».(نهج البلاغه: 3)

 امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «شکر المنعم يزيد في الرزق؛ سپاسگذاري از نعمت دهنده، روزي را مي­افزايد».(شيخ صدوق: الخصال /2/504)

 از متون ديني به روشني بر مي­آيد که ميان شکر و پيش­رفت مادي و اقتصادي پيوند و رابطه استواري وجود دارد. با توجه به مفهوم شکر فهم اين ارتباط چندان دشوار نيست، چه اين که شکر عملي، در اقتصاد، يعني استفاده درست از تمامي امکانات، فرصت­ها و توان مندي­ها براي رشد و سعادت مادي و معنوي جامعه و پرهيز از هدر دادن منابع و عوامل توليد، که خود تأثيري مستقيم بر پيش رفت اقتصادي دارد. با اين حال وجود ارتباط غيبي ميان شکر و فزوني نعمت به روشني از آموزه هاي ديني قابل اثبات است. چرا که از يک سو، مراحل سه گانه شکر يعني شکر قلبي، زباني و عملي به ايمان و تقوا باز مي­گردد. از سويي ديگر، پاره اي از روايات تصريح دارند که حتي شکر قلبي نيز، پيش از اين که برزبان جاري شود و به آن عمل گردد در فزوني نعمت نقش دارد. (ايرواني: 1384/122)

 بنابراين، شکر هم از نظر اسباب و علل طبيعي در عالم تکوين، اثر وضعي مثبت و مهمي بر رشد اقتصادي مي­گذارد و هم در عالم تشريع، با تأثير معنوي، زمينه عنايت و کمک ويژه خداوند را فراهم سازد.

2. عدالت خواهي

عدالت اقتصادي يکي از شاخه­هاي عدالت اجتماعي است. عدالت اجتماعي آنست که در جامعه حق و حقوق همگان رعايت شده و به صاحب آن داده شود در اين صورت به تناسب حوزه هاي مختلف حقوق به عدالت سياسي، قانوني، اقتصادي و...، تقسيم مي گردد. در دين اسلام بر قراري عدالت در جامعه انساني به عنوان يک هدف متعالي در نظر گرفته شده و يکي از مهم­ترين اهداف نزول کتب آسماني و بعثت پيامبران تحقق و برقراري عدل در جامعه انساني دانسته شده است. چنان که در آيه شريفه آمده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط؛ بيقين فرستادگان­مان را با دليل‏هاي روشن (معجزه آسا) فرستاديم، و همراه آنان كتاب (الهي) و ترازو را فرو فرستاديم، تا مردم به دادگري برخيزند». (حديد/25)

در قرآن کريم مسئله عدالت به صورت کلي مورد توجه قرار گرفته و تحقق آن در جامعه از اهداف اساسي و دستور و وظيفه انبياي الهي دانسته شده است. يکي از مهم­ترين حوزه­هاي عدالت اقتصاد است که در آن سرمايه­هاي عمومي به صورت عادلانه توزيع و مصرف شود.

امام کاظم(ع) مي­فرمايند: «لوعدل في الناس لاستغنوا؛ اگر در ميان مردم عدالت انجام مي­شد به راستي بي نياز مي شدند.(کليني: 1369/1/542)

در اين روايت اجراي عدالت در جامعه باعث افزايش برکات و رشد و توسعه اقتصادي دانسته شده است. حضرت در کلام ديگر نقطه مقابل عدالت را همان ظلم و جنايت باشد موجب زوال برکات الهي و مانع پيش رفت اقتصادي مي­داند و مي‌فرمايد: «اذا ظهرت الجنايات ارتفعت البرکات؛ وقتي در جامعهَ، جنايات و ظلم ها آشکار شود، برکات و نعمت هاي الهي رخت برمي بندد».( محمدي ري شهري: ميزان الحکمه/1/256)

3. توبه و استغفار 

حقيقت استغفار همان رهيدن از موانع و آلودگي هاي روحي و فکري و بازگشت به حقيقت انسانيت و مقتضاي فطرت آدمي است.. تأثير معنوي توبه و بازگشت به حقيقت و انسانيت در نظام آفرينش، جذب برکات معنوي و مادي است که از جمله آن توسعه رزق و روزي انسان است. قرآن کريم مي فرمايد: «وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكمُ‏ْ ثمُ‏َّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلي أَجَلٍ مُّسَمًّي وَ يُؤْتِ كلُ‏َّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ؛ و اينكه: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به سوي او بازگرديد تا شما را از بهره نيكويي تا سرآمد معيّني، برخوردار سازد و به هر صاحب فضيلتي، (به مقدار) فضيلتش بدهد».(هود/3)

«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كاَنَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكمُ مِّدْرَارًا وَ يُمْدِدْكمُ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يجَْعَل لَّكمُ‏ْ جَنَّاتٍ وَ يجَْعَل لَّكمُ‏ْ أَنهَْارًا؛ و گفتم:» از پروردگارتان آمرزش بخواهيد [چرا] كه او بسيار آمرزنده است، تا (باران) آسمان را پي در پي بر شما [فرو] فرستد، و شما را با اموال و پسران مدد رساند و براي شما باغ هايي قرار دهد و براي شما نهرهايي قرار دهد».(نوح/12-10)

امام علي(ع) مي­فرمايد: «أکثروا الإستغفار فإنّه يجلب الرزق؛آمرزش بسيار خواهيد که ماية جلب رزق و روزي است».(حرّاني، تحف العقول، ترجمه کمره­اي، ص99)

چنان که مشاهده مي­گردد، کثرت طلب آمرزش موجب کثرت رزق و روزي دانسته شده است و اين نشانگر رابطه روح انسان با طبيعت است که هماهنگي وجود دارد. به تعبير ديگر: اثر وضعي استغفار و توبه در نظام طبيعت، افزايش نعمت هاي طبيعي است.

چگونگي تأثيرگذاري استغفار بر مسايل اقتصادي

به دوگونه قابل تحليل و بررسي است:

يک؛ اين­که حقيقت استغفار همان بازگشت به خويشتن انساني و فاصله گرفتن از گناهان و آلودگي­هاي رفتاري و اخلاقي است. از اين نظر با تقوا مشترک است و همانند آن، پيوندي نزديک و دريافتني با رشد اقتصادي دارد. بدين گونه که ترک گناهان هم­چون خيانت و دروغ، غصب و استثمار، محيط امن و مناسبي را براي سرمايه گذاري، توليد و پيشرفت اقتصادي جامعه فراهم مي سازد و از نظر فردي نيز ماية جلب اعتماد مردم و به دست آوردن اعتبار اجتماعي لازم براي فعاليت هاي سودآور اقتصادي مي­گردد. آن گونه که به تجربه نيز ثابت شده است که مردم به امين جامعه خود اعتماد دارند و همين اعتماد سازي نقش مهمي در سرمايه گذاري و فعاليت­هاي اقتصادي دارد. نمونه بارز آن را در جامعه صدر اسلام مشاهده کرد که رسول گرامي اسلام(ص) چون صادق و راست­کار و امين مردم بود، همه مردم از جمله تاجران و حتي کفار و دشمنانش به آن حضرت اعتماد داشتند و اموال و اشياي گران­بهاي خويش را نزد آن حضرت به امانت مي­گذاشتند.

ديگر آن­که، چنان­چه از ظاهر آيات و روايات بر مي­آيد توجه به اين مطلب است که تأثير غيبي و رازگونة استغفار بر رشد و رفاه اقتصادي بسيار عميق­تر از تأثير ظاهري آنست به طوري که اين عنصر، عامل بارش فراوان باران، جاري شدن رودها و درياها و افزايش فرزندان (نيروي انساني) دانسته شده و بديهي است که هيچ يک از اين امور به دست انسان و اختيار و اراده او نيست. (ايرواني: 1384/120)

4. انفاق

"انفاق" در عُرف و ادبيات اقتصادي متعارف، مترادف با مصرف بوده و موجب کاهش دارايي انسان و عقب ماندگي اقتصادي مي­گردد در حالي که آموزه هاي ديني آن را از عناصر رشد اقتصادي و عامل افزايش روزي به شمار آورده و قرآن کريم واژه انفاق را توأم با نوعي بزرگ داشت، تقديس و تشويق آورده است. (آل عمران/17و134، شوري/38، انفال/3، حج/35) و در تمامي آن‌ها عناصر مشترک صرف مال با نيت خالص و پاک، در راه هدف مقدس را مي توان مشاهده کرد و مي توان انفاق را به مفهوم قرآني آن اين گونه تعريف کرد:

«انفاق، هزينه کردن و صرف دارايي هاي مادي و غير مادي انسان مومن با نيت خالص در راه آرمان هاي اسلامي است.» (هادوي نيا: فلسفه اقتصاد/221)

 

 با اين تعريف مي­توان پيش بيني کرد که انفاق قرآني شامل رفتارهاي اقتصادي اي شود که به انگيزه­اي غير منفعت طلبي مادي جهت همياري و نوع دوستي انجام مي­گيرد؛ رفتارهاي که اقتصاد اجتماعي عهده دار تبيين آن مي باشد. "اقتصاد اجتماعي" اصطلاحي است که در اقتصاد متعارف رايج شده و هدف از آن همياري, همبستگي و مشارکت کارآمد شهروندان براي تحقق رفاه اجتماعي در پي ايجاد جامعه عدالت خواه، فراگير و با دموکراسي کاملي است که عدالت اجتماعي و برابري فرصت ها را توسعه مي­بخشد. سازمان­هاي موجود در اين بخش از اقتصاد, هنگامي توانند به عنوان يک بنگاه کارآمد عمل کنند که منفعت اصلي آن­ها در حد اکثر کردند سود نباشد, بلکه در ايجاد ظرفيت­هاي اجتماعي (مانند استخدام يا آموزش گروه هاي غير نافع) و پاسخ گويي به نيازهاي ضروري (مانند بهبود محيطي, حمايت آزاد يا مالي از کودکان، يا مسکن براي خوانوارهاي کم درآمد و...،) و شکل هاي جديد کار, قرار گيرند. (همان)

به نظر مي­رسد با توجه به بررسي هايي که درباره ماهيت انفاق انجام مي­شود، اين رفتار راهکار مناسبي براي اقتصاد اجتماعي باشد که در بسياري از آيه­هاي قرآني مورد توجه قرار گرفته است.

قرآن کريم مي فرمايد: «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ في سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ في كلُ‏ِّ سُنبُلَةٍ مِّاْئَةُ حَبَّةٍ  وَ اللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ  وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم؛ مثال كساني كه اموالشان را در راه خدا مصرف مي‏كنند، همانند مثال دانه‏اي است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه‏اي، صد دانه باشد و خدا [آن را] براي هر كس بخواهد دو [يا چند] برابر مي‏كند و خدا گشايشگري داناست».(بقره/261)

 حضرت علي(ع) مي­فرمايد: «استنزلوا الرزق بالصدقة؛روزي را بادادن صدقه فرود آوريد». (نهج البلاغه: ح132)

تحليل اقتصادي انفاق

يک) انفاق گرچه در ظاهر باعث کاهش اموال و مصرف آن مي­گردد اما در واقع چنين نيست، بلکه انفاق موجب افزايش ثروت مي­گردد زيرا فقر و تنگدستي را از بين برده و باعث رشد همگاني ساير اقشار کم درآمد و محروم جامعه مي گردد."شکي نيست که نهادينه شدن فرهنگ انفاق در جامعه و رسيدگي به حال محرومان، نقش مؤثري در بهبود وضعيت اقتصادي جامعه خواهد داشت، به گونه‌اي که فاصله طبقاتي را کاهش داده و پيوندهاي اجتماعي و روح همبستگي را تقويت مي­بخشد و از بسياري مفاسد اخلاقي و اجتماعي ناشي از فقر جلوگيري مي کند. (طباطبايي، 1374/2/392و423)

دو) نهادينه شدن فرهنگ انفاق در جامعه باعث رشد و شکوفايي استعدادها و توانمندي­هاي فکري و جسمي بسياري از افراد مي گردد که خود گامي بلندي در پيشرفت اقتصاي جامعه است. در مقابل، نارسايي فرهنگ انفاق و گسترش فقر، موجب افزايش مفاسد اخلاقي و اقتصادي مي شود که مبارزه با آن و تأمين امنيت جامعه، هزينه هاي مادي و معنوي سنگيني بر جامعه بار مي کند و زيان هاي بسياري بر اقتصاد ملي مي زند، چنان که قرآن کريم ترک انفاق را عامل تباهي جامعه مي داند: «وَ أَنفِقُواْ في سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلي التهَّْلُكَة؛ و (اموالتان را) در راهِ خدا مصرف كنيد و خودتان را با دستان­تان به هلاكت نيفكنيد. و نيكي كنيد كه خدا، نيكو كاران را دوست مي‏دارد».(بقره/195)                      

سوم) افزون بر تأثيرات دريافتني و قابل فهمي که انفاق بر رشد اقتصادي دارد، ارتباط پنهان و راز انگيزي نيز ميان اين دو هست که آموزه هاي وحياني به آن اشاره مي­کند. به عنوان نمونه در کلام حضرت امير آمده بود که «رزق را بادادن صدقه فرود آوريد» در قرآن کريم نيز آمده که «منبع همه چيز از جمله روزي نزد خدا است و او هر چيزي را به اندازه معين و حساب شده در اين جهان پديد مي آورد». (ايرواني: 1384/130)

موانع تحقق برکت اقتصادي

در آموزه هاي ديني در رابطه با عرصة اقتصادي ارتباط ميان رفتار سوء مانند گناه و قطع روزي رابطه مستقيم و نزديک وجود دارد. در ماجراي "اصحاب باغ" به اين مسئله اشاره شده که گروهي به خاطر انحصار طلبي و محروم ساختن ديگران از محصولات باغ به غذاب الهي گرفتار شده به و نابودي باغ منجر شد: «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصحَْابَ الجَْنَّةِ إِذْ أَقْسَمُواْ لَيَصْرِمُنهََّا مُصْبِحِين؛ در حقيقت ما آن (تكذيب‏گر) ان را آزموديم همانگونه كه باغداران را آزمايش كرديم، هنگامي كه سوگند ياد كردند كه آن (ميوه‏هاي باغ را) صبحگاهان حتماً بچينند». (قلم/17)

 امام باقر (ع) با اشاره به داستان شأن نزول آيه شريفه مي­فرمايد: «إن الرجل ليذنب الذنب فيدرأ عنه الرزق؛ آدمي گاه گناهي را انجام مي­دهد که روزي از وي سلب مي­گردد.(کليني: 1369/2/271)

مهم ترين تأثيري که گناه مانند ظلم و تعدي به حقوق ديگران بر رکود و عقب ماندگي اقتصادي مي گذارد, ايجاد فضاي نا امني و بي اعتمادي است. با افزايش چنين گناهاني، فضاي جامعه را براي سرمايه گذاري و فعاليت هاي اقتصادي نا امن مي­سازد و در زمينة فردي نيز، دست­کم اعتبار اجتماعي اي را که در موقعيت اقتصادي نياز است، از ميان مي­برد.

برخي موانع تحقق برکت اقتصادي عبارتند از:

1. ظلم

آموزه هاي ديني, بر دو اصل «نفي استثمار» و «نفي استثمار پذيري» استوار است. قرآن کريم با بياني جامع، هرنوع بهره کشي ظالمانه از انسان­ها را ممنوع دانسته و فرموده: «وَ يَاقَوْم أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لَا تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَ لَا تَعْثَوْاْ في الْأَرْضِ مُفْسِدِين؛ و اي قوم [من‏]! پيمانه و ترازو را بر طبق دادگري، كاملًا ادا كنيد و به مردم [از روي ستم‏] چيزهاي­شان را كم مدهيد و در زمين تبهكارانه فساد مكنيد». (هود/85)

امام رضا (ع) در مورد کم فروشي و خيانت در مال و اموال ديگران مي‌فرمايد:«..., و اجتناب الکبائر وهي قتل النفس... والبخس في المکيال و الميزان...، و الخيانة؛ (از اسلام ناب و خالص است) دوري از گناهان کبيره و آدم کشي... و کاستن پيمانه و ترازو و خيانت (در مسايل مالي و...) است».(حکيمي: 1380/5/405)

 بنابراين پديده­هاي مانند ظلم و استثمار ديگران و هرنوع بهره کشي ظالمانه, از نظرگاه دين و ارزش هاي ديني مانع رشد و توسعه به حساب آمده زيرا اين رفتارها با روح انساني و عزت نفس او سرسازگاري نداشته و حرمت و احترام انسان را لکه دار نموده در حالي که انسان در نزد پروردگار داراي احترام و ارزش والايي است مانند کعبه و خانه باعظمت و با شکوه او.

2.کفران نعمت

يکي از عوامل سلب نعمت و کاهش رزق و روزي انسان رفتار ناپسند او يعني کفران و ناسپاسي نعمت است. واژه "کفر" و "کفران" هردو به معناي پوشيدن چيزي است, (راغب اصفهاني: 1375/714) کاربرد اولي مربوط به انکار دين و آيين بوده، اما "کفران" به انکار به نعمت­هاي الهي اطلاق مي­شود: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كلُ‏ِّ مَكاَنٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يَصْنَعُون؛ خدا مَثَلي زده: آبادي كه أمن [و] آرام بود، [و] روزي‏اش از هر جا فراوان و گوارا، به (مردم) ش مي‏رسيد، و [لي‏] نعمت‏هاي خدا را ناسپاسي كردند، پس خدا بخاطر آنچه همواره با زيركي انجام مي‏دادند، (طعم) پوشش گرسنگي و ترس را به آن (مردم) چشاند».

اين در حالي است که کفران نعمت, هم امنيت و هم رفاه مادي را از ميان مي‌برد و به تعبير آيه, جامة ترس و گرسنگي را براندام جامعه مي­پوشاند و در نتيجه, آرامش رواني افراد گرفته مي­شود. اين سرانجام هر جامعه اي است که به کفران, ناسپاسي و پشت پا زدن به نعمت­هاي الهي روي آورد, که نمونه بارز آن اسراف و هدر دادن نعمت ها و به ويژه مواد غذايي است, در اين صورت خداوند متعال خير و برکت را برداشته و بجاي آن گرسنگي و

ترس و اضطراب و نگراني را برآنان حاکم مي­کند.

3. رباخواري

رباخواري در نگرش اقتصاد معاصر عامل رشد اقتصادي به شمار مي­رود و صاحبان سرمايه با به کارگيري سرمايه بدون کار و استفاده از بهرة پول, ثروت­ها مي اندوزند و گروههاي زيادي را تهيدست مي­سازد. دقيقا مي­توان محاسبه کرد که در ارتباط با يک سرمايه دار رباخوار, چند صد نفر پس از چند سال زمين گير و ساقط مي­شوند و سرمايه و ثروت ايشان به تدريج به جيب يک نفر سرازير مي­گردد. (حکيمي، بي‌تا، ص328).

اين در حالي است که دين اسلام, ربا را عامل عقب ماندگي و نابودي بنيان هاي اقتصادي فرد و جامعه مي داند. چنان که قرآن کريم مي­فرمايد: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَواْ وَ يُرْبي الصَّدَقَاتِ  وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ كلُ‏َّ كَفَّارٍ أَثِيم؛ خدا، ربا را [بتدريج‏] نابود مي‏كند و بخشش‏هاي خالصانه را رشد مي‏دهد. و خدا هيچ بسيار ناسپاس گنه‏پيشه‏اي را دوست نمي‏دارد. (بقره/276)

در روايات نيز به آثار و پيامدهاي سوء ربا اشاره شده و ربا را عامل به وجود آمدن فساد، تباهي اموال، گرايش مردم به سود خواري و پرهيز از قرض دادن, عدم پرداخت واجبات مالي و دوري از انجام کارهاي نيک دانسته شده است:

امام صادق (ع) مي­فرمايد: «إنه لوکان الرّبا حلالا لترک الناس التجارات و ما يحتاجون إليه فحرّم الله الربا ليفرّ الناسُ من الحرام إلي الحلال و إلي التجارات و إلي البيع و الشراء؛ اگر ربا حلال بود, مردم فعاليت هاي تجاري و تأمين نيازمندي هاي خود را رها مي کردند, پس خداوند ربا را حرام کرد تا مردم از حرام خوري دست کشند و به تجارت و خريد و فروش روي آورند».(شيخ صدوق, 1413/3/567)

بنابراين ربا گرچه در کوتاه مدت سودهاي باد آورده و چشم گير نصيب عده‌اي مي­کند و شکاف اقتصادي ميان غني و فقير ايجاد مي­کند که در دراز مدت بستر رشدِ پايدار را نابود مي­سازد و فعاليت­هاي اقتصادي را با رکود مواجه نموده و بستر رشد بيکاري, مفتخواري و کاهش سرمايه گذاري را در توليد و تجارت فراهم مي­آورد.

عوامل ديگري نيز وجود دارد که مانع برکت و رشد و توسعه اقتصادي است مانند کنز و گنج گذاري، احتکار, کم فروشي، اسراف و تبذير، و عوامل ديگر که ما در اين جا در صدد احصا و شمارش آن نيستيم, آن چه در اين بخش لازم توجه به عوامل و موانع توسعه اقتصادي که به موارد لازم آن اشاره شد و توجه به تمامي عوامل و موانع، نيازمند بررسي مستقل است.

جمع بندي

بنابراين برکت اقتصادي رابطه دو سويه با رفتار انسان از يک سو و مشي و خواست الهي از سوي ديگر دارد. در پيش گرفتن مسير و جهت درست زندگي مطابق با سنن الهي و ناموس طبيعيت, زمينه تحقق برکت را در تمام زندگي از جمله برکت اقتصادي به ارمغان مي آورد. بر اساس آموزه هاي ديني رفتارهاي مبتني بر تقوا و عدالت و شکر و سپاس گذاري و توبه و استغفار از عوامل مهم تحقق برکت اقتصادي است. در مقابل برخي از رفتارهاي بشر مانع تحقق برکت اقتصادي مي گردد. که از جمله آن، ظلم و استثمار، کفران نعمت، رباخواري و خوردن مال ديگران است.



*دانش‌پژوه دکتری قرآن و علوم اجتماعی

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**